تبیان، دستیار زندگی
بندگان خدا بر زمین به آرامی و سنگینی قدم برمی‏دارند و هرگاه كه جاهلان آنان را خطاب كنند، به ملایمت و مسالمت سخن گویند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقار و طمانینه، راهکارها و موانع
وقار ،طمانینه، راهکارها ، موانع

اگر شما خواننده گرامی مطالب گذشته را مطالعه کرده اید باید بگویم که در این قسمت، درباره راهکارهای ایجاد و موانع تحقق (وقار) با شما سخن خواهیم گفت.

بعد از روشن شدن معنا و مفهوم و جایگاهی که وقار در دین مقدس اسلام به خود اختصاص داده،نوبت به بررسی راهکارها و موانع می رسد.

این نکات از روایات گردآوری شده و شما می توانید نمونه های بارز کسانی که در جامعه با این معیارها تطابق دارند را ملاحظه کنید. برای اینکه شخصیتی موقر و حکیمانه داشته باشید،کافی این راهکارها را مراعات کنید.

در بیانات دینی، سكوت عامل افزایش وقار شمرده شده است:

بِالصَّمتِ یكثُرُ الوَقارُ؛ [1]پرحرفی و زیاده‏گویی، شأن انسان را پایین می‏آورد و شخصیت او را سبك می‏كند.

ویژگی‏های «عباد الرحمن» در این فراز از قرآن كریم نیز، بسیار جالب توجه است:

«وَ عِبَادُ الرَّحْمَـنِ الَّذِینَ یمْشُونَ عَلَی الْأَرْضِ هَوْنًا وَ إِذَا خَاطَبَهُمُ الْجَـهِلُونَ قَالُواْ سَلَـمًا»؛ [2]

بندگان خدا بر زمین به آرامی و سنگینی قدم برمی‏دارند و هرگاه كه جاهلان آنان را خطاب كنند، به ملایمت و مسالمت سخن گویند.

مؤمن در رویارویی با جاهلان، از كوره در نمی‏رود و از خود كم‏ظرفیتی نشان نمی‏دهد. چنان بزرگ‏منش و دریادل و پر تحمل است كه با آزار جاهلانه مردم به تلاطم نمی‏افتد و موج برنمی‏دارد.

امام صادق علیه‏السلام نیز فرمود:

سُرعَةُ الْمَشْی تَذْهَبُ بِبَهاءِ الْمُؤِنِ؛ [3]

سریع راه رفتن ارزش مؤن را از بین می‏برد.

از آن آیه و این روایت معلوم می‏شود كه مؤن باید مراقب ارزش و اعتبار خود باشد و با رفتارهای سبك آن را از بین نبرد.

نقطه مقابل صفت وقار در فرهنگ روایی شیعه، مفهوم خفّت و خُرق یا سبك‏سری است. در این روایات «خرق» به عنوان یك صفت زشت و نشان نادانی عنوان شده است[4]. امام علی علیه‏السلام در بیان علت آن فرموده‏اند:

لِیكنْ شِیمَتُك الْوَقَارَ فَمَنْ كثُرَ خُرْقُهُ اسْتُرْذِلَ؛ [5]

سنگینی و آرامش، باید سیره تو باشد؛ زیرا هر كس سبك‏سری‏اش زیاد باشد، پست شمرده می‏شود.

و نیز فرمود:

عَظِّمُوا أَقدَارَكم بِالتَّغَافُلِ عَنِ الدَّنِی مِنَ الْأُمُورِ؛ [6]

با در گذشتن از امور پست، ارزش خود را بزرگ دارید.

از این دو روایت، به دست می‏آید كه انجام كارهای سبك، انسان را در نظر دیگران خوار می‏گرداند و مؤن نباید كاری كند كه در نظر دیگران جایگاه و بزرگی خود را از دست بدهد. بنابراین، انجام كارهای سبك ـ مانند گیر دادن به امور كوچك، شوخی زیاد[7]یا بازی كردن با ریش[8]ـ برای مؤن زیبنده نیست:

ایاكَ وَ ما یستهجَن مِنَ الكَلامِ فَانَّه یحبِسُ عَلَیكَ اللِئامَ وَ ینَفِّرُ عَنكَ الكِرامَ؛ [9]

از كلمات مستهجن بپرهیز كه انسان‏های پست را دور تو جمع می‏كند و انسان‏های كریم را از تو می‏رماند.

مطابق این بیان نورانی، مؤمن باید به گونه‏ای زندگی كند كه انسان‏های پست به او رغبتی نداشته باشند؛ اما در مقابل، انسان‏های كریم از انس و مصاحبت و پیوند با او خرسند باشند. بنابراین، هر كاری كه باعث شود پست‏فطرتان و فرومایگان به ما روی آورند و كریمان و بلندهمتان از ما ببرند، ناروا است. امام علی علیه‏السلام می‏فرماید:

النّفسُ الدّنیةُ لاتَنفكُّ عَنِ الدِّنائاتِ؛ [10]

كسی كه فرومایه و دنی النفس است، همواره به كارهای پست می‏پردازد.

هم‏چنین می‏فرماید:

اَعجَزُ النّاسِ مَن قَدَرَ عَلی أن یزیلَ النَّقصَ عَن نَفسِهِ و لَم‏یفعَل؛ [11]

عاجزترین مردم، كسی است كه می‏تواند نقایص خود را برطرف سازد و این كار را نكند.

در پایان، لازم است تذكر داده شود كه در تشخیص مصداق رفتار سبك نباید جمود ورزید؛ گاهی یك رفتار به ظاهر كودكانه، به واقع رفتاری حكیمانه است و مصداق لغو و لهو و لعب قرار نمی‏گیرد. برای مثال بازی كردن با كودكان اگر به هدف رفع نیاز عاطفی آنان و یا تعلیم و تربیت باشد، لغو نیست. بازی پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امام علی علیه‏السلام با كودكان، هرگز دلالت بر بچگی و كم‏خِرَدی آنان ندارد و از سر هوس كودكانه نیست. پیامبران الهی همواره مراعات سطح فكری مخاطبان خود را می‏كردند و خود را تا آستانه رشد آنان تنزل می‏دادند. این ویژگی به جهت مدارا و از باب تعلیم و تربیت امت بوده است. همراهی حضرت ابراهیم با اهل شرك در پرستش ماه، ستاره و خورشید از همین قبیل است. [12]

این قبیل كارها، معمولاً در شرایط عادی بدون هدف و كودكانه‏اند؛ اما در شرایط خاصی ممكن است غرض حكیمانه‏ای بر آن مترتب باشد و به جهت همان غرض، توصیه یا ضرورت یابد. بنابراین، نمی‏توان به صورت كلیشه‏ای ادعا كرد: «بالا رفتن از درخت همواره بد است» بلكه باید گفت: «رفتار بدون هدفِ كودكانه زیبنده بزرگ‏سالان نیست و بالا رفتن از درخت اگر چنین باشد ـ كه غالبا چنین است ـ بد است» اما اگر غرض عقلایی بر آن مترتب باشد ـ مثلاً هنگام كمك به دیگران، رفع خطر، دیدبانی دشمن یا چیدن میوه ـ اشكالی ندارد؛ بلكه توصیه یا ضرورت می‏یابد[13].

از مطالب فوق چینین به دست می آید که بررسی یک رفتار و سبک یا سنگین بودن آن نسبت به مخاطب متفاوت است. لذا افرادی که با کودکان کار می کنند یا با جوانان برنامه های فرهنگی دارند/ لازم است در بسیاری از موارد/ در سن آنها رفتار کنند و البته این مطلب با وقار و سنگینی منافات ندارد.

البته بحث ما در باره وقار/ مطالبی بود که از نظر جامعه پسنديده باشد و الا کساني که کمتر با مردم صحبت و يا شوخي مي‌کنند، وقار بيشتري دارند. اما هر وقاري که ساخته و پرداخته تصورات ذهني باشد، ممدوح نيست.

____________

منابع:

[1]. غرر الحكم، حدیث 4182.

[2]. فرقان 25: 63.

[3]. مكارم الاخلاق، ص 257. این روایت از پیامبر اكرم صلی‏الله‏علیه‏و‏آله و امام كاظم علیه‏السلام نیر نقل شده است. ر. ك: تحف العقول، ص 36 و خصال، ج 1، ص 9.

[4]. قَالَ علی علیه‏السلام: أَقْبَحُ شَی‏ءٍ الْخُرْقُغررالحكم، حدیث 5728 أَسْوَأُ شَی‏ءٍ الْخُرْقُ(همان، حدیث 5729) بِئْسَ الشِّیمَةُ الْخُرْقُ(همان، حدیث 5730) ما كان الخرق فی شی‏ء إلا شأنه(همان، حدیث 1219) لا خلق أشین من الخرق(همان، حدیث 5700) إیاك و الخرق فإنه شین الأخلاق(همان، حدیث 5727) لا خلة أذری من الخرق(همان، حدیث 1220) وَقَارُ الرَّجُلِ یزِینُهُ وَ خُرْقُهُ یشِینُهُ (همان، حدیث 5193) وَ قَالَ علیه‏السلام لِسَانُ الْجَهْلِ الْخُرْقُ (همان، حدیث 1158) رَأْسُ الْجَهْلِ الْخُرْقُ، و قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله لَوْ كانَ الْخُرْقُ خَلْقاً یرَی مَا كانَ شَی‏ءٌ مِمَّا خَلَقَ اللَّهُ أَقْبَحَ مِنْه (كافی، ج 2، ص 321) مَا وُضِعَ الرِّفْقُ عَلَی شَی‏ءٍ إِلاَّ زَانَهُ وَ لاَ وُضِعَ الْخُرْقُ عَلَی شَی‏ءٍ إِلاَّ شَانَهُ(نوادر راوندی، ص 4) عَنْ أَبِی جَعْفَرٍ علیه‏السلام قَالَ مَنْ قُسِمَ لَهُ الْخُرْقُ حُجِبَ عَنْهُ الاْءِیمَانُ (كافی، ج 2، ص 321).

[5]. غررالحكم، حدیث 9989.

[6]. بحارالانوار، ج 75، ص 64.

[7]. فی السفه و كثره المزاح الخرق غررالحكم، حدیث 1247.

[8]. امام حسن مجتبی علیه‏السلام در پاسخ سؤال پدرش كه نادانی و ناتوانی چیست؟ از جمله عرضه داشتند: العبث باللحیه؛ بازی كردن با ریش تحف العقول، ص 225.

[9]. غررالحكم، حدیث 4174.

[10]. غرر الحكم: 4642.

[11]. همان، حدیث 5647.

[12]. قَالَ رَسُولُ اللَّهِ صلی‏الله‏علیه‏و‏آله: إِنَّا مَعَاشِرَ الْأَنْبِیاءِ أُمِرْنَا أَنْ نُكلِّمَ النَّاسَ عَلَی قَدْرِ عُقُولِهِمْ؛ ما جماعت پیامبران دستور داریم كه با مردم به اندازه عقل‏شان سخن گوییم كافی، ج 1، ص 23. خداوند متعال در سوره ابراهیم (آیه 4) می‏فرماید: «وَ مَآ أَرْسَلْنَا مِن رَّسُولٍ إِلاَّ بِلِسَانِ قَوْمِهِی لِیبَینَ لَهُمْ».

[13]. یكی از اختلاف‏های فرهنگی ما با غرب در این است كه در میان غربیان انجام كار سبك، مانند بسیاری از ناهنجاری‏های دیگر زشت تلقی نمی‏شود. راز این موضوع این است كه انسان غربی غایت حركت خود را تمتع از عالم ماده گرفته و قبله خود را هرچه بیشتر خوش بودن و خوش گذراندن قرار داده است. اگر هدف زندگی در لذت‏جویی منحصر شود و تلاش برای رشد و تعالی و معنویت معنا نداشته باشد، رواج دم‏غنیمت‏شماری، لذت‏جویی، خوش‏باشی و عافیت‏خواهی نیازی به اعتبار و آبرو و بزرگی ندارد؛ بلكه برعكس در دنیای كودكانه بهتر می‏توان لذت‏جویی كرد و خوش بود. در این صورت، همه زندگی را بازی گرفتن، از زیر بار مسئولیت جدی خارج شدن، همه چیز را به مسخره برگزار كردن و به همه چیز خندیدن بد نیست. همین رفتارهای سبك كه در فرهنگ اسلامی نشان عدم رشد عقلانی، كودك‏منشی و كم‏خردی است، در جامعه غربی حمل بر توانایی ویژه و هنرنمایی می‏شود و مورد تشویق قرار می‏گیرد.

تهيه و توليد: محمد حسين امين ، گروه حوزه علميه تبيان