تبیان، دستیار زندگی
_ نویسنده و رئیس انجمن قلم ایران 1-صنف ما نویسندگان مشكلات زیاد و فراوانى دارد و انجمن قلم مى تواند عهده دار حل این مشكلات و استیفاى حقوق این اعضا باشد. با وجود اینكه این مشغله به امر نوشتن من ضربه مى زند ولى فكر مى كنم یك ج...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

گفت وگو با رضا امیرخانى _ نویسنده و رئیس انجمن قلم ایران


1-صنف ما نویسندگان

مشكلات زیاد و فراوانى دارد و انجمن قلم مى تواند عهده دار حل این مشكلات و استیفاى حقوق این اعضا باشد. با وجود اینكه این مشغله به امر نوشتن من ضربه مى زند ولى فكر مى كنم یك جور حساب و كتاب هاى دیگر هم در عالم هست كه باید به آن حساب و كتاب ها

بیشتر احترام گذاشت.

?-نسل من از آن سال ها تا به امروز هیچ ارتباطى با كانون نداشته است. چه موافق و چه مخالف. این صحبت اصلى من است. كانون نویسندگان ایران، همان قدر مى توانست رسانه داشته باشد كه ما داریم. تازه در بسیارى از مواقع رسانه كانون بیشتر بوده است.

وقتى ضبط صوت را روشن مى كنم این جمله ها را مى گوید: «آنچه رضا امیرخانى در این مصاحبه مى گوید آرزوهاى یكى از اعضاى انجمن قلم است كه از اتفاق امروز رئیس هیات مدیره انجمن قلم شده است. طبیعى است كه آرزوهاى یك شخص جزء مصوبات هیات مدیره انجمن نیست.» با رضا امیرخانى نویسنده و رئیس هیات مدیره انجمن قلم در یكى از آخرین روزهاى ماه اسفند دیدار مى كنم. در روزنامه شرق و در اتاقى كه صندلى هایى با روكش سرخ و پنجره اى نیمه باز دارد. نویسنده جوان و نام آشنا به تازگى به ریاست انجمن قلم منصوب شده است و همین اتفاق دلیل اصلى گفت وگوى ما مى شود. در روزهایى كه شاهد اتفاق هاى ریز و درشت و عجیب و غریبى در حوزه ادبیات و فرهنگ ایران هستیم امیرخانى از تلاش انجمن قلم براى بهبود وضعیت چاپ آثار ادبى و دیالوگ با متولیان جدید این حوزه خبر مى دهد. در روزهایى كه وضعیت كسب مجوز اعلام وصول و در نهایت سردرگمى بسیارى از ناشران و نویسندگان اوضاع ناخوشایندى را رقم زده است با رضا امیرخانى زیر یك سقف و رودررو مصاحبه و گفت وگو مى كنم ولى صداى ترقه ها و انفجارهایى كه به پیشواز چهارشنبه آخر سال رفته اند، آزاردهنده است. بلند مى شوم پنجره نیمه باز را مى بندم تا صداهاى نابالغ و تهدید آمیز بیرون بماند و كاست SONY راحت تر صداى رضا امیرخانى و من را در ذهن خود جاى دهد.

•اولین سئوال به بعد نویسندگى شما بازمى گردد. به هر حال برخى از آثار شما مانند من او، داستان سیستان و... مخاطب هاى فراوانى داشته اند و شما به عنوان نویسنده از اقبال نسبتاً خوبى برخوردار بوده اید، بنابراین فكر نمى كنید درگیرشدن شما با مسائل صنفى نویسندگان و برخى گرایش هاى سیاسى به فعالیت تان ضربه بزند؟ اصلاً چرا ریاست انجمن قلم را پذیرفتید؟

واقعیت این است كه نسبت من با انجمن قلم نسبت روشن و امیدواركننده اى نبود یادم مى آید در یك جلسه اى من و بایرامى استعفانامه مان را نوشتیم و قرار شد آن را تحویل دهیم. ولى آقاى بایرامى اشتباه كرد و از درى كه خانم ها وارد مى شوند وارد شد من این طرف سالن بودم هى داد زدم بایرامى، بایرامى درحالى كه در همان حال داشتند براى بازرسان انجمن اسم نویسى مى كردند. ناگهان یكى گفت بله صدا مى كنند بایرامى اسم او را نوشت و او هم با راى اول بازرس انجمن قلم شد. عضویت من هم در هیات مدیره چیزى شبیه این بود، البته چه قبل از این اتفاق و چه بعد از آن احساس مى كنم كارهاى زیادى مى شود انجام داد. صنف ما نویسندگان مشكلات زیاد و فراوانى دارد و انجمن قلم مى تواند عهده دار حل این مشكلات و استیفاى حقوق این اعضا باشد. با وجود اینكه این مشغله به امر نوشتن من ضربه مى زند ولى فكر مى كنم یك جور حساب و كتاب هاى دیگر هم در عالم هست كه باید به آن حساب و كتاب ها بیشتر احترام گذاشت.

•اولین مسئله اى كه از زمان تاسیس انجمن قلم مطرح شد تقابل این تشكیلات با كانون نویسندگان ایران بود. شرایط كانون را همه ما مى دانیم كانونى كه سال ها است اجازه تشكیل جلسه نداشته و ندارد. در واقع كانون را غیرقانونى اعلام كرده اند... با تشكیل انجمن قلم زمزمه هایى برخاست كه این تشكیلات جدید قرار است در مقابل كانون بایستد. از شما به عنوان رئیس انجمن قلم مى پرسم كه نگاه و موضع شما در قبال كانون نویسندگان چیست؟

در فضاى فعلى ایران تفكرى وجود دارد كه من اسم آن را تفكر الاكلنگى مى گذارم. البته این نوعى رفتار سیاسى است و حیف است كه نام تفكر بر آن بگذاریم این ذهنیت مى گوید به محض آغاز به حیات یك ارگان، نهاد و هر مجموعه دیگرى باید روبه روى آن بگردیم تا چیزى براى مقابله پیدا كنیم. این ذهنیت الاكلنگى روبه روى كانون آنقدر مى گردد تا انجمن را پیدا كند و روبه روى انجمن كانون را. گویا اگر این دو سوى الاكلنگ روبه روى هم قرار نگیرند چرخ مملكت لنگ مى زند. نگاه من به كانون نویسندگان این طور نیست. كانون دشمن انجمن نیست. كانون حتى به معناى یك كفه توازن، روبه روى انجمن هم نیست. من در اندیشه خود را وامدار كسى مى دانم كه براى ما دشمنان بزرگ آفرید. فرض كنیم امام روزى به ما مى گفت ایالت بدخشان تاجیكستان كه تحت حمایت پرنس آقاخان اداره مى شود دشمن اصلى ما است ما چقدر مى توانستیم با ایالت بدخشان دشمنى كنیم چند سال؟ چند ماه؟ چند هفته؟ امام به ما یاد داد كه باید دشمن بزرگ انتخاب كرد. دشمنى كه از دشمنى اش اندازه وجودى آدم تغییر كند. بنابراین من دشمن كانون نویسندگان نیستم جهان ادبیات براى همه جا دارد چهار تا و نصفى وكیل كه دشمنى ندارند گذشته از این اصلاً مگر مى شود دو اتحادیه صنفى با هم دشمنى داشته باشند. رقابت در استیفاى حقوق اعضا یك ویژگى مشترك است در فعالیت دو اتحادیه صنفى. این تصور كه نباید دو اتحادیه صنفى داشته باشیم غلط است.

•چرا غلط است توضیح دهید؟

در بسیارى از اصناف در جهان ما تعداد فراوانى اتحادیه داریم. اینها به اندازه تعداد اعضاى خود برش دارند و براى رسیدن به حقوق خود تلاش مى كنند. وضعیت كانون نویسندگان به نحوى بود كه از آن كالبد نمى شد انتظار داشت استیفاى حقوق همه نویسندگان را انجام دهد. این حرف ربطى به گرایش هاى فكرى و سیاسى ندارد. دلیل من این است كه ما در انجمن قلم پذیراى بعضى از سلیقه ها و گرایش هاى سیاسى دیگر هم بوده ایم. مثل كسانى كه شاید نسبت به بعضى اصول مشكل داشته باشند. اما چون ما در اساسنامه انجمن بر آثار آنها بحث مى كردیم این قضایا را مدنظر قرار ندادیم.

•حرف شما درست ولى این تصویرى كه از كانون نویسندگان دادید به نظرم درست نیست. چرا كانون نمى تواند در شرایطى برابر با شما و انجمن قلم قرار گیرد. این ارگان نه تنها از سوى دولت حمایت نمى شود، بلكه حق تشكیل جلسه، انتخاب هیات مدیره، عضوگیرى، حق تاسیس دفتر و صدور كارت عضویت و.... را ندارد. كانون اجازه وجود داشتن ندارد تا بتواند با انجمن قلم قیاس شود یا به هر صورتى به دیالوگ بپردازد. انجمن قلم بودجه دولتى مى گیرد، حمایت شده، اخبارش منعكس مى شود ولى كانون به قول سپانلو به یك رویا تبدیل شده است. در این شرایط چه انتظارى از كانون نویسندگان براى استیفاى حقوق نویسندگان دارید؟ اگر شرایط مساوى براى كانون با انجمن قلم (براى داشتن حق تشكیل جلسه و كار صنفى) وجود داشته باشد شرایط منصفانه تر نیست؟

تا آنجایى كه از مشرب هاى مختلف فلسفى اطلاع دارم، در هیچ مشربى براى تحقق وجود نیازى به تبصره و ماده قانونى نیست وجود امرى قانونى نیست كه به دستور و به فرموده تحقق یابد. در این مقال قصد نقد كانون را ندارم والا مى شد از ابعاد وجودى تحقق نیافته كانون در زمینه حقوق صنفى صحبت كرد.

مگر كانون اولین ارگانى نبود كه در برابر سانسور ایستاد....

من و نسل من متعلق به آن زمان نیست. آن چیزى كه در مورد كانون مى توانم بگویم، از دوره اى است كه من نویسنده شده ام. نسل من از آن سال ها تا به امروز هیچ ارتباطى با كانون نداشته است. چه موافق و چه مخالف. این صحبت اصلى من است. كانون نویسندگان ایران، همان قدر مى توانست رسانه داشته باشد كه ما داریم. تازه در بسیارى از مواقع رسانه كانون بیشتر بوده است. تعداد رسانه هایى كه كانون در اختیار داشته به مراتب بیشتر از ما بوده. فكر مى كنم در دولت گذشته كانون نویسندگان وضعیت بهترى نسبت به ما داشته است. كمك هاى غیررسمى به اعضاى كانون نویسندگان در دستور كار دولت قبلى بود. یعنى حتى براى تجهیز كتابخانه شخصى هم بعضى از اعضاى كانون از دولت كمك مى گرفتند. در ضمن باید بگویم انجمن قلم به هیچ وجه وابسته به دولت نیست، ما از جاهاى مختلف كمك مى گیریم و این خیلى طبیعى است ولى نه اینكه به صورت رسمى و قراردادى كمك بگیریم. خیلى از اوقات (مثل همین حالا) بوده كه ما براى انجمن بودجه و تامین كافى نداشته ایم.

•حداقل شما به عنوان انجمن این فرصت را دارید كه در كنار هم جمع شوید، اساسنامه داشته باشید، عضو بگیرید، جلسه بگذارید و... ولى كانون نویسندگان این فرصت را ندارد. كانون در حال حاضر مشكل نمادین (و نه اجرایى) پیدا كرده است. شما مى گویید براى وجود نیاز به تبصره قانونى نیست، ولى كسانى كه كانون را برنمى تابند از راهكار قانونى و به اسم همان تبصره هاى قانونى مقابل فعالیتش مى ایستند. مثلاً نشریه ادبیات داستانى هر وقت نام كانون را مى آورد، صفت «غیرقانونى» را در مقابلش قرار مى دهد... در حالى كه كانون هیچ گاه به انجمن قلم حمله نكرده است. این وضعیت را چگونه توجیه مى كنید؟

اول این را بگویم كه نشریه ادبیات داستانى هیچ گاه ارگان رسمى انجمن قلم نبوده است و مانند خیلى از نشریات دیگر اصول و ویژگى هاى خود را دارد. در تخصص من نیست درباره قانونى یا غیرقانونى بودن كانون نویسندگان بحث كنم. ولى آنچه كه مى بینیم این است كه نویسندگان و منتقدان فعالى كه امروز مى بینیم ارتباط وثیقى با كانون نویسندگان ندارند. من به عنوان ناظر بیرونى آنچه كه از كانون مى بینم چهار تا و نصفى وكیل و به همدان تعداد بیانیه هاى سیاسى است و این چیزى نیست كه یك مجمع صنفى باید عهده دار آن باشد. امروز تصویر بیرونى از كانون هیچ ارتباطى با چهره هاى ادبى ندارد. حكومت تنها دلیل از هم نپاشیدن و منفجر نشدن كانون است. این دلیلى فرهنگى نیست.

•بله، قرار نبود كانون صرفاً فعالیت سیاسى داشته باشد.

ولى تفكر الاكلنگى باعث مى شود انجمن قلم هم سیاسى شود. ما اصلاً سیاسى نیستیم. انجمن قلم نهادى صنفى است. انجمن قلم عمیقاً متعهد است به آرمان هاى انقلاب اسلامى و در عین حال عمیقاً غیردولتى است. اجراى این تعریف و ایجاد تعادل میان این دو شق وجهه همت ماست.

•اعتقاد به آرمان هاى انقلاب یعنى چه، مى شود توضیح دهید؟

به جاى تعریف هاى انتزاعى بهتر است به سوى مكانیسم هاى اجرایى برویم. ما در انجمن قلم براى تائید عضویت افراد آثار آنها را بررسى مى كنیم. با این بررسى یا اجازه عضویت مى گیرند یا خیر. تقریباً تا به حال پیش نیامده كه نویسنده اى با آثار قوى به انجمن مراجعه كند و عضویتش تائید نشود. تفكر انجمن بسیار باز است. ما آرمان هاى انقلاب را چون با بسیارى از آرمان هاى انسانى مترادف مى دانیم، معتقدیم كه نویسندگان باید پایبند آن باشند.

•آن وقت نویسندگان اپوزیسیون دیگر نمى توانند عضو این انجمن شوند؟

اگر كسى با آرمان هاى انقلاب مشكل داشته باشد، جلو نمى آید و اگر آمد آثارش بررسى مى شود ولى به طور طبیعى خودش مراجعه نمى كند.

•این طور نگاه كه خیلى ایدئولوژیك است. از یك طرف مى گویید آثار معیار ماست از یك طرف بحث آرمان هاى شخصى نویسنده را مطرح مى كنید، به زعم من در نهایت تفكر شخصى نویسنده در انجمن قلم اهمیت پیدا مى كند. آیا صرف نویسنده بودن نمى شود كسى جزء یك انجمن صنفى غیرسیاسى نویسندگان شود؟

صرف نویسنده بودن مى تواند باعث عضویت شود. بهتر است تعریف خودم را اصلاح كنم. كسى كه با آرمان هاى انقلاب ضدیت داشته باشد نمى تواند عضو انجمن قلم شود. انجمن قلم به این دلیل تشكیل شد كه احساس مى شد، حقوق نویسندگان انقلاب اسلامى استیفا نمى شود. واقعیت امر این بود كه مثلاً كتب بعضى از اعضاى فعلى انجمن بر اثر خطاهاى ادارى در ممیزى متوقف مى شد. بعضى از نهادهاى دولتى حقوق مولفان ما را نادیده مى گرفتند. حالا نویسنده متعهد به آرمان هاى انقلاب حاضر نمى شد براى استیفاى حقوقش روبه روى قسمت متخلف دولتى بایستد چرا كه نمى خواست روبه روى نظام بایستد. این امر انگیزه اصلى تشكیل انجمن قلم بود. یعنى نویسنده انقلابى به واسطه احترام به انقلاب حقوقش تضییع مى شد. (برخلاف تصور رایج) خیلى از اعضاى كانون نویسندگان هستند كه از دولت جمهورى اسلامى ایران حقوق مى گیرند و در مقابل خیلى از اعضاى انجمن قلم هستند كه هیچ نوع وابستگى مالى به دولت ندارند.

•این نكته حساسى است. منظورتان از حقوق گرفتن چیست؟

خیلى از این افراد در قالب طرح تكریم وزارت ارشاد و به عنوان هنرمند حقوق مى گیرند. من شخصاً با این قضیه مشكلى ندارم و معتقدم كه سفره انقلاب اسلامى باید سفره اى كریمانه باشد. در عین حال به وجود خودى و غیرخودى اعتقاد دارم. اما در یك سفره كریمانه اتفاقاً غیرخودى ها اول باید اطعام شوند.

•از نكته خودى و غیرخودى شما به بحث نویسندگان مسلمان و غیرمسلمان مى رسم. انجمن قلم از تركیبى به نام نویسندگان مسلمان حمایت مى كند. هنوز نفهمیده ام كه نویسنده مسلمان و غیرمسلمان یعنى چه؟ نویسنده مسلمان چه تعریفى دارد، آیا وابستگى به جناح راست به معناى مسلمان بودن است؟

اگر این گونه بود كه وابستگان به جناح چپ نمى توانستند عضو انجمن قلم شوند.

•این نكته اى است كه همان وابستگان به جناح چپ مى گویند.

اینكه حرفى كلى است. در میان سیاهه اعضاى ما هستند كسانى كه متعلق به جناح چپ هستند. فكر نمى كنم چپ یا راست بودن ملاكى براى وابستگى به آرمان هاى انقلاب اسلامى باشد. اینكه گفتم این مجمع صنفى چنین ویژگى اى دارد به این دلیل بود كه احساس مى شد جایى براى استیفاى حقوق نویسندگان انقلاب اسلامى وجود ندارد. اتفاقاً نویسندگان انقلاب بسیار مظلوم تر واقع شده اند. براى اینكه وقتى كتاب ما ممیزى مى شد، هیچ كدام ما نمى آمدیم این را جار بزنیم. چرا براى اینكه حفظ نظام اعتقاد ما است. فرض كنید، در دوره هایى از ارشاد، كمك هاى جناحى انجام مى شد و به یك جناح كمكى نمى شد، ما حرف نمى زدیم چون حفظ نظام مهم بود. بنابراین تمام این عوامل باعث تاسیس انجمن قلم شد.

•من فكر مى كنم در حوزه ادبیات و هنر كه ذات آن سروكار با مسئله فرم ها و دغدغه هاى زیبایى شناسانه دارد، مسئله خودى و غیرخودى در تناقض با وجود مولفه اى به نام زیبایى و ادبیات قرار دارد. ادبیات، ادبیات است و این تقسیم بندى ها چندان جالب و حقیقى به نظر نمى رسد.

دو طیف وجود دارد. آدم هایى كه به آرمان هاى انقلاب معتقدند و آدم هایى كه با آن ضدیت دارند، (در تعریف سیاسى به آنها برانداز مى گویند) بله این طیف دوم به هر حال وجود دارد. اما آن چیزى كه دعواى ما سر آن است مرز بین این دو طیف است. البته به اعتقاد من این مرز باید تغییر بكند چون دامنه خودى هاى ما بسیار وسیع تر است.

•شما مدتى است كه به ریاست هیات مدیره انجمن قلم منصوب شده اید. حال چگونه مى خواهید از زیر لایه سیاسى اى كه بر انجمن قلم سایه انداخته خارج شوید و فعالیت هاى صنفى داشته باشید؟

در دوره اى كه هیات مدیره جدید بر سر كار آمده، عمده تصمیم ها به صورتى است كه در وضع زندگى نویسنده (نه فقط زندگى مادى) تاثیر بگذارد. ما در برابر تبعیض در اهداى بن كتاب موضع داریم، مى شود رفت و در وزارت ارشاد دید كه چه كسانى بیشتر از بن مرحمتى ارشاد استفاده مى كنند. همچنین درباره مسائلى مانند تبعیض در سفرهاى خارجى، تبعیض در ارائه تسهیلات و استفاده از امكانات دولتى موضع داریم. مسئله سفرهاى خارجى نویسندگان (مى توانید آمار بگیرید و ببینید تعداد نویسندگانى كه وابسته به كانون بوده اند و به سفر رفته اند چقدر است و تعداد آنهایى كه از انجمن بوده اند چقدر) به هر حال و به عقیده من كار انجمن قلم تصحیح شفاف این جور مسائل است. ما در این انجمن به هیچ وجه دنبال كار غیرشفاف نیستیم، براى اینكه احساس مى كنیم وقتى امرى شفاف شد مورد داورى افكار عمومى قرار مى گیرد. ما چون كار مى كنیم نسبت به داورى افكار عمومى كاملاً آسوده ایم. براى ما بسیار مهم است كه رایزن هاى فرهنگى از بین آدم هاى سیاسى انتخاب نشوند و رایزن هاى فرهنگى به دست صاحبان اصلى آنها برسد. مى دانید كه رایزنى هاى فرهنگى به ابتكار دولت دوگل و با كمك آندره مالرو به وجود آمد. وقتى مى بینیم فرانسه آن زمان رومن گارى را كه نویسنده اى غیرفرانسوى است به آمریكا مى فرستد و كنسول فرهنگى اش مى كند و او هم خداحافظ گرى كوپر را كه سندى علیه تفكر آمریكایى است مى نویسد، چرا ما نتوانیم این كار را بكنیم. چرا رایزنى هاى فرهنگى ما نباید توسط آدم هاى فرهنگى اداره شوند. به نظر ما اگر نویسندگان و شاعران ما به عنوان رایزن هاى فرهنگى به خارج بروند، ولو اینكه كار شخصى بكنند، باز هم اتفاق بهترى افتاده است. در عین حال به نظر ما به جاى برخى كارهاى ظاهرى باید به سمت ساحت هاى باطنى رفت، من فكر نمى كنم وظیفه انجمن قلم ایران دادن بیانیه باشد درباره حضور در راهپیمایى ?? بهمن. برعكس فكر مى كنم وظیفه انجمن قلم ایران، فراهم آوردن شرایطى است كه در آن نویسندگان بتوانند رمان و شعر انقلاب بنویسند. من فكر مى كنم به جاى اینكه بیانیه بدهیم «انرژى هسته اى حق مسلم ماست» ما باید در مستندسازى مذاكرات هسته اى كار كنیم. بنابراین فكر مى كنم وظایف صنفى ما بسیار روشن است. مثلاً ما امروز با بعضى رایزنى هاى فرهنگى هماهنگ كرده ایم كه بعضى نویسندگان ما در برخى سفرها حضور داشته باشند و این فرصت ترجمه آثار آنها را فراهم مى آورد. براى ما مهم است در بعضى سفرهاى رسمى مسئولان كشور برخى از نویسندگان حضور داشته باشند. این فقط به دلیل انعكاس سفر مسئولان نیست، این به دلیل وجود یك نگاه منتقد به سفرها است. دومین هدف ما از این كار، پیدا شدن اعتبار و شأن براى یك نویسنده است كه بتواند در برابر مسئولان گردن فراز ابراز و اظهارنظر كند. مسئله دیگر اینكه نهادها و سازمان هاى حمایتى باید تحت كنترل این مجمع صنفى باشند. به جرات مى توان گفت، هیچ یك از مجامع صنفى نویسندگان كه در این كشور تشكیل شدند نتوانستند از حقوق صنفى نویسنده دفاع مناسبى داشته باشند. اینها مسائلى است كه انجمن قلم قصد دفاع از آنها را دارد تا از این پراكنده كارى هایى كه در این مملكت در باب نویسندگان مى شود جلوگیرى شود و یك مسیر روشن و واضح متصور گردد.

•در میان این گفته ها اشاره اى به معضل سانسور نشد، قضیه سانسور چه جایگاهى در فعالیت هاى شما دارد؟

در مورد ممیزى انجمن قلم بلاموضع نیست. اما نوع كار ما به لحاظ ریشه اى متفاوت است با مخالفان ممیزى. ما به ممیزى اعتقاد داریم اما از آن طرف قائلیم به اینكه ممیزى دولتى عارى از خطا نیست پس ما با خطاهاى ممیزى مقابله مى كنیم نه با اصل ممیزى. همان قدر كه مردم نسبت به آن چیزى كه در شكمشان مى ریزند حساس هستند، همان قدر و بل بیشتر نسبت به آنچه در ذهنشان مى ریزند حساسند. همان جور كه نهادى پزشكى باید عهده دار ممنوعیت توزیع مواد فاسد غذایى باشد همان جور هم نهادى فرهنگى باید وظیفه اش را انجام دهد. نهاد پزشكى نمى تواند به صرف مضر تشخیص دادن مثلاً پفك به راحتى دستور به حذف آن دهد. همانگونه نهاد ممیزى هم نمى تواند نسبت به سلیقه عام بى اعتنا باشد. به گمان من ممیزى نه در نیت مولف است، نه در اصل اثر، بلكه ممیزى فقط مى تواند روى تبعات حساس باشد. حتى كتابى مغایر با اصول دین مى تواند منتشر شود به شرط آنكه تبعات فاسد نداشته باشد. از اعتقادات ابن ابى العوجا تا اصول بودیسم. به هر صورت در همه دوره ها اعضاى انجمن قلم با اداره كتاب مشكل خطاى سیستمیك داشته اند. من رضا امیرخانى هم در زمان میرسلیم و هم در زمان مسجد جامعى كتابم توقیف شده بود. یكى از وظایف انجمن قلم وارد عمل شدن در چنین مواردى است .

مهدى یزدانى خرم