تبیان، دستیار زندگی
اکنون با گذشت نزدیک به 20 سال آسیب شناسی های مختلف رسانه ی ملی در تبعیت فرزندان نسبت به پدرهای غیر منطقی باز هم سریالی تولید شده است به نام ستایش که احیا کننده ی همان روند منفی دهه ی 70 می باشد .
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مازوخیسم رسانه ی ملی


اکنون با گذشت نزدیک به 20 سال آسیب شناسی های مختلف رسانه ی ملی در تبعیت فرزندان نسبت به پدرهای غیر منطقی باز هم سریالی تولید شده است به نام "ستایش" که احیا کننده ی همان روند منفی دهه ی 70 می باشد .


پدر سالار

پس از وقوع انقلاب اسلامی ایران ، روند فرهنگِ فیلم سازی تغییرات عمده ای را تجربه کرد که از حائز اهمیت ترین آن ها جریان اشاعه ی فرهنگ اسلامی بود ، اما برخی از فیلم سازان ، خواه ناخواه مسیری خلاف مسیر فرهنگی جدید را پیشه کردند ، این روند که از دهه ی 70 آغاز خود رسید ، با به نمایش گذاردن دیکتاتوری در خانواده ها و عدم برابری بین زن و مرد ، وجهه ی خانواده ی جامعه ی ایرانی (اسلامی) را با آسیب و خدشه ای عمیق مواجه نمودند که البته این جریان مغایرتی جدی با دین مبین اسلام نیز داشت .

این قبیل فیلم ها روز به روز روندی فزاینده را طی کرده و بیش از پیش نظر تولید کنندگان و کارگردان ها را به خود جلب می نمودند به طوری که از سال 70 به بعد ، شاهد به نمایش درآمدن فیلم هایی چون : پدر سالار ، آسمان همیشه ابری نیست ، گیس بریده و ... بودیم که علاوه بر آموزش های غیر اصولی و اشتباه به فرزندان برای مقابله ی با این دست والدین (دیکتاتور) ، چهره ی جامعه را در نظر و افکار عمومی کشور های دیگری که از راه های مختلف برخی از این فیلم ها یا سریال ها را می دیدند ، به کلی تیره و دیکتاتور منش جلوه می داد .

و اکنون با گذشت نزدیک به 20 سال آسیب شناسی های مختلف رسانه ی ملی در تبعیت فرزندان نسبت به پدرهای غیر منطقی باز هم سریالی تولید شده است به نام "ستایش" که احیا کننده ی همان روند منفی دهه ی 70 می باشد .

ماجراهای این فیلم مربوط به سال های بعد از جنگ است . پدری بازاری و سنتی و لوطی منش ، بر خانواده ای پدری می كند كه فرزندانش باید از دستورات غیرمنطقی و زورگویانه ی پدر تبعیت محض كنند . علاقه ی شگفت انگیز پدر این خانواده ی ایرانی به اولاد ذكور ، نیز از دیگر آسیب های این سریال است . آیا عشق و عطوفت عمیق پدران و مادران ایرانی از بدو تولد تا لحظه مرگ هیچ تصویر دیگر و مولفه ی چشمگیری برای رسانه ی ملی و تهیه كنندگانش ندارد كه به آن بپردازند .

این نوع انتقاد ورزی اغراق آمیز از هویت ایرانی سنتی بیشتر شبیه به نوعی هتاكی و فحاشی به خود محسوب می شود . ظاهرا یكی از اختلالات روان شناختی انسان ها ، لذت بردن از رنج دادن به خود است . این اختلال را می توان توسعه داد و از مازوخیسم های اجتماعی و جمعی صحبت كرد ، البته این قبیل خود كم بینی ها و بد سلیقگی ها رویه ی عام و شایع رسانه ی ملی شده است .

اکنون با گذشت نزدیک به 20 سال آسیب شناسی های مختلف رسانه ی ملی در تبعیت فرزندان نسبت به پدرهای غیر منطقی باز هم سریالی تولید شده است به نام "ستایش" که احیا کننده ی همان روند منفی دهه ی 70 می باشد

شاید حساسیت و سرزنشهای مکرر دغدغه مندان ارزش ها و آرمان های انقلابی نسبت به عملکرد برخی نشریات و رسانه ها بتدریج نوعی هویت جدید را برای آن ها رقم بزند . به این ترتیب که به مرور خود را آنگونه که ما آن ها را خطاب قرار می دهیم می شناسند . چرا که برخلاف آنچه بسیاری می پندارند طیف ها و جهت گیری های متعدد سیاسی و فرهنگی همیشه مبتنی بر فاصله های ایدئولوژیک و برآمده از اختلافات تئوریک نیست و در بسیاری از موارد صرفا نتیجه ی نوعی بغض روانی است . به هر حال در اکثر اوقات این هویت جدیدی که در فاصله از آنچه "ما" هستیم ، "دیگران" راتشکیل می دهد برچسبی است که ما به آن ها زده ایم و آن ها بتدریج خود را چیزی یافته اند که نیستند.

اینک برای آشکار شدن محتوای این قبیل سریال ها ، قدم را فراتر گذاشته و به تعریف "خودآزاری فرهنگی" می پردازیم ؛

مازوخیسم

انحراف "مازوخیسم" Masochism)) یا خودآزاری نقطه ی مقابل انحراف "سادیسم" است ، بدان معنا که یک فرد سادیک از آزار و اذیت کردن به دیگران لذت می بّرد ، اما یک انسان مبتلا به "مازوخیسم" از عذاب و شکنجه وارد شدن به خودش لذت کسب می کند و این (مازوخیسم) دقیقا همان آن است که در پشت پرده ی ساخت فیلم هایی همچون پدر سالار ، ستایش ، گیس بریده و ... رخ می دهد و به حق باید نام آن را "مازوخیسم رسانه ای" گذاشت .

این دسته فیلم ها با قالبی "مازوخیسمی" موجب وارد آوردن ضربه ای مهلک و سهمگین (خواسته یا ناخواسته) بر پیکره ی جامعه بوده و از آن، خود یا دیگران لذتی عمیق می برند زیرا در این راه به دو مهم نائل می آیند ، اول : به تصوی کشیدن ایران اسلامی در گیر و دار تحجر و ظلم به جنس زن ، دوم : محقق شدن آنچه در راستای اپوزیسیون خویش می پندارند (تخریب فرهنگ جامعه ی اسلامی) .

باید توجه داشت که آسیب شناسی توسط دلسوزان و كارشناسان خبره در حق یک جامعه و سپس تبدیل شدن به كالاهای رسانه ایِ تبلیغی ، یک وظیفه ی خطیر و اقدامی فاخر است زیرا آسیب شناسی خوب یعنی انتقاد از نقاط منفی و برجسته كردن نكات مثبت که متاسفانه نقد ها و آسیب شناسی ها کمتر شاهد آن هستیم و در ازای واکاوی و رفع ضعف های ارتباطی و فرهنگی ، شاهد پنهان نمودن این قبیل ضعف ها و پرداختن به برخی نقص های ظاهری و کلشه ای هستیم .

این (مازوخیسم) دقیقا همان آن است که در پشت پرده ی ساخت فیلم هایی همچون پدر سالار ، ستایش ، گیس بریده و ... رخ می دهد و به حق باید نام آن را "مازوخیسم رسانه ای" گذاشت

بنا بر این باید بیش از پیش به واکاوی جنبه های فرهنگی و رسانه ای فیلم ها و سریال ها توجه نماییم و در رفع نقاط ضعف آن ها کوشا باشیم تا جلوی ضربه های فرهنگی داخلی و خارجی گرفته شود ، در غیر این صورت به تدریج ، به جای آن که رسانه فرهنگ را سر و سامان بخشد به تخریب آن می پردازد و این امر ریشه های جامعه را پوسانده و در زمانی نه چندان دور ، شاهد ویرانی آن خواهیم بود زیرا چنین جامعه ای توانی برای مقابله با جنگ نرم دشمنان داخلی و خارجی نخواهد داشت .

فرآوری:آزاده مرنی

بخش ارتباطات تبیان


منابع: سایت رجانیوز/ سایت راسخون