تبیان، دستیار زندگی
که دارد که او را مانند طفلی پرورش می‎دهد. چون فرد در دامان مربی‏اش پرورش پیدا می‎کند، مربّی هم تمام اعمالش را بررسی می‎کند و تمام حرکاتش را زیر نظر دارد. اصلاً مربّی این‎طور است که تمام حرکات کسی را که دارد تربیّت می‎کند، زیر نظر دارد. لذا در این روایت حض
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وای از افتضاح رسوایی در قیامت

سلسله مباحث تربیتی حاج آقا مجتبی تهرانی در مورد "حیا"


اعمال یک صورت ملکوتی دارند که ما آن را نمی‎بینیم. نه این که فقط صورت دارد، حتی بوی تعفّن هم دارد.  بعضی اعمال بوی بسیار بدی دارد. ادکلنی که یک نفر به خودش می‎زند که پیش نامحرم بوی خوش بدهد، اگر بدانی چقدر بوی تعفن دارد! وقتی که مُردی بوی گندش در می‎آید.


حجاب حیا

مروری بر مباحث گذشته

بحث ما راجع به حیاء بود و گفته شد یکی از بزرگ‎ترین مشکلات جامعه ما ترویج بی‎حیایی است. ما در جلسات گذشته حیاء را تقسیم‎بندی کردیم. یک تقسیم بندی نسبت به شاهدانی بود که اعمال انسان را شهود می‎کنند و گفتیم ما «حیامن الخلق» داریم «حیاء من النفس» داریم، «حیاء من الملائکه» داریم، «حیاء من اولیاءالله» و بالأخره «حیاء من الله». من در جلسه گذشته «حیاء من الله» را عرض کردم و روایات متعدّدی را هم در این رابطه خواندم.

در باب «حیاء من الله» می‎بینیم که در روایات یک جمله اضافی وجود دارد و آن هم «حیاء من الله حق الحیاء» است.

معنای حیای از خداوند

در روایتی دارد «رُویَ عن رسول الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) قال:اسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»[1] این یک روایت، روایتی دیگری از پیغمبر اکرم هست «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ»[2] در اوّلی حیاء از «الله» مطرح شده و در دومی حیاء از «ربّ» آمده است.

علّت حیاء کردن از خدا

یک دلیل حیاء به خاطر عظمت ناظر یعنی الله تعالی است، دلیل دیگر قُرب و نزدیکی او است که او نزدیک‏‎ترین موجودات به انسان است و حتی این را هم در روایات داشتیم که حیاء به خاطر این باشد که او آگاه‎ترین موجودات نسبت به افعال انسان است.

خدا پرورش‏دهنده ما است

دومی کلمه «ربّ» دارد؛ «رَحِمَ اللَّهُ عَبْداً اسْتَحْیَا مِنْ رَبِّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» رب از نظر لغت یعنی «پرورش‏دهنده». انسان مربّی‎ای که دارد که او را مانند طفلی پرورش می‎دهد. چون فرد در دامان مربی‏اش پرورش پیدا می‎کند، مربّی هم تمام اعمالش را بررسی می‎کند و تمام حرکاتش را زیر نظر دارد. اصلاً مربّی این‎طور است که تمام حرکات کسی را که دارد تربیّت می‎کند، زیر نظر دارد. لذا در این روایت حضرت تعبیر به «ربّ» کرده است، یعنی خداوند مربّی انسان است و انسان کأنّه دارد در دامان این مربّی، تربیّت می‏شود، لذا حق‏حیای متوسطین از خداوند در کلام پیغمبر تمام حرکات و اعمالش زیر نظر مربّی است. پس ای انسان از این مربّی خجالت بکش که کار زشت کنی! این حق حیاء است.

گفتیم که حیاء در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری بحث می‎شود. لذا سرت را حفظ کن، یعنی شکل صورتت را حفظ کن! چشمت را حفظ کن! گوشت و زبانت را حفظ کن! حفظ چشم یعنی حرام را نبین! حفظ گوش یعنی گناه را نشنو!

روایت اوّل از پیغمبرگرامی اسلام است؛ «رُویَ عن رسول الله(صلی‎الله‎علیه‎وآله‎وسلم) قال: اسْتَحْیُوا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» این جمله در روایات قبل هم بود. حیاء کنید از خدا آن‎طور که سزاوار حیاء کردن است. «فَقِیلَ یَا رَسُولَ اللَّهِ!» کسی به پیغمبر عرض کرد: ای رسول خدا! «وَ مَنْ یَسْتَحْیِی مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ؟» چه کسی از خدا آن‎طور شرم می‏کند که سزاوار شرم کردن از او است؟ «فَقَالَ:» حضرت فرمود: «مَنِ اسْتَحْیَا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» کسی که از خدا آن‎طور که سزاوار است شرم می‏کند، باید اینگونه باشد: «فَلْیَكْتُبْ أَجَلَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ لْیَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا وَ یَحْفَظُ الرَّأْسَ وَ مَا حَوَى وَ الْبَطْنَ وَ مَا طَوَى وَ لَا یَنْسَى الْمَقَابِرَ وَ الْبِلَى»[4] چنین آدمی باید همیشه مرگ جلوی چشمانش باشد، باید از دنیا و زیبایی‏هایش دوری کند، سر و آنچه در آن است، همچنین شکم و خوراکش را حفاظت نماید.

همان خصوصیّات در کلام امام باقر(علیه‏السلام)

تعبیر اینها با هم یکی است و چه بسا روایت دوم، از روایت اوّل گرفته شده باشد. روایت از امام هفتم(علیه‎السلام) است. «قال: رَحِمَ اللَّهُ مَنِ اسْتَحْیَا مِنَ اللَّهِ حَقَّ الْحَیَاءِ» رحمت خدا بر کسی که از خدا آن‎طورکه سزاوار است، شرم می‏کند. «فَحَفِظَ الرَّأْسَ وَ مَا حَوَى وَ الْبَطْنَ وَ مَا وَعَى وَ ذَكَرَ الْمَوْتَ وَ الْبِلَى وَ عَلِمَ أَنَّ الْجَنَّةَ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ وَ النَّارَ مَحْفُوفَةٌ بِالشَّهَوَاتِ»[5] ؛ خدا رحمت کند کسی که حق حیاء را به جا آورده، پس سر و آنچه در آن است، همچنین شکم و آنچه در آن جمع می‏شود را مراقبت می‏نماید، مرگ و سختی‏های پس از آن را یاد می‏کند، می‏داند که خوشی بهشت در سختی‏ها پیچیده شده و آتش جهنّم مغز لذّت‏ها و گناهان است.

آقا مجتبی تهرانی

معنای «سر و آنچه در سر است»

بحث حیاء در ارتباط با اعمال است، شرم کردن نسبت به عمل قبیح، زشت است. ما نسبت به اعمالمان، یک سنخ اعمال بیرونی و جوارحی داریم که در روایت، اوّل به آنها اشاره شده است. حضرت در ابتدا می‏فرماید: سر خود را حفظ کند «وَ یَحْفَظُ الرَّأْسَ وَ مَا حَوَى» هوی یعنی آنچه که سر در بر دارد. حالا بگویید ببینم، سر‎هایتان چه در بر دارد؟ مغز و فکر منظور نیست‏ها! اشتباه نکنید! چون تفکر که اعمال جوارحی نیست! منظور آن چیزی است که عمل از او سر می‏زند وآن چشم، گوش، زبان و شکل تو است.

معنای حفظ چشم، گوش و زبان

گفتیم که حیاء در سه رابطه دیداری، گفتاری و رفتاری بحث می‎شود. لذا سرت را حفظ کن، یعنی شکل صورتت را حفظ کن! چشمت را حفظ کن! گوشت و زبانت را حفظ کن! حفظ چشم یعنی حرام را نبین! حفظ گوش یعنی گناه را نشنو!

راه فساد جامعه امروز

اینکه حضرت در ابتدا و اوّل این مسأله را پیش می‎کشد و محرماتی که به وسیله سر انسان انجام می‎شود را مطرح می‏فرماید، معلوم می شود که چقدر حفاظت از اینها مؤثّر است. بسیاری از محرمات و قبائح از همین ناحیه نشأت می‎گیرد و جامعه نیز از همین ناحیه به فساد می‎رسد. این که من می‎گویم از مشکلات بزرگ جامعه‎مان همین است برای این است که بسیاری از گناهان از همین راه انجام می‏شود؛ چه گناه شکلی، چه حرفی و چه چشمی و چه گوشی. از خدا خجالت بکشید! حالا فهمیدید حق حیاء یعنی چه؟

حفظ از شکم و غذا

در ادامه روایت دارد: «وَ الْبَطْنَ وَ مَا وَعَى» انسان با حیاء که حق حیاء را به جا می‏آورد، شکم و آنچه در شکم جمع می‎شود را نیز حفظ می‏کند. اینجا مسأله حرام‎خواری و مال مردم‏خواری مطرح است. از خدا حیاء کن! به هر دری نزن که مال به دست بیاوری و بخوری! لعنت به شکمی که این‎طور است! اصلاً خجالت نمی‎کشی؟! حالا محرّم تنها حرام‎خوری نیست، خوردن خمر هم مثل خوردن مال مردم است و هر دو از این جهت حرام هستند. مال مردم خواری هم شرعاً قبیح است، هم قبح عقلی دارد و حتی قبح عرفی هم دارد.

در آیه شریفه دارد «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»[6] می‎دانی چه موقع تیزبین می‎شوی؟ آن موقعی که حجاب مادّیّت کنار می‎رود، « فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ» و پرده از چشمانت می‏افتد، آن روز چشمت تیزبین می‎شود

صورت و چهره اعمال زشت

ما یک بحث در باب همه اعمال داریم که اعمال به یک معنا، از بین رفتنی نیست. هیچ عملی که انسان انجام می‏دهد، از بین نمی‎رود. اینها یک صورت ملکوتی دارند که ما آن را نمی‎بینیم. نه این که فقط صورت دارد، حتی بوی تعفّن هم دارد. ما چون شامّه درونی‎مان به کار نیفتاده است، بویش را نمی‎شنویم، والّا بعضی اعمال بوی بسیار بدی دارد. ادکلنی که یک نفر به خودش می‎زند که پیش نامحرم بوی خوش بدهد، اگر بدانی چقدر بوی تعفن دارد! وقتی که مُردی بوی گندش در می‎آید.

صورت اعمال و صحنه ارتکاب گناه

اعمال صورت ملکوتی دارد. ما یک بحث شهود داریم و یک بحث صورت عمل. شهود، یعنی بینندگان عمل. بینندگان عمل یک وقت مخلوقات هستند و گاهی این‏طور نیست، خود خدا است. چه بسا من ـ‏‎نعوذ بالله‎ـ در یک جای مخفی بروم و خطایی کنم که هیچ‎کس آنجا نباشد، بعد هم خیال کنم که اینجا بیننده‎ای نیست که مرا ببیند. بدان که بینندگانی هستند که تو آنها را نمی‎بینی ولی آنها تو را می‎بینند. از طرفی دیگر این اعمال پنهانی زشت تو، در جایی ظاهر خواهد شد. صورت عمل زشتی که در مرئی و منظر شاهدان مرکتب شده‏ای، ظاهر خواهد شد.

کجا صورت عملت را خواهی دید؟

انسان کجا عملش را می‎بیند؟ همین که خیال کردم آن کار دیگر تمام شده، رفته و گذشته، آیا واقعاً تمام شده است؟! موقعی خواهد رسید که تو شاهدان مخفی اعمال زشتت را خواهی دید؛ چه عمل زشتی که از سر قوه شهوتت انجام دادی، یا به خاطر غضبت بوده و یا از سر وهم این کار را مرتکب شده‏ای! هم عملت را خواهی دید و هم شاهدان عملت را. چه موقعی خواهی دید که این کارهایت در مرئی و منظر آنها انجام داده‏ای و دیگر پشیمانی سودی ندارد؟! دیگر آنجا جای شرمندگی و واخجالتا است.

کمکت می کنم خجالت نکشی

چشم تیزبین و ریزبین

در آیه شریفه دارد «فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ»[6] می‎دانی چه موقع تیزبین می‎شوی؟ آن موقعی که حجاب مادّیّت کنار می‎رود، « فَكَشَفْنا عَنْكَ غِطاءَكَ» و پرده از چشمانت می‏افتد، آن روز چشمت تیزبین می‎شود. «فَبَصَرُكَ الْیَوْمَ حَدیدٌ» هم تیزبین می‏شوی و هم ریزبین. تمام اعمالت مجسّم می‎شود و همه شاهدان را می‎بینی که دارند عمل تو را می‎بینند! وای به حالت! آیا تو مسلمانی؟

مرگ جلوی چشمانت باشد!

این که در روایت داشت که چه کسی از خداوند، حقاً حیاء می‎کند؟ روایت اوّل فرمود: «فَلْیَكْتُبْ أَجَلَهُ بَیْنَ عَیْنَیْهِ وَ لْیَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا» یادت نرود که می‏میری، جلوی چشمت بنویس که من می‎میرم! روایت دوم داشت «وَ ذَكَرَ الْمَوْتَ وَ الْبِلَى» این دو تا مثل هم است، موتش که همان بود، معنایش هم همان است.

ابزار گناه، یعنی همین بدنت می‏پوسد

این ابزاری که به کار گرفتی و با آنها این زشتی‎ها را انجام دادی، بدان که تا ابد در اختیار تو نیست. یادت نرود که از این نشئه به نشئه برزخ می‎روی. قبر نشئه برزخ است، بلا هم پوسیدگی است. تمام این ابزار پوسیده می‎شود، امّا آیا عملت هم پوسیده می‎شود؟ نه تازه عمل در آنجا جلوه می‎کند. در آنجا تو هستی و روحت، اعمالت و گواهان اعمالت! آنجا چه خواهی کرد؟!

آنجا فضیحتش هم بیشتر است. چه بسا بسیاری بودند که از قبائح من مطّلع نبودند ولی در نشئه دیگر بر قبائح من مطّلع شدند. آنجا است که انسان می‎گوید: « یا لَیْتَ بَیْنی‏ وَ بَیْنَكَ بُعْدَ الْمَشْرِقَیْنِ»[7] این آیه است که انسان در آنجا می‏گوید: ای کاش میان من و عملم آنقدر فاصله بود که آبروریزی نمی‏شد!

«وَ لْیَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا» آن کسی که از خدا آن‎طور که سزاوار است، خجالت می‎کشد، دل به دنیا و زینت‏های دنیا نمی‎بندد. او شعور دارد و از این چیزها دست می‎کشد

حق حیاء یعنی یادت نرود که می‏میری!

معنای حق حیاء این است که یادت نرود می‎میری، از این نشئه می‎روی و اعمال همراه روحت خواهد بود. بدان که این بدن و هیکلت که از نظر دیداری، خوشگل است ولی تو با آنها کار زشت انجام می‏دهی، با گوش، چشم و زبانت، این قبائح را مرتکب می‏شوی، پوسیده می‎شود. اینها ابزار است که می‏رود، امّا عمل هست. هم عمل را خوب می‎بینی، تیزبین و ریزبین، و هم گواهان و شاهدان را می‏بینی، دیدارکنندگان عملت را می‎بینی. آنجا است که وافضیحتا است. حق حیاء به این معنا است. از خدا خجالت بکش! آن‎طور که سزاوار است از او شرم کن!

ریشه همه بی‏شرمی‏ها،دنیا دوستی است

البته در ادامه مطلبی دارد که جهت ارتکاب قبائح را می‏فرماید: «وَ لْیَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا» این منشأ همه زشتی‏ها است. چه شد که به این وادی کشیده شدی و این‎قدر بی‎شرمی کردی؟ چرا این کارها را کردی؟ می‎دانی منشأش چیست؟ علاقه و دل‎بستگی به دنیا و زینت و زیورهای دنیا، برای همین است که حیا را کنار گذاشتی و به سراغ کارهای زشت رفتی.

شرمندگی آخرت با شرمندگی دنیا قابل مقایسه نیست

«وَ لْیَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا» آن کسی که از خدا آن‎طور که سزاوار است، خجالت می‎کشد، دل به دنیا و زینت‏های دنیا نمی‎بندد. او شعور دارد و از این چیزها دست می‎کشد. هر کسی این چیزها را می‎گذارد و می‎رود. وقتی رفت، قبائح را همراه خودش می‎برد. آنجا است که اینها بروز و ظهور می‎کند و در مرئی و منظر دیگران قرار می‎گیرد. شرمندگی آنجا غیر از شرمندگی دنیا است. آن کسی که اهل خجالت از خدا است به دنیا و زینت‏های آن دل نمی‏بندد. «وَ لْیَزْهَدْ فِی الدُّنْیَا وَ زِینَتِهَا» اشاره به ریشه کار است.

حجاب گناه زن اسلام دین شتابان

بهشت با سختی‏ها پیچیده شده است و جهنّم با شهوات

بله در روایت بعدی هم دارد که این آدم می‎داند که «أَنَّ الْجَنَّةَ مَحْفُوفَةٌ بِالْمَكَارِهِ» اگر بخواهی بهشت بروی، باید سختی بکشی! چون بهشت محفوف و پیچیده به چیزهایی است که شهوت، غضب و وهم آن را نمی‎خواهد، نفس از آن کراهت دارد و متنفّر است. هم شهوت متنفر است، هم هوای نفس از این عمل بیزار است. بهشت محفوف به این چیزها است. جهنّم درست برعکسش محفوف به شهوات است. یعنی آن چیزهایی که دلت می‎خواهد، چیزهایی که شهوتت و غضبت می‎خواهد.

وافضیحتای بعد از آن، عمل می‏ماند و رسوایی‎های سنگین قبر و قیامت و در آخر کار هم جهنم در پیش است، وای بر کسانی که خلوت ها را امن و دور از دید دیگران دیده و به هر عملی دست می زنند ،وای بر ما و بر اعمال ما که تا ابد وبال گردن ما هستند .

آیا خیال کرده‏ای که در دنیا کیف کردی و لذّت بردی؟ بدان که جهنم محفوف است به همین شهوات و همین کیف‎ها! یعنی همین عمل‎های قبیحه‎ای که انسان در دنیا انجام می‎دهد، باعث افتادن به جهنّم است.

در قبر و قیامت دیگر چه مجال ندامت و بازگشت است ؟آنجا به اجبار باید بایستی و نظاره کنی و دیگران هم ببیند دیگر نه جای فراری هست نه حجابی که پشت آن پنهان شوی.

پس الان که وقت باقیست بکوشیم تا حداقل کمتر افتضاح به بار بیاوریم این کارهای ما از بین نمیرود ما همه را دوباره خواهیم یافت همانگونه که در حال انجامش بودیم با این تفاوت که همه حاظران و ناظران میبینند همان ها که با گستاخی وجودشان را نادیده گرفتیم و در خلوت ها به انواع خبائث دست زدیم و در عیان چهره ای دیگر آراستیم.

پی نوشت ها :

[1]. مستدرک ‏الوسائل، ج 12، ص 45

[2]. بحارالأنوار، ج 68، ص 336

[3]. سوره مبارکه علق، آیه 14

[4]. مستدرك‏الوسائل، ج 12، ص 45

[5]. بحارالأنوار، ج 1، ص 142

[6]. سوره مبارکه ق، آیه 22

[7]. سوره مبارکه زخرف، آیه 38

بخش دین تبیان


منبع : پایگاه اطلاع رسانی آیت الله آقا مجتبی تهرانی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.