تبیان، دستیار زندگی
شیخ حبیب الله رو به میهمانان کرد و گفت در مجلسی که حقی پایمال شود یا باید به دفاع از مظلوم برخاست یا باید آن را ترک کرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دفاع از حق

هنوز جوان هيجده ساله‌اي بود که در مدرسه علميه درس مي‌خواند. يک روز پدرش براي ديدار با فرزند به مدرسه آمد. پس از صحبت‌ها با همديگر، محمد علي خان به ميرزا حبيب الله رشتي گفت: عازم منزل خان امين ديوان لاهيجي هستم، دوست دارم تو هم همراه من باشي، شيخ حبيب الله درخواست پدر را اجابت کرد و کلام او را بر ديده منت نهاد و به همراه پدر به ميهماني رفت. مهماني باشکوهي بود، امين ديوان لاهيجي که ميزبان بود، تلاش مي‌کرد با سوءاستفاده از قدرت و موقعيت خويش، زحمات ديگران را از آن خود کند و بر ثروت خويش بيافزايد. ميرزا حبيب الله با اينکه مي‌دانست بيان حق موجب عصبانيت و غضب امين ديوان لاهيجي خواهد شد، برخاست و زبان به نصيحت ميزبان گذاشت و از زياده‌طلبي برحذرش داشت، ديگر ميهمانان باتعجب به او مي‌نگريستند و از جرأتش متحير مانده بودند.

شيخ حبيب الله رو به ميهمانان کرد و گفت در مجلسي که حقي پايمال شود يا بايد به دفاع از مظلوم برخاست يا بايد آن را ترک کرد. امين ديوان لاهيجي که رنگ چهره اش از عصبانيت به سياهي مي‌زد گفت: «گمان کرده‌اي اکنون که دو متر پارچه در سرت پيچيده‌اي مي‌تواني بر من حکم کني». ميرزا حبيب الله ديد نصايحش کارساز نمي شود مجلس را ترک کرد و روز بعد از پدر اجازه خواست تا جهت ادامه تحصيل به قزوين برود.

حوزه علميه قزوين

قبل ازاينکه به سفر ميرزا بيب الله رشتي به حوزه علميه قزوين پرداخته شود بهتر است به معرفي اجمالي حوزه علميه قزوين را بپردازيم:

حوزه علميه قزوين در کنار ديگر مراکز علمي ساير بلاد اسلامي همواره پاسدار حريم ثقلين بوده و در آموزش و نشر معارف نوراني اسلام از سابقه اي ديرين و درخشان برخوردار است.  قزوين از جمله شهرهاي قديمي ايران است که حفاريهاي باستان شناسي قدمت و تمدن آن را به حدود هشت هزار سال تخمين مي زند. و حمدالله مستوفي قدمت آن را به  شاپور ذوالاکتاف مي رساند. اين قدمت  ديرينه و بدنبال آن فتح قزوين در سال 21  هجري توسط سپاهيان مسلمان،  قزوين را به يکي از پراهميت ترين شهرهاي اسلامي مبدل ساخت.

دوره نخست حوزه علميه قزوين با توجه به تاريخ ثبت شده در آثار عالمان و دانشمندان قزوين، به حدود قرن سوم برمي گردد  در اين سالها، جوانه هاي اين حوزه  سر زده  و با رشد و ترقي در قرنهاي بعد به بار نشسته است و عالمان و دانشمندان گرانقدري را در خود پرورش داده است.  از جمله عالمان قزوين در اين عصر، بنا به نقل علامه آقا بزرگ طهراني در طبقات اعلام شيعه عبارتند از «احمد بن ابراهيم قزويني» و « حسين بن ابراهيم قزويني» از مشايخ شيخ طوسي، «امام محيي الدين ابوعبدالله حسين بن مظفر بن علي حمداني» از شاگردان شيخ طوسي، « خليفه بن ابي اللجيم قزويني» فقيه و محدث استاد شيخ ابوالحسن علي بن وزيرک قمي، «محمدبن حمدان مؤلف کتاب «الفصول في ذم الاعداء» در علم اصول، «محمد بن علي قزويني» از مشايخ نجاشي، «طاهر بن احمد قزويني» از مشايخ ابن بابويه، «عبدالجليل قزويني» صاحب کتاب «النقض» و کثيري از محدثان و فقيهان و  عالمان را مي توان نام برد. کثرت عالمان حوزه علميه قزوين در کتاب گرانسنگ «التدوين في اخبار قزوين» نمايان است «عبدالکريم رافعي قزويني» که خود در اواخر اين عصر مي زيست، اين کتاب را در تاريخ علماي  شهر قزوين نوشت، در اين اثر نام صدها نفر از عالمان و دانشوران نامي قزوين و يا مهاجرين آن ذکر شده است. به نوشته رافعي قزويني: «در اين ايام، انبوه مجالس درس فقه، کلام، حديث و تفسير در اين شهر برپا بود و محافل علمي گرم و پرشوري در مدارس بزرگ شهر منعقد مي گشت»

با مراجعه به کتب تراجم، به ليست بلند بالايي از نام عالمان و فقيهان و فيلسوفان بر مي خوريم که دانش آموخته حوزه علميه قزوين بوده اند و هر کدام آثار ارزشمندي از خود به يادگار گذاشته اند و  سهمي در مکتبهاي فقهي و فلسفي دوران خود و بعد از خود داشته اند. بنيان برخي از مکتبهاي علمي دوره صفويه در قزوين گذاشته و بعدها به شهرهاي ديگر چون اصفهان منتقل شد. پس از انقراض حکومت صفوي دوره ي بعدي فعاليت حوزه علميه قزوين آغاز  شد که با انتقال پايتخت از قزوين به اصفهان و شکوفايي حوزه اصفهان، از رونق حوزه علميه قزوين کاسته شد و لي همچنان برپا بود که پس از فروپاشي صفويه و فرار علماي شيعه در اثر حمله محمود افغان، قزوين يکي از پناهگاههاي آنان شد؛ تا آنکه در قرن سيزده حوزه هاي علمي قزوين مجدداً شکوفا شد. و عالمان بزرگي چون: «ميرحسين قزويني»، (صاحب معارج الاحکام في شرح مسالک الافهام)، «مولي محمد تقي برغاني شهيد ثالث»، «شيخ محمد ملائکه»، «آخوند ملا صفر علي لاهيجي»، «محمد صالح برغاني» (صاحب موسوعه البرغاني في فقه الشيعه) و دهها عالم و دانشمند صاحب اثر ديگر را مي توان نام برد.

در ديار قزوين

محمد علي خان که فرزندش را مصمم ديد خود بار سفر بست تا ميرزا حبيب الله را به قزوين برده و نيازمندي‌هاي او را برطرف سازد.

ميرزا محمد علي خان که به ديدار دوستان ديرينه اش در قزوين رفته بود، در خاندان حاج فتح الله صوفي، دختري نجيب و پاکدامن نظر او را جلب کرد و اخلاق نيکوي وي را پسنديد. محمدعلي خان قضيه را با پسرش در ميان گذاشت. حبيب الله که جستجوگر استادي ممتاز بود چند روز از پدر مهلت خواست. پس از چند روز با خواسته پدر موافقت کرد. فرداي آن روز به همراه پدر به خواستگاري رفتند و طلبه جوان پس از کسب اجازه از محضر پدر ساعتي با همسر خود سخن گفت. به تشريح وضعيتي معيشتي طلاب پرداخت و گفت که او به دنبال مال نيست و در پي تحقيق و علم‌آموزي است.

همسر وي هم در جواب گفت: من از خدا مي‌خواستم، در زندگي شريک مردي شوم که اخلاق نيک داشته باشد و به تعاليم اسلام عمل کند، اکنون از او سپاسگزارم که طلبه اي داراي زهد صفا، مهر و محبت،عاشق دين و دينداري مرا لايق زندگي با خود دانسته است، من تلاش خواهم کرد به تحصيل شما لطمه اي نزنم و تا آنجا که بتوانم به پيشرفتتان کمک کنم.

چندي بعد مراسم ازدواج اين دو برگزار شد و محمد علي خان پس از تهيه خانه و سامان يافتن فرزند به املش بازگشت.


فرآوری: گروه حوزه علمیه

منابع:

1. کتاب فهنگ آفتاب

2. کتاب زندگاني شيخ انصاري

3. کتاب حديث پارسايي

4. سايت صدا و سيما قزوين