یادداشتهایی از سفر سینماگران ایرانی به جشنواره برلین
پنجاه و ششمین جشنواره برلین به پایان رسید و سینماگران ایرانی با یك تجربه جهانی دیگر به ایران بازگشتند،آن چه در پی میآید یادداشتها و تحلیل های محمود گبرلو از تجربههای این سفر برای سینمای ایران است.
پیامبر خوبیها
در حالی كه شب عاشورا مردم ایران عزادار و سیاه پوش ، با شور و هیجان و ماتم دنباله رو اعتقادات و آرمانهای امام معصوم خود بودند یك گروه سینمایی برای اولین بار عازم یكی از مهمترین جشنوارههای جهانی شد تا بتواند با حركت فرهنگی خود دنباله رو آرمانها و اعتقادات مردم ایران باشد.
سالها بود كه ایران به خاطر تقارن زمان جشنواره فیلم فجر با جشنواره فیلم برلین كه یكی از مهمترین جشنوارهای جهانی است،نمیتوانست حضور پر رنگ داشته باشد. نخستین فیلم ایرانی كه توانست در جشنواره فیلم برلین حضور یابد،"طبیعت بیجان" به كارگردانی "سهراب شهید ثالث" بود كه در سال 1974 موفق شد در بخش مسابقه این جشنواره راه یابد..اما این بار شش فیلمساز ایرانی با شش اثر خود به همراه برخی نمایندگان صنوف خانه سینما و متولیان بازار سینمای ایران در پنجاه و ششمین جشنواره فیلم برلین حضور یافتند تا پیامبر خوبیها باشند.فیلم "آفساید" جعفر پناهی ، "زمستان است" رفیع پیتز در بخش مسابقه فیلمهای بلند و فیلمهای "صبحی دیگر" ساخته ناصر رفاهی و "كارگران مشغول كارند" ساخته مانی حقیقی در بخش فروم جشنواره و "به آهستگی" ساخته مازیار میری در بخش پانوراما وفیلم كوتاه "كمی بالاتر" ساخته مهدی جعفری در بخش مسابقه فیلم های كوتاه به نمایش در آمدند . حضور سینمای ایران یكی از بحثهای حساس دست اندركاران و علاقهمندان سینمایی و سیاسی در داخل كشور است.آن چنان بحثها داغ می شود كه گاه ،در باره حضور جهانی سینمای ایران، حكم به انصراف و تحریم می دهند و گاه،حكم به حضور پررنگ در هر شرایطی...! اما برای حضورجهانی سینمای ایران،باید تفكیك شده عمل كرد. بخشی از مباحث درباره شناسایی ایران و هویت ایرانی در آن سوی مرز و بخشی درباره حضوراهداف فرهنگی انقلاب اسلامی است كه البته جدا از هم نیستند و تفكیك آن هم بی معنا است اما نمیتوان یكی را پررنگ كرد و دیگری را نادیده گرفت. پس از بیست و چند سال كه از انقلاب اسلامی می گذرد باید برای این سوال پاسخ داشت كه آیا ویژگیهای فرهنگی انقلاب اسلامی با حضور سینمای ایران در آن سوی مرزها نمود پیدا كرده است؟
شكستن سد
سالهاست كه سینمای ایران در خارج از كشور حضور فعالی دارد،اما هیچ وقت خبرهای آن در اختیار مطبوعات ایران قرار نمی گرفت .گاهی، برخی از نشریات تخصصی به یك گزارش بعد از جشنواره بسنده می كردند و بیشتر هم مباحث تخصصی درباره سینما را مطرح می كردند. وقتی "امیر اسفندیاری مدیر امور بین الملل بنیاد فارابی" اطلاع داد كه با هزینه فارابی عازم جشنواره برلین هستم،تصمیم گرفتم این سد سكوت خبری را بشكنم و اخبار حضور جهانی سینمای ایران را روزانه به ایران منتقل كنم.
حدود 20 سال است این اتفاق نیفتاده است. وسایل لازم را هم بردم ؛دوربین و ركوردر و یك لپ تاپ. در این ایام هرچند متولیان حضور سینمای ایران در آنسوی مرز بخصوص كسانی كه نقش بازاریاب را دارند استقبال كردند اما دلشوره داشتند و سخت خبر و اطلاعات میدادند؛ عده ای به خاطر روابط اقتصادی و عدهای به خاطر بازتاب های منفی در داخل. قول شرف دادم وارد حیطه روابط خصوصی نشوم و برایشان توضیح دادم " در جامعه امروز، اطلاع رسانی به پیشبرد امور كمك می كند و متاسفانه به خاطر اینكه در این سالها اطلاعات درستی به ایران منتقل نشده بازتاب های منفی ایجاد كرده است ". پذیرفتند. اما باز هم تا چند روز اول زیر چشمی میپائیدند، خوشبختانه فكر می كنم در این سفر این سد شكسته شد..پیشنهاد دیگرم چاپ خاطرات این سفرها بود كه لحظه لحظه آن نكات خواندنی و آموختنی دارد.شجاع نوری كه سالها متولی حضور و شهرت بسیاری از فیلمها و فیلمسازان بود و یا امیراسفندیاری كه در بین المللی كردن بسیاری از فیلمسازان امروز نقش موثر دارد،نكات جالب و خواندنیای،(البته تلخ و شیرین) از حضور جهانی دارند. چه اشكالی دارد مردم ویا لااقل تحلیلگران و علاقمندان محرم باشند و همه چیز را بدانند!
وظایف
در فرودگاه ایران و هنگام پرواز، نامه پنج صفحهای رضاداد مدیرعامل بنیاد فارابی برای جمع خوانده شد.تا آن موقع نمیدانستیم چه وظایفی داریم.مدیریت گروه به "امیر اسفندیاری" سپرده شد. همه موظف شدند از او اطاعت كنند.حتی وحید اسفندیاری! مسئولیت تحقیق و پژوهش به عهده "نقاش زاده" معاون آموزش خانه سینما سپرده شد وبه "محمد علی نجفی" كه پیش كسوت گروه بودو حمید دهقانپور نایب رییس هیات مدیره خانه سینما و رئیس دانشكده سینما ، تئاتر ملاقاتها و گفتوگوها سپرده شد.مسئولیت دیدن فیلمها و انتخاب آن برای حضور در فضاهای مختلف ایران را به حمید دهقانپور،محسن هاشمی مدیر اجرایی جشنواره فجر و من سپرده شد و البته به اضافه ارسال خبرها و گزارش سفر..."سید مظفر شجاعی" و "مجتبی اقدامی" هم از سوی كانون پرورش فكری و سینمای جوان حضور دارشتند و به این جمع باید "محمد اطبایی" كه دفتر خصوصی برای بازار سینمای ایران راه انداخته و مسئول امور بین الملل خانه سینما و البته جدیدا برای حضور بین الملل تئاتر هم كارهایی كرده است وكامیار محسنیان، تشكری از فارابی ،شیرین نادری از سینمای جوان و خانمها شهوند و نقیبی از حوزه هنری را هم اضافه كرد.جمع دیگری بعد آمدند از جمله:جعفر پناهی ،ناصر رفایی ، مازیار میری،علیرضا رییسیان،رسول صدر عاملی،علیرضا رضاداد،دادگو، شادمهر راستین ،نظام كیایی ، علی معلم و..... پس از یك شب سفر طولانی با ALITALIA از تهران به میلان و از میلان به برلین سرانجام تابلوی IRANIAN CINEMA بر سر در محل غرفه بازار فیلم نصب و پوسترهای تبلیغاتی و آگهی فیلمها توزیع شد.هیچ كس به استقبال نیامده بود جز "رائد فریدزاده"، جوان مودب و خوش برخورد از خانواده شریف فریدزادهها!
پاویون ، چتر ویا...
در خبرها اعلام كرده بودند" پاویون سینمای ایران در جشنواره برلین افتتاح می شود" ولی بعد اعلام كردند"چتر سینمای ایران"،اما وقتی به برلین رسیدیم نه از پاویون خبری بود و نه از چتر، بلكه یك فضای 60-70 متری طبقه پنجم یك ساختمان 5 طبقه در كنار برخی كشورهای دیگررا در اختیار ایران قرار دادند. میگفتند:چون تا آخرین لحظه معلوم نبود می آییم دیر اقدام شد. اینجا هم، مركز اصلی بازار نبود. می گفتند"وقتی بشنوند ایران در برلین حضور دارد هر جا باشیم خواهند آمد" و البته درست گفتند. در همان یكی و دو روز اول خیلیها آمدند. نماینده جشنواره فیلم لوكارنو،دبیر جشنواره سه قاره نانت، نماینده شركت ABS استرالیا، مدیر برنامه ریزی جشنواره آرسنالس، مدیر مركز سینمایی برزیل، نماینده فیلم فایندرز آمریكا،برنامهریز جشنواره فیلم كوتاه لندن،مدیر جشنواره فیلم مونترال كانادا،مدیر جشنواره ونیز و ایتالیا، مدیر جشنواره مانهایم آلمان،نماینده ZDFآلمان،برنامه ریز جشنواره سیاتل امریكا،برنامه ریز جشنواره رم، مدیران مجله معتبر ورایتی،نماینده كمپانی فیلم ایتالیا، برنامه ریز جشنواره هند، نماینده جشنواره مسكو، دبیر هنری جشنواره برسیبان استرالیا،نماینده انجمن تهیه كنندگان فیلم فرانسه،مدیر جشنواره اوكراین و "ماركو مولر"از جمله افرادی بودند كه در این ایام از غرفه سینمای ایران بازدید و با سینماگران ایرانی به گفت وگو پرداختند.
صبحی دیگر
اولین فیلم ایرانی كه در جشنواره برلین برای مردم آلمان به نمایش درآمد فیلم"صبحی دیگر" ساخته ناصررفایی بود،البته همراه با جلسه پرسش و پاسخ با مردم.در ایران اصلا نتوانستم "صبحی دیگر" را تحمل كنم،با خودم گفتم ای كاش بعد از چند سالی كه ایران به برلین آمده است برای معرفی ایران فیلم بهتری را نشان می دادند.امیدوار بودم آلمانیها فكر نكنند این فیلم، نماینده كاملی از ایران است.اما این نظر من بود. تماشاگران همه تا انتها نشستند و فیلم را دیدند. در جلسه پرسش و پاسخ بسیاری دنبال مسائل سیاسی در فیلم بودند. سوال می كردند چرا بازیگر فیلم تا انتها حرف نمیزند ناصر رفایی هم تلاش كرد وضعیت موجود در فیلم را نه فقط به ایران بلكه به سراسر جهان تعمیم دهد.میگفت:سعی كردم با این روش به زبان جهانی دست پیدا كنم و به نوعی قصه فیلم تنها مربوط به ایران نیست بلكه مشكل انسان معاصر است. رفایی در پاسخ به سوال مجری كه پرسید چگونه در شرایط سخت ایران شما توانستید این فیلم را بسازید؟ گفت: من خیلی راحت توانستم مجوز ساخت بگیرم و در فضایی راحت این فیلم را كاركنم، ما در ایران مشكل ساخت فیلم نداریم بلكه تفاوت سلیقه داریم. همه یك حرف را نمیزنند بلكه نگاههای متفاوت وجود دارد. رفایی در پاسخ به این سؤال كه چرا بازیگر نقش اول حرف نمیزند، گفت: من عمدا خواستم این بازیگر در طول فیلم حرف نزند تا بتوانم هم ارتباط جهانی برقرار كنم و هم اینكه بگویم اگر غیر از ایران جای دیگری بودم هم این فیلم را میساختم.
وی افزود: فیلم "صبحی دیگر" تنها مشكلات مرد ایرانی نیست، بلكه در سراسر جهان این معضل اجتماعی وجود دارد.
فیلم "صبحی دیگر" به مدت 4 سانس در سالنهای مختلف جشنواره برلین برای تماشاگران و دست اندركاران سینمایی وخبرنگاران به نمایش در میآید. رفایی فردای جلسه مطبوعاتی نسبت به تنظیم خبری كه برای ایران فرستادم گله داشت و می گفت این همه حرفهای من نیست . بلكه حرفهای من خیلی اساسی تر از خبر تو بود . از او خواستم هر توضیحی دارد بنویسد تا دوباره برای ایران فرستادم اماتا آخر حضور چیزی ننوشت . فردا كه برخی مطبوعات آلمان را می دیدم آنها هم از این فیلم خیلی خوششان نیامده بود.
زمستان است
جلسه مطبوعاتی فیلم "زمستان است" ساخته رفیع پیتز با حضور 40 خبرنگار و با حضور "دادگو" تهیه كننده،خانم خزایی مادر رفیع پیتز كه طراح صحنه فیلم بود و حسندوست تدوین گر فیلم برگزار شد. سوالها باز هم درباره فشارهای داخلی ایران بر فیلمسازان و زنان بود.پیتز از پاسخ به سوالات سیاسی طفره رفت و اعلام كرد مایل است:درباره فیلم صحبت شود. در یك قسمت خبرنگاری درباره مشكلات زنان در ایران سوال كرد كه البته این سوال همه خبرنگاران در همه جلسات پرسش و پاسخ فیلمسازان ایرانی بود. خانم خزایی داوطلب شد كه پاسخ بدهد.او گفت" در ایران مزیت زنان بیشتر از مردان است". یك خبرنگار درباره انرژی هسته سؤال كرد؛ رفیع پیتزگفت" من بیشتر علاقمند هستم درباره فیلم و سینمای ایران و فرهنگ ایران صحبت بشود." وسپس گفت:" من بشارت میدهم سینمای ایران به سمت تنوع در عرصههای جهانی میرود."
خبرنگار دیگری درباره سانسور در ایران پرسید. چون بحث سانسور در خارج به تهیه كننده برمیگردد دادگو گفت:" ما در ایران مثل همه فیلمسازان در دنیا تابع ضوابطی هستیم. الآن فیلمسازان ایرانی با سانسور روبرو نیستند. روزی در هنگام فیلمبرداری آقای پیتز نگران گرفتن صحنهای بود كه ممكن است مشكل ایجاد كند به او گفتم تمام صحنه را بگیر و او گرفت والان هم در فیلم نشان داده شد. حتی یك فریم از فیلم در ایران حذف نشده و پروانه گرفته است " یكی از خبرنگاران گفت؛ از دیدگاه من فیلم نگاه غمگینی دارد اما درست در آخر فیلم یك روزنه و دایره باز میشود و بشارت یك زندگی تازه را میدهد. رفیع پیتز از او تشكر كرد و گفت:" از این كه متوجه این نگاه شدید متشكرم؛ معتقدم امید را نباید از دست داد." خبرنگار دیگری در مورد وضعیت سینمای ایران پرسید دادگو گفت: بعضیها فكر میكردند سینمای ایران تماما دولتی است اما در چند سال اول انقلاب برای ایجاد سینمای نو دولت كمك كرد ولی الان حدود 70 درصد فیلمهای ایرانی توسط بخش خصوصی تولید میشود." به هر حال پیتز در آرامش و بسیار پخته و حرفهای پاسخ داد و جلسهای كه قرار بود سی دقیقه باشد نزدیك به 90 دقیقه طول كشید.
به آهستگی
نوبت به جلسه پرسش و پاسخ عمومی مازیار میری برای فیلم "به آهستگی" كه شد،مازیار از صبح دلشوره پیدا كرده بود. نمی دانست چه اتفاقی می افتد و چگونه برخورد می كنند. امیر اسفندیاری می گفت:همه فیلسازان جوان این جوری هستند. روزی كه اولین بار حاتمی كیا آمده بود،هم اینجوری بود.به خصوص این كه جلسه پرسش و پاسخ عمومی است. همه مردم می توانند سوال كنند.هنگام ورود به سالن یكی از ایرانی های ضد انقلاب میری را تهدید كرده بود كه باید درباره سانسور در ایران حرف بزند. این برخورد و بعد تشنجی كه برخی در جلسه ایجاد كردند،آن هم درست در لحظه شروع مصاحبه،اورا به هم ریخت.مصاحبه شروع شد و او در ابتدا گفت:سعی كنیم زود قضاوت نكنیم و حكم صادر نكنیم، به یكدیگر احترام بگذاریم و اطمینان داشته باشیم . میری كه زبان فارسی صحبت میكرد و توسط یك خانم ایرانی به انگلیسی و آلمانی ترجمه میشد كه البته ای كاش ترجمه نمیكرد . چون تمام حرفها را ناقص ترجمه كرد تا آن حد كه برخی تماشاگران ایرانی اعتراض كردند و خانم شهابی كه همراه میری بالای صحنه آمده بود هم چند بار قصد اعتراض داشت و جالب اینكه میگفتند این مترجم همیشه مترجم ایرانیانی است كه از ایران می آید! به درخواست مجری كه از میری خواست جملهای درباره قصه فیلمش بیان كند، میری گفت: آدمها را میشود باور كرد، بدون اینكه راجع به آنها حكم داد میتوانیم بصورت ذهنی یك اتفاق را تداعی كنیم و خوب است قبل از آنكه چیزی درباره آدمها بدانیم قضاوت نكنیم. سپس یك خانم ایرانی با تشكر از مازیار میری گفت: ما درباره تمدن اسلام اطلاعاتی نداریم آیا انتخاب شهر مشهد دلیل خاصی دارد كه میری گفت: مشهد یك شهر روحانی برای مردم ایران است كه هنگام نیاز به آن شهر میروند مثل همه جای دنیا كه انسانها برای گفت وگو به مكانهای خاص میروند. یك تماشگر دیگر تصریح كرد: من فكر میكنم در ایران زنان به تنهایی نمیتوانند به مشهد بروند و یا هتل بگیرند كه قبل از آنكه میری پاسخ دهد یك آلمانی گفت: من به شرق سفر كردم و اصلا مشكلات اینچنینی وجود ندارد و میری نیز در توضیح بیشتر گفت: زنان در ایران آزادانه میتوانند هر كجا كه بخواهند بروند ولی مثل همه جای دنیا كه برای ورود به یك مكانی قوانینی متناسب وجود دارد در ایران نیز طبیعتا قوانینی برای نظم بیشتر در جامعه وجود دارد. میری هدف از فیلم خود را باور یكدیگر در دنیای امروز ذكر كرد و گفت: فیلم من فقط یك داستان میگوید و اینكه اگر یك روزی نزدیكترین فرد و یا ناموس انسان نباشد ما چه باید كنیم، در فیلم من یك كارگر روشی را انتخاب میكند كه شاید یك روشنفكر انجام نمیدهد این كارگر باور میكند و میبخشد و سعی میكند آرامش را به زندگی برگرداند.
فرد دیگری سؤال كرد من احساس كردم بازیگر فیلم پیش از هر كس میرود نمیتواند كمكی بگیرد و میری توضیح داد: من در انتهای فیلم ابزاری برای كمك به انسانها ارایه دادم كه فكر میكنم بزرگترین كمك است.
میری در پایان خطاب به حاضرین گفت: بیائیم مردمان هر كشوری به همدیگر احترام بگذاریم، همدیگر را محكوم نكنیم و با همدیگر مرزها و زبانها را برداریم و حرف همدیگر را بشنویم و به هر دینی و اعتقادی و اعتمادی احترام بگذاریم. در جلسه در مجموع عده ای به او معترض بودند و عدهای او را تشویق كردند.ولی اضطراب تا پایان جلسه بر میری حاكم بود و همین هم باعث شد نتواند خیلی خوب حرف بزند. به هرحال تجربه اول در این موقعیتها بسیار سخت است.فیلم به آهستگی را دوباره در برلین دیدم .با مونتاژ جدید بهتر شده بود.
كارگران مشغول كارند
روزی دیگرجلسه پرسش و پاسخ عمومی مانی حقیقی برای فیلم "كارگران مشغول كارند" با تماشاگران در حالی كه او را تشویق می كردند به همراه برخی عوامل فیلم از جمله فاطمه معتمد اریا بازیگر فیلم برگزار شد. جلسات مطبوعاتی دو گونه است:یك مدل رسمی است كه جشنواره در یك مكان مشخص برگزار میكند و یك مدل دیگر،به قول ما سرپایی است كه بعد از نمایش فیلم چند دقیقه با حضور كارگردان و عوامل و تماشاگرانی كه كارت دارند و یا بلیت خریدهاند،برگزار می شود. حقیقی با تسلط كامل به زبان انگلیسی صحبت كرد و من هم مجبور شدم مكالمات را ضبط و بعد از اطبایی تقاضا كنم محبت كند و ترجمه كند( امان از این بی زبانی ).حقیقی هم از فیلم خوب دفاع كردهم از جایگاه ایران و ایرانیان.او با قاطعیت گفت "انرژی هستهای حق مسلم ایران است و به عنوان یك مسلمان از توهین به پیامبر اسلام ناراحت است" مانی حقیقی در پاسخ به پرسش خبرنگاری كه سوال كرد شما از كشوری می آیید كه زیر نگاه رسانه ها است از برخوردهای مختلفی كه با شما می شود چه احساسی دارید،گفت " من وقتی فیلم می سازم و به جشنواره ای مثل برلین می آیم، مایلم درباره فیلم خودم و سینما صحبت كنم ". وی درباره تعابیر مختلفی كه از فیلم می شود، گفت" هر كسی به تعبیر خود فیلم را تفسیر می كند و برخی نیز این فیلم را مقابله انسان با طبیعت می دانند اما تعبیری كه در ایران در میان تماشاگران بیشتر وجود داشت، مقابله اراده انسان و سرنوشت بود". وی در خصوص واكنش تماشاگران ایرانی به این فیلم خاطرنشان كرد: واكنش ها كاملا متفاوت بود. بعضی از فیلم متنفر بودند و آن را فیلم بیهودهای میدانستند و گروه دیگری فیلم را دوست داشتند و آن را تحسین می كردند.
حقیقی درباره شخصیت های فیلم گفت: من از فیلم های ایرانی كه در مناطق روستایی و با كودكان می گذرد، شخصا خسته شدم و از آنجایی كه خود به طبقه متوسط تعلق دارم در این فیلم سعی كردم مسائل آنها را به تصویر بكشم. وی در خصوص شیوه ساختن این فیلم گفت:ما این سنگ را از جای دیگری به این محل منتقل كردیم و هر روز صبح كه به لوكیشن میرسیدیم چند ماشین پارك شده بود كه سعی می كردند سنگ را پایین بیاندازند و ما آنها را قانع میكردیم كه اینجا محل فیلمبرداری است و ما به سنگ احتیاج داریم. همه از قاطعیت مانی حقیقی در سخن گفتن لذت بردند و تشویق كردند.چند عكاس هم بودند كه از زاویه های مختلف عكس میگرفتند .فاطمه معتمد آریا در این جلسه بدون نوع پوششی كه در ایران دارد ظاهر شده بود. یكی از او پرسید چرا در ایران چادربه سرمی كنید،ولی اینجا بدون چادرهستید.معتمد آریا گفت:من در ایران چادرندارم فقط یك روسری سرم می كنم و دوست هم دارم سرم كنم. من به قانون ها احترام میگذارم.در اینجا چون میتوانم روسریام را بردارم برداشتم. این رفتار معتمدآریا برایم تعجب آور و به نظرم رسید پسندیده نبود. یاد شیرین عبادی افتادم ؛ در مراسمی كه یك گروه قرار است درباره یك فیلمی كه از ایران آمدهاند صحبت كنند باید با همان ظاهری كه در ایران دارند، ظاهر شوند و فكر میكنم، هدف آن فرد هم طرح سوال نبود بلكه تذكر به معتمد آریا به خاطر تضاد رفتاریش و یادآوری همین نكته بود. اما فكر می كنم معتمد آریا متوجه نشد. در این جلسه از گروه اعزامی من و امیر اسفندیاری بودیم روز بعد وقتی سینماگران ایرانی شنیدند ناراحت شدند . من در ارسال خبر این نوع حركت معتمد آریا مردد بودم وبعد هم كه نظر جمع را شنیدم بهتر دیدم در خبر به این نكته اشاره نكنم . هر چند برای خودم یك موضوع معمولی نبود بلكه یك جریان می دانستم كه در آینده ادامه خواهد داشت و باید برای آن تصمیم واحدی گرفت . فردای آنروزاز او گله كردم.می گفت: من از ایران اعزام نشدم و یا از جشنواره هم دعوت نشدم . خودم آمدم و مراسم هم مراسم رسمی نبود و گرنه با پوشش داخل ایران می آمدم.
و اما آفساید
روزی دیگر فیلم آفساید برای خبرنگاران به نمایش در آمد و بعد از آن ، جلسه مطبوعاتی رسمی جعفر پناهی با حضور نزدیك به یك صد خبرنگار از كشورهای مختلف برگزار شد.چند دقیقه ای دیررسیدم وفكر میكنم یك سوال و جواب را از دست داده باشم . سریع ركوردر را روشن كردم و از طریق گوشی صحبتهای او و مترجم را گوش دادم و یادداشت برداشتم. جعفر پناهی كه برخلاف همیشه كراوات زده بود با شادمهر راستین نویسنده و نظام كیایی صدابردار فیلم به بالای سن رفت. در همه جشنواره هامعمولا كارگردان با بازیگران فیلم كه مشهور ترند می آید،اما از ایران صدابردار و تدوین گر و نویسنده ... بگذریم. اكثرا فضای فیلم را به شرایط سیاسی ایران ربط میدادند و تلویحا از پناهی می خواستند شرایط بد ایران را بیشتر تشریح كند و تعدادی هم درباره ساختار صحبت كردند. انگار كه پناهی در فضایی خفقان فیلمی علیه نظام ایران ساخته است! و اینان توانستند بستر را برای حضور پناهی و آفساید ایجاد كنند تا به دور از رعب و وحشت سخن بگوید.در صورتی كه همه فیلمهای پناهی در ایران ساخته شده و قرار است دوباره به ایران برگردد و باز هم فیلم بسازد.آفساید هم در جشنواره فیلم فجر ایران به نمایش در آمده و احتمالا قبل از بازیهای فوتبال ایران و آلمان به نمایش عمومی در میآید. متاسفانه برخلاف تصورمان كه فكر می كردیم،روزنامه نگاران و منتقدان واقع بینانهتر به اوضاع ایران می نگرند، نشان دادند فرقی با سیاستمداران مخالف ندارند و هر چه را كه آنها میگویند، تكرار میكنند. مثلا یكی از خبرنگاران پرسید: چرا همراه خودتان هنرپیشگان زن را نیاوردید آیا محدودیت داشتند؟ درصورتی كه همین خبرنگار اگر به خود زحمت می داد و از غرفه ایران در جشنواره برلین بازدید می كرد شاهد حضور حداقل 4 زن ایرانی در بازار بود. یكی از مسئولین غرفه ایران كه همیشه در سفر جشنوارهها است،میگفت:بعضی از این خبرنگاران را می شناسم كه در جشنواره های دیگرهم بودند و همین سوالات را از دیگر فیلمسازان ایرانی می كردند. معلوم بود آنها نمی خواهند،باور كنند،بلكه میخواهند همیشه با دامن زدن به نگاههای تلخ نسبت به ایران اذهان عمومی را از زیبائیها و پیشرفتهای ایران دور كنند. پناهی هم هر چند گلایههای خود را از عدم نمایش برخی فیلمهایش و یا نحوه برخورد برخی مسئولان سینمای ایران و محدودیتهایی كه برای دختران در مسابقات فوتبال دارد را مطرح كرد،اما در مجموع خوب برخورد كرد. او تلاش كرد مدافع منافع ملی ایرانیان باشد و ذهنها رابه سمت شور و هیجان و غرور ملی و سربلندی و روحیه پیروزی كه در ایرانیان وجود دارد، ببرد.اما در مجموع معتقدم وقتی خبرنگاران خارجی و یا مسئولین جشنواره ها مایلاند مردم و فیلمسازان ، ایران را از نظام جمهوری اسلامی جدا كنند و چهرهای كریه از انقلاب اسلامی،نشان دهند .در این شرایط نباید با آنان همسو شد. این گلایه ها - حال درست و یا نادرست - جایش در آن شرایط نبود.. جعفر پناهی در نشست مطبوعاتی فیلم خود در پاسخ به سوال خبرنگاری كه پرسید:آیا مایل هستید به ایران بازنگردید و همین جا بمانید، گفت:من از ایران آمدم و به كشورم برمی گردم و كارم را ادامه می دهم. وی درباره این كه آیا "آفساید" در ایران نمایش داده می شود، گفت: یك ماه پیش آفساید در جشنواره فیلم فجر در ایران نمایش داده شد و فعلا هیچ مانعی برای من وجود ندارد.الان هم منتظر هستم پروانه نمایش را دریافت كنم. تلاش می كنیم كه یك ماه مانده به جام جهانی فیلم در ایران نمایش داده شود.دوست داشتم در ایران پروانه نمایش را می گرفتم و اینجا با افتخار اعلام میكردم.
پناهی در پاسخ به این سوال كه جشنواره برلین معمولا فیلم های سیاسی نشان می دهد و آیا شما هم این اعتقاد را دارید گفت: من اولین بار است كه به جشنواره برلین آمدم و نمی دانم فیلم ها سیاسی هستند یا نه؟ فعلا نمی توانم ارزیابی كنم كه فیلم های جشنواره چگونه است. یكی از خبرنگاران درباره كاریكاتوری كه فوتبالیست های ایرانی در یك نشریه آلمانی به چاپ رسیده بود سوال كرد . پناهی خبر نداشت . علی معلم كه در جلسه حضور داشت برای او توضیح داد كه یك نشریه كاریكاتوری از فوتبالیست های ایرانی كشیده كه به اندام آنان اسلحله و نارنجك نصب كرده و به نوعی قصد داشت بگوید اینها تروریست هستند پناهی در پاسخ گفت: من واقعا متاسفم كه این اتفاق افتاد و چنین تبلیغات بدی درباره فوتبالیستهای ایرانی انجام دادند.توهین به هركس و به هر انسانی، توهین به تمام بشریت است. در این لحظه خبرنگار نشریه ای كه كاریكاتور را چاپ كرده بود با عجله بلند شد و در حالیكه تقریبا اضطراب داشت با عذرخواهی از پناهی و سایر ایرانیان گفت:روزنامه ما قصد توهین را نداشت و بدینوسیله از ملت ایران عذرخواهی می كنم.نظر ما اصلا توهین نبوده است.این یك شوخی بود مثل خود شما ها كه در فیلم هایتان طنز دارید. پناهی هم در پاسخ از شجاعت این خبرنگار درعذرخواهی از ملت ایران تشكر و سپاسگزاری كردو همه هم تشویق كردند.پناهی در پاسخ به این سوال كه نظر شما درباره اعتراض برخی ایرانیان مقیم آلمان به حضور فیلمسازان ایرانی در جشنواره چیست،خاطرنشان كرد:كسانی كه به حضور سینمای ایران در برلین اعتراض می كنند به خاطر دلایل شخصی آنهاست. اینها فكر می كنند هر ایرانی كه در ایران زندگی می كند خائن است. این آدمها برخوردشان با دیكتاتوری فرقی ندارد. پناهی در پاسخ به این سوال كه چرا انتهای فیلم شما تلخ تمام نشد،اظهارداشت:دلم نمی خواست پایان فیلم تلخ باشد. دوست داشتم تماشگر حس شادی و غرور داشته باشد. در غیر این صورت،این فیلم، فیلم من نبود. پناهی در پاسخ به این سوال كه اگر شما جایزه خرس طلایی را بگیرید،نشان دهنده حمایت از مبارزات ملت ایران است؟ گفت:لطفا داوران جشنواره برلین را سیاسی نكنید. من به داوران احترام می گذارم و یك داور خوب و سالم نباید به مسائل سیاسی توجه كند.داوران برای تكامل سینما باید تلاش كنند. پناهی در پاسخ به این سوال كه آیا باز هم فیلم خواهید ساخت گفت:من هر سه سال فیلم می سازم و عجلهای برای ساختن فیلم ندارم. من اگر حرفی برای گفتن نداشته باشم، به خاطر پول، سینما را به فحاشی نمی برم.
فیلم آفساید یك سانس دیگر برای میهمانان خاص به نمایش درآمد.من آن سانس در سالن نبودم اما دوستانی كه بودند می گفتند تعدادی نزدیك به 200 بلیت در اختیار ایرانیان قرار گرفته بود و مابقی میهمانان خارجی بودند ایرانیان خیلی خوششان آمده بود. در پایان سرود "ای ایران" را همراه فیلم سر دادند و دقایق طولانی تشویق كردند. دكتر سروش هم كه در برلین بود، در این مراسم حضور داشت. عده زیاد دیگری از میهمانان خارجی هم بعد از فیلم خوب تشویق كردند. وقتی به ایران آمدیم عوامل فیلم در تبلیغات خود می گفتند همه از فیلم خوششان آمده بود و سرود ای ایران را سر میدادند. كیایی كه در همانجا هم وقتی بیرون آمد همین را می گفت.اما سایر دوستان این اعتقاد را نداشتند . خوشبختانه در این سفر من ازصبح ركوردرم روشن بود و تاشب همه مكالمات و گفتگوها را ضبط میكردم كه مبادا موضوعات و خاطرات فراموش شود.
بالاخره خرس نقره ای
از میان شش فیلم ایرانی فقط یك جایزه به آفساید رسید. جایزه ویژه هیات داوران( خرس نقره ای) كه مشتركا به آفساید ساخته پناهی از ایران و یك فیلم از دانمارك رسید.متاسفانه من كارت اختتامیه نداشتم و اصلا نفهمیدیم توزیع كارت چگونه بود .مجبور شدیم از طریق تلویزیون كه بطور مستقیم پخش می شد ببینیم. جایزه ویژه معمولا اعتبار تخصصی مثل بهترین كارگردانی و یا فیلمبرداری و فیلمنامه و...در سینما ندارد،بلكه بیشتر به خاطر توجه ویژه به یك موضوع و مضمون و یا یك نكته خاص داده میشود كه از این زاویه طبیعتا موضوع آفساید برای آنان مهم بود.نوع انتخاب داوران این دوره بسیار عجیب بود. فیلم هایی انتخاب شدند كه به نوعی ضد آمریكا و كلا با مضامین سیاسی بودند، حال یا بخاطر روحیه برتری است كه آلمانی ها دارند و یا به خاطر سلیقه رییس جشنواره و داوران است.انتخاب فیلم "گوانتانامو" كه داستان واقعی سه مسلمان بریتانیایی را بازگو می كند كه در افغانستان اسیر شدند و به بازداشتگاه گوانتانامو افتادند و یا فیلم "گرباویسا" از بوسنی كه به پیامدهای تجاوز دسته جمعی به زنان طی دوران محاصره سارایوو در جریان جنگ بوسنی می پردازد و یا همین فیلم آفساید كه به هر حال از كشوری آمده است كه موضع ضد آمریكایی دارد. رئیس هیئت داوران، شارلوت رامپلینگ، گفته بود:فیلمهای امسال "حال و هوای جهان امروز را منعكس می كردند" فیلمهای دیگری از آمریكا،آلمان و كانادا بودند كه هیچ جایزهای نگرفتند. نكته دیگر شیطنت داوران در اهدا جایزه مشترك به ایران و دانمارك بود كه در مقابل اهانتی كه شده پیامی به طرفین دادند؛ با هم دوست باشید!در صورتی كه خودشان حاضر نیستند ازهیچ چیزی بگذرند.البته من فیلم دانمارك را ندیدم و نمیدانم چه ویژهگی خاصی داشت. روز بازگشت در داخل هواپیما با شاد مهر راستین و اسفندیاری روزنامه ای آلمانی زبان را میخواندیم كه نوشته بود چرا جایزه را به آفساید دادند.
پیام جهانی
جعفرپناهی زمانی كه جایزه را دریافت كرد، از تمام كسانی كه با عشق و علاقه با او همكاری كردند تشكر كرد و به سابقه عدم حضور زنان درمكان های ورزشی در دنیا اشاره كرد و گفت" سابقه عدم حضور زنان در ورزشگاهها به یونان قدیم برمیگردد. آن زمان زنان اجازه ورود به مكان های ورزشی را نداشتند،تا این كه زنی برای تشویق پسر قهرمانش لباس مردانه پوشید و به ورزشگاه رفت از آن پس با حمایت مسؤولین ورزشی و با جسارت این زن (درسال چهارصد و چهارقبل ازمیلاد) راه ورود زنان به مكان های ورزشی باز شد". پناهی جایزه خود را به آن "زن" تقدیم كرد.شادمهر راستین میگفت " ازقبل برای این لحظه مدلهای مختلف را طراحی كردیم تا به این نتیجه رسیدیم كه این جمله بیان شود تا اروپائیها گذشته خود را فراموش نكنند و بدانند آنان هم با این مشكلات روبرو بودند".جمله بدی نبود اما خیلی هم متناسب چنین مراسم معتبر و جهانی نبود.پناهی میتوانست به عنوان نماینده ایرانیان مسلمانی كه در شرایط امروز با فشارهای جدی و اساسی ازسوی خارجیها به خصوص صهیونیست روبرو است،جملهای ماندگارتر و كلیدی تر بیان كند.ورود و یا عدم ورود دختران به مسابقات فوتبال و یا موانعی كه برخی مواقع برای زنان ایجاد می شود، مشكلاتی اجتماعی است كه بالاخره راه حلی برای آن یافت می شود. اما سخن اصلی و یا درد اصلی ایرانیان و یا یك سینماگر ایرانی در سكو های جهانی نمیتواند باشد.
كركره پایین كشیده شد
پس از ده روز اجبارا كركره بازار سینمای ایران پایین كشیده شد. فضای غم انگیزی بر غرفه حاكم بود . پس از گذشت ده روز و با مشاهده امور آنهم از نزدیك میتوان با فراغ بال نسبت به حضور جهانی سینمای ایران سخن گفت ."حضور در بازار جهانی" یكی از روشهای موثر برای حضور سینمای ایران درعرصه جهانی است.اما بازار همچون سایر امور تجاری ساز و كار خود را نیاز دارد كه بدون توجه به اصول تجارت نمیتوان آینده موفقیت آمیزی را پیش بینی كرد. در این روش عرضه كننده موظف است به نحو مطلوب در تبلیغ یك فیلم تلاش كند تا خریداران جلب شوند. اما كسی نباید در روش بازار یابی آنان و یا در نحوه فروش اثر دخالت كند و یا مخالفت خود با فیلم را در بازاریابی خارجی بعد از آن كه فیلم وارد سیستم بازار شد، دخالت دهد. این، قابل جمع نیست.مخالفت با یك فیلم سینمایی باید تا زمانی كه وارد سیستم بازار نشده به نتیجه برسد.در حوزه تجارت و بازار،بحث و دعوا و یا مخالفت و موافقت معنا ندارد. البته در سینمای ایران، بازار، خارج از سیاستهای سینمایی كشور نیست.عرضه كننده موظف است طبق قوانین و سیاستها عمل نمایند،اما نكته مهم این است كه باید شیوه مناسبتر و نوینی را برای رونق بازار ایران به كار گرفت.روش فعلی بسیار قدیمی و كهنه است و هیچ انسجام و استراتژی وجود ندارد.روابط فردی حاكم است، اختلافات شدیدی وجود دارد و بازاریاب ها بر اساس دیدگاههای شخصی برای یك فیلم تبلیغ می كنند.سالها سكان بازار سینمای ایران در عرصه های جهانی بدست یك نفر آنهم علیرضا شجاع نوری بود و بعد به امیر اسفندیاری در فارابی سپرده شد. بغیر از این دو كسی نتوانسته در این حرفه بطور جدی وارد شود و یا فعالیت چشمگیر داشته باشد دلیلش هم نوع رابطه ها و بده بستانهای درونی این تیپ افراد است .هدایت و نظارت دقیق دولت و البته نه دخالت مستقیم و به دست گرفتن همه امور، میتواند این نابسامانی ها را سامان دهد؛ سازوكاری كه اگر دولت جدید بخواهد با آرمانگرایی حرف نویی را در عرصه فرهنگی بیان كند به آن نیاز دارد. یعنی بهم ریختن همه فرمولهای كه ناخودآگاه به ما القا شده است كه وضعیت فعلی بهترین روش است.راستی آیا تا بحال از خودتان پرسیده اید از طریق فروش فیلم ها چقدر ارز وارد مملكت شده و چقدر به سینمای ایران كمك كرده است ؟؟
واقعیتی كتمان ناپذیر
"حضور در جشنواره های خارجی" یك روش دیگر برای حضور جهانی است،مثل همین جشنواره برلین.اما تصمیم گیری درباره حضور، بستگی به طرفین دارد. هم سینماگران ایرانی تصمیم گیرنده هستند و هم متولیان جشنواره های خارجی.براساس شواهد و مواضعی كه از نزدیك در جشنواره برلین دیدم شكی نیست كه جشنواره های خارجی با سیاستهای از پیش تعیین شده خود عمل می كنند و به شدت نگاه سیاسی و منفی درباره ایران دارند. مطمئنا در وهله اول، فیلم را با این نگاه انتخاب میكنند. اما یك واقعیتی را هم نمیتوان كتمان كرد و آن این كه آنان به دنبال نوآوری و متفاوت بودن هستند و این نیاز امروز آنان است. خوشبختانه برخی فیلمهای ایرانی میتواند این نیاز آنان را برطرف كند.در همین بازار ایران، چند تن از مدیران جشنواره ها مشتاقانه مایل بودند كه در جشنواره خود بخشی را به سینمای ایران اختصاص دهند.بنابراین چون یك فیلم از سینمای ایران، معرف همه سینمای ایران و هویت و ماهیت یك ملت است.سینماگر ایرانی باید هوشیارانهتر رفتار كند و تنها به شهرت جهانی و در آمدهای آن چنانی نیاندیشد. مناسب است همه بپذیرند برای حضور در جشنوارههای جهانی به یك جمع امین و یا یك سیستم و تشكیلات مشورتی از سوی خود سینماگران( نه دولت) اعتماد كنند تا با در نظر گرفتن مناسبات سیاسی كه قطعا وجود دارد خدشهای به اعتبار سینمای نجیب ایران، وارد نشود و بتوانیم پیامبر خوبی برای مشتاقان باشیم.مثل همین افساید كه تنها دلیل انتخاب آن اشاره فیلم به موضوع ممنوعیت ورود دختران به زمین فوتبال بود كه برای كسانی كه میخواهند از ایران چهره منفی درست كنند بسیار مناسب بود.اگر با قاطعیت در چنین مواقع اعلام شود كه این فیلم بدلائلی حضور نخواهد یافت هیچ اتفاقی نخواهد افتاد.
گام مثبت
" حضور در محافل و مجالس جهانی" روش دیگری برای حضور جهانی سینمای ایران است. این روش مهمتر از بازار و حتی جشنواره ها است. زیر بنایی ترین حركت فرهنگی است كه متاسفانه در این زمینه هیچ گامی برداشته نشده است .ارتباط جهانی با شخصیتهای سینمایی، ارتباط با دانشجویان و اساتید دانشگاهها و مراكز آموزشی،نمایش فیلمهای ایرانی و برپایی گفت و شنود در رشته های مختلف سینمایی یكی از این راههاست كه هر چند در این جشنواره استارت آن توسط گروه اعزامی خانه سینما زده شد و ملاقاتهایی با سینما گران ، روساهای دانشگاهها، دانشجویان سینمایی مدیران مراكز آموزشی آلمان توسط آقایان نجفی ، نقاش زاده و دهقانپور انجام شد.اما سینمای ایران اگر قرار است، انتقال دهنده فرهنگ انقلاب اسلامی باشد باید با استراتژی دراز مدت گام بردارد تا از دور خارج نشود.حضور در بازار و جشنواره مثبت است،اما این حركتها مقطعی است . همچنان كه تجربه نشان داده است در دراز مدت كه سلیقه ها تغییر كرده وروابط تیره شده است فیلمسازویا فیلمی كه روزی در سكوهای جهانی حضور داشت بكنار گذاشته شده است .
حاشیه ها و جذابیتها
تجمع
در روزها ی برگزاری جشنواره تجمعهای كوچكی از سوی منافقین و سلطنت طلبها در مقابل سفارت ایران دیده می شد،اما بسیار اندك بودند. آقای رجبی رایزن فرهنگی ایران نقل میكرد با این كه از چند روز قبل اعلام تجمع كرده بودند،فقط بیست نفر جمع شده بودند. تعدادی از اینها در نشستهای مطبوعاتی فیلمسازان هم تك و توك می آمدند و شیطنتهایی می كردند،ولی این قدر برای ایرانیان و خارجیان فیلمهای ایرانی و گفتوگو با فیلمسازان ایرانی مهم بود كه آنها اصلا به حساب نمی آمدند. تعدادی از ایرانیان ضد انقلاب عضو كلوپ فیلم ایرانی در برلین نامهای به آقای "كیسلیك" دبیر جشنواره برلین نوشتند و گفتند:چرا این فیلمهای ایرانی را در جشنواره شركت دادید؟ این فیلمهامحصول دولت فاشیست ایران است!. یكی از آنان فردی به نام كیارستمی بود،اما نه كیارستمی داخلی! بلكه خارجی. او از نام و شهرت كیارستمی خودمان سو استفاده می كرد و هر جا كه می رفت به نام كیارستمی داخلی علیه ایران صحبت میكرد!
همه جا آفساید
آن قدر خیابانها، فضای جشنواره و نشریات برلین،پوسترهای تبلیغاتی و نام ایران بر سر زبانهابود كه آدم احساس نمیكرد به یك كشور غریب آمده است، انگاردر ایران بودیم!نشریه اسكرین،پوستر"زمستان است" و "آفساید" را چاپ كرده بود و تقریبا هر روز بولتن جشنواره و مطبوعات از ایران مطلب داشتند.رادیو و تلویزیونهای مختلف مصاحبههای متعددی با سینماگران ایرانی انجام دادند.نشریه اسكرین در یادداشتی نوشته بود:علی رغم این كه دولت جدید در روابط بین المللی خدشه وارد كرده است اما بازار فیلم ایران متوقف نشده است. در خیابانها و متروهم نام آفساید بر سر زبانها بود.
سالنها
سالنهای سینمایی جشنواره برلین خیلی جالب و جذاب بود،بقول دهقان پور ای كاش شهردار تهران اینجا بود. در محل فستیوال برلین، دو ساختمان وجود داشت كه هر كدام نزدیك به هشت سالن سینمایی حدودا 500 نفره با بهترین سیستم پخش تصویر داشتند.اصلا روی صندلیها احساس خستگی نمی كردید و هیچ وقت سر و شانه تماشاگر روبرویی مزاحم فیلم دیدن نمی شد،صداهای دالبی جذابیت فیلم را دو چندان می كرد؛ تمام امكانات و تسهیلاتی كه یك تماشاگر سینما نیاز داشت ، به همراه پرسنل خوش برخورد یافت می شد. این گونه سینماها در اكثر كشورهایی كه معتقدند؛سینما حرف اول را می زند،وجود دارد.حال مقایسه كنید با سینماهای خودمان كه قرار است حرف اول را در عرصه فرهنگ بزند و از لحاظ اقتصادی قابل قبول باشد و تماشاگر ایرانی را هم برای سینما رفتن تشویق كند!
سینمای اسرائیل
فیلم دیدن را طبق برنامه و جدول تعیین شده آغاز كردیم.با كارتی كه دادند تقریبا همه فیلمها را میشد دید.به جز تعداد محدودی كه با همان كارتها بلیت می دادند. شنیده بودم اسرائیل روی سینما به طور جدی سرمایهگذاری كرده است،از اطبایی كه اطلاعات كاملی داشت درباره سینمایی كه جدیدا اسرائیلیها به دنبالش هستند پرسیدم.می گفت:اسرائیل زمانی كه متوجه شد ایران با سینما توانسته است در جهان تاثیر بگذارد پا جا پای ایران گذاشته و سبك و سیاق ایران را دنبال می كند. قبلا این گونه نبود.الان با آمریكاییها و حتی با برخی فلسطینیهایی كه سیاست تحمل اسرائیل را پیش گرفتند،فیلم مشترك می سازد و سوژههایی را كار میكند كه بتواند غیر مستقیم به اندیشه های صهیونیست مشروعیت ببخشد.به سراغ یكی دو فیلم رفتم.یكی از فیلمهایی كه دیدم،"قصه عشق" یك سرباز اسرائیلی به یك دختر عرب بود.
نامه به دبیر
رضا داد جلسهای با حضور برخی سینماگران ایرانی تشكیل داد. پیشنهاد داد نامهای برای "كیسلیك" دبیر جشنواره بنویسیم. هم از توجه او به ایران تشكر كنیم و هم از طریق او پیامی برای روشنفكران و سینماگران جهان در رابطه با اهانتی كه به مسلمانان شده داشته باشیم.همه مشتاقانه اصل موضوع را پذیرفتند،اما در شیوه آن، نظرات متفاوتی وجود داشت.امیر اسفندیاری كه با زبان و ادبیات آنها بیشتر آشنا است معقتد بود:ابتدا ملاقاتی با دبیر جشنواره داشته باشیم و همان جا نامه را به او بدهیم. قرار هم شد هركدام از حاضران در مصاحبههای جداگانه خود سخنی با اهل فرهنگ در جهان داشته باشند و بر روی پرهیز از دین ستیزی تاكید كنند.تلاش شد وقت ملاقاتی گرفته شود،اما متاسفانه به دلیل مشغله و كمبود وقت، ملاقات با دبیر جشنواره انجام نشد،اما مصاحبهها و گفتوگوها درباره حقانیت مسلمانان و ایرانیان انجام شد.
غرفه ای پر شور
غرفه ایران تقریبا همیشه شلوغ بود. پاتوقی شده بود برای همه فیلمسازان ،مدیران و علاقهمندان ایرانی و خارجی. هر كسی كه مایل بود سینماگران ایرانی را ببیند و یا مصاحبه كند به غرفه ایران می آمد.هركدام از فیلمسازان یك گوشه با یك گروه تلویزیونی در حال مصاحبه بودند. مسئولین غرفه ها هم در حال مذاكره بودند. "وحید اسفندیاری" از شلوغی غرفه به هم ریخته بود. میگفت:جایی برای مذاكرات خودمان با خارجیها نیست احساس می شد،همه برای یك چیز تلاش می كردند؛ آن هم اعتبار بین المللی ایران و ایرانیان بود!در چنین دیاری اشخاص مهم نیستند. این كه بتوانند حرف و یا اثری نو و جالب برای علاقهمندان به ارمغان داشته باشند،مهم است.البته در این میان باید مواظب بود،چون نمیتوان فراموش كرد كسانی را كه ابتدا با همین نیت یعنی حفظ منافع ملی،وارد این عرصه شدند.اما متاسفانه به سمت منافع شخصی گرایش پیدا كردند و هم اكنون شهرت و دلار حرف اول را برای انان می زند.امیدوارم این فیلمسازان گرفتار این آفت نشوند.
مواضع وزیر
مواضع آقای هرندی وزیر محترم ارشاد درباره حضور مثبت ایران در جشنواره برلین قوت قلبی شد برای همه سینماگرانی كه برای معرفی چهره ایران به برلین آمده بودند. برخی دوستان داخل نسبت به حضور بین المللی سینمای ایران نگاه به شدت منفی دارند به همین دلیل برخی نگران بودند مبادا تلاش این گروه نادیده گرفته شود. در داخل كشور نسبت به سینما، طیفها و گروهها و نظرهای مختلفی وجود دارد،اما در خارج شرایط به گونهای است كه همه ناخودآگاه به دو گروه تقسیم میشوند: گروهی كه مخالف "ایران امروز" هستند و گروهی كه موافق"ایران امروز" هستند. در غیر این صورت حتی اگر ایرانی باشید و یا حتی فیلمساز ایرانی باشید كه در ایران فیلم ساخته است،شما را ایرانی نمیدانند.
نگاه رایزن فرهنگی
یك شب در مهمانی سفارت آقای رجبی رایزن فرهنگی ایران را دیدم و شبی دیگر در مهمانی فارابی كه آخرین شب بازار فیلم بود.احساس می كردم رایزنی فرهنگی باید بیش از اینها به سینماگران ایرانی توجه كند و یا لااقل دراین ایام میزبان این جمع وسیع باشد، اما نمیدانم چرا این قدر بی اهمیت بود. در این مدت، همین دوبار رایزن فرهنگی ایران را دیدم،این دو شب او میهمان بود نه میزبان !وقتی با آقای رجبی صحبت كردم علتش را پی بردم.او معتقد بود تنها راه نفوذ بین اهل فرهنگ آن دیار استفاده از ابزار موسیقی و یا خط است كه با عرفان و فلسفه ارتباط نزدیكی دارند!می گفت: خیلی از سینما نتیجه نگرفتیم. بنابراین سرمایهگذاری را روی این دو پروژه موسیقی و خط انجام دادیم.
بازدید
یك روز را به همراه محمد علی نجفی، حمید دهقان پور و نقاش زاده با راهنمایی دو دخترآلمانی كه یكی دانشجوی سینما و دیگری دانشجوی ادبیات و از دوستان و همكاران آیت فرزند محمدعلی نجفی و از علاقمندان به ایران بودند به بازدید از مكانهای تاریخی برلین پرداختیم.زیباترین مكانی كه دیدیم جدا از دروازه اصلی،كلیسا، یادبود هولوكاست و موزه ، پارلمان برلین بود. درحالی كه نمایندگان به كارخود مشغول بودند، مردم میتوانستند بلیط خریداری كرده و ازساختمان پارلمان كه قدمتی 500 ساله داشت،بازدید كنند و شاهد فعالیت نمایندگان باشند. به راحتی هم می توانستند فیلم و عكس بگیرند. سری هم به برلین شرقی سابق زدیم.با این كه چند سالی است از تخریب دیوار معروف می گذرد، اما هنوز فاصله شرقی با غربی از لحاظ پیشرفت و تمدن و رفتارهای اجتماعی زمین تا آسمان است.
مهمانی سفارت
با ورود رضا داد،مدیریت مجموعه شور بیشتری گرفت.حضور یك مدیر كه بتواند با استراتژی، گروه را هدایت كند ضروری بود. موحدی نماینده فرهنگی سفارت ایران در برلین كه به شدت به سینما علاقهمند است و تئاتر خوانده بود.تقریبا در هر فرصتی به غرفه می آمد. شبی سینماگران را به مراسم ضیافت شام سفارت، كه به مناسبت سالگرد انقلاب اسلامی برگزارمی شد،دعوت كرد.برای سینماگران ایرانی فرصت مناسبی بود كه برای اولین بار در محفلی جهانی كه سیاسیون حضو ردارند، سینماگران هم حضور داشته باشند. رئیسیان می گفت:تعامل بین سیاستمداران و سینماگران فرصت مغتنمی برای طرفین است.اما در ایران این امر هنوز باب نشده، آن شب جمعی از سینماگران و مدیران جشنواره های خارجی هم دعوت شده بودند،كه حضور داشتند.جمع خوبی بود و گفتوگوهای خوبی هم انجام شد.
چت با اخوی
با اخوی چت می كردم. شوخی و جدی نصحیت ها و سفارش هایی داشت. در انتخابات طرفدار آقای احمدی نژاد بود. می گفت:حضورتان كم رنگ است باید موضع گیری نسبت به اهانت ها و قضیه انرژی هستهای داشته باشید.فیلم ها متناسب با سیاستهای دولت جدید نیست و.. حرفها را شنیدم .معلوم بود از اخبار اینجا اطلاعاتی ندارد.سینماگران مواضع خوبی گرفته بودند و قضیه حضور فیلمها در جشنواره هم كه بحث جداگانهای دارد.
اینجا و آنجا
با خانواده تماس گرفتم.همه حالشون خوب بود. دلم برای همسر، پسر و دخترم تنگ شده بود .شنیدن صدای آنها برایم آرام بخش بود. دیار غربت به خصوص در آلمان بسیار سخت است. غم سنگینی در كوچه پس كوچههای برلین و چهره آلمانیها وجود دارد.تنهایی و سكوت از چهرههای آنها هویداست. به خصوص این كه هر كدام برای بیرون آمدن از این تنهایی به یك سگ متوسل شدهاند و ما قدم به قدم باید مواظب سگهای ریز و درشت باشیم. .یك ایرانی كه سالهاست در برلین زندگی میكند می گفت: آلمان بیشترین بیمار روانی را دارد! خانواده فكر می كنند خیلی به ما خوش میگذرد.توقع سوغات دارند.گفتم حاضرم در تهران هرچه می خواهند بخرم اما توقع نداشته باشند از آلمانیها چیزی بخرم.خصوصا با تفاوت قیمتی كه "یورو" ایجاد كرده و مبلغ ناچیزی كه دادهاند اصلا به صرفه نیست.
مشكل لپ تاپ
یك روز از وقتمان به پیگیری امور و آشنا شدن با فضای جشنواره و سالنها، نصب خط اینترنت و هماهنگ كردن سیستم لپ تاپ برای ارسال خبر و گزارش به ایران گذشت. هر چند وحید و امیراسفندیاری ارتباط جهانی خوبی دارند،اما معلوم بود نسبت به ارتباطات اینترنتی ضعیف هستند و سنتی عمل می كنند. آنان كه همیشه مسافر بازارهای فیلم هستند هیچ وقت همراه خود یك "لپ تاپ" نمی برند تا از تسهیلات ارتباطی به نحو مطلوب استفاده كنند.امیر اسفندیاری می گفت:ما حتی در فارابی هم برای استفاده از اینترنت مشكل داریم و تا الان در هیچ كدام از جشنوارهها لپ تاپ نداشتیم؛ البته قرار است فارابی برایمان بخرد!! خلاصه اینكه پس از یك روز هماهنگی برای ارسال خبر با فارابی و فارس انجام شد و اولین خبر، افتتاح بازار سینمای ایران بود.
تشریفات
از جذابیتهای جشنواره برلین نمیتوان گذشت؛هنگامی كه كارگردانی میهمان،وارد برلین می شود،ماشین تشریفات جشنواره با یك راهنما،كارگردان و همراهان را به هتل مخصوص منتقل میكند و سپس هنگام اولین نمایش فیلم ماشین تشریفات كارگردان را از هتل به محل سالن مورد نظر (در حالی كه دو طرف خیابان مردم حضور دارند) منتقل می كند. جلوی در سالن، كارگردان و همراهان میبایست مسافتی را از روی فرش قرمز عبور كنند تا عكاسان و فیلمبرداران تصویر تهیه كنند. سپس در حالی كه دبیر جشنواره،خوش آمد میگوید،كارگردان به سمت فتوشاپ هدایت می شود. در آنجا تصویر كارگردان در قطع صد در هفتاد درحالی كه كارگردان زیر عكس را امضا می كند گرفته شده و در روی دیوار سالن محل برگزاری مراسم های رسمی نصب میشود.در هنگام نمایش فیلم برای خبرنگاران،كارگردان نمیتواند حضور داشته باشد،ولی بعد از نمایش به سالن كنفرانس مطبوعاتی میآید و به سوالات پاسخ میدهد و در پایان پس از پذیرایی مختصر كارگردان با ماشین مخصوص به هتل هدایت می شود و جذابیت های دیگری كه اگر بیان كنم ممكن است مسئولین جشنواره فجر گله كنند كه چرا از ما این قدر انتقاد میكنی و از خارجی ها تعریف!پس بماند برای زمانی دیگر.
بازگشت
سینماگران ایرانی مجددا با شركت هواپیمایی ALITALIA برگشتند. اینبار رفتارها بسیار تحقیرانه و غیرمودبانه بود. به خصوص در هنگام تحویل بار كه اسلحه اسباب بازی یكی از همراهان كه برای فرزند خود خریده بود،بهانه ای شد برای بازرسی های آن چنانی همه مسافران ایرانی و دخالت پلیس و یا پذیراییهای تحقیرانه در داخل هواپیما كه بسیار مضحك بود.مثلا پذیرایی با یك كیك كوچك دوران دبستان در هواپیما و دریغ از دادن یك لیوان آب بیشتر به مسافر متقاضی و یا دریافت جریمه برای ظرفیت بیش از 20 كیلو بار آنهم زمانی كه نصف صندلیهای هواپیما خالی است. این هم از مزایای بلیط ارزان خریدن بود.هر چه بود سینماگران دوباره به ایران بازگشتند و فقط ! با استقبال گرم خانواده ها روبرو شدند.
در این سفر نكات زیاد دیگری ( مثبت و منفی) وجود داشت كه اگر همه را می نوشتم،تبدیل به یك كتاب می شد. امیدوارم این یادداشتها و تحلیل ها برای مخاطبین مفید باشد و این جمع پس از سفر ده روزه ادامه دهنده حركت های مثبت و موثری برای سینمای ایران باشند.انشاالله
منبع :
محمود گبرلو /WWW.GABARLO.COM