
استاد بی نظير
ميرزا حبيب الله رشتي پس از يافتن استاد موردنظرش درقزوين، در اين شهرماندگار شد، شيخ عبدالکريم ايرواني ا ستاد ميرزا حبيب الله رشتي که در فقه و اصول در ديار قزوين بينظير بود، به تدريس تمايل چنداني نشان نميداد. اما مشتاقاني چون ميرزا حبيب الله و ديگر شاگردانش وي را به وجد ميآوردند تا همچنان از محضرش استفاده علمي وافي ببرند.
استاد ميرزا حبيب الله، حضرت آيت الله ايرواني در سلوک معنوي و مراقبت نفساني نزد اهل دل و عارفان شناخته شده بود. او فرموده بود: در آغاز تحصيل مرا به امامت مسجدي فراخواندند. چند روز رفتم و دريافتم که تعداد نمازگزاران روز به روز کمتر ميشود از کاستن آنان غمگين شدم. با خود انديشيدم در اين نماز، رضايت خداوند متعال حاصل نشده است، از آن پس امامت را ترک کردم.
پس از آن به سفارش استاد خود را مهياي سفر به املش کرد. همسرش هم، چنان همدمي وفادار از تصميم شوهر استقبال کرد و او را در ارادهاش ستود و براي رفتن به املش اعلام آمادگي کرد.
استاد پيش از سفر شاگرد به ديار املش مرتبه اجتهاد او را به طور کتبي مورد تأييد قرار داد و شيخ حبيب الله پس از هفت سال اقامت در قزوين و استفاده علمي، اخلاقي، اعتقادي از استاد خداحافظي کرد و به شهر اجدادياش برگشت.
بازگشت به وطن
حبيب الله به همراه همسرش معصومه و فرزند خردسالش محمد پس از خداحافظي از آشنايان و همسايگان راه املش را پيش گرفت. دوري از حوزه علميه قزوين براي دانشمندي چون ميرزا حبيب الله بسيار سخت بود. پس از طي مسافات طولاني و ذکر خاطرات دوران کودکي براي همسرش، سرانجان ديار سرسبز و زيباي املش از دور نمايان شد. پدر، مادر و برادران و خواهران ميرزا حبيب الله در استقبال از ميهمانان عزيز بر همديگر سبقت مي گرفتند. محمد فرزند خردسال حبيب الله، در آغوش مادربزرگ غرق بوسه گرديد، ميرزا محمدعلي پس از سالها دوري ميرزا حبيب الله را در آغوش کشيد و اشک شوق سيمايش را شست.
روزهاي نخست منزل محمد علي خان، پذيراي مردم مشتاقي بود که براي زيارت و عرض ادب خدمت مجتهد شهر ميشتافتند.
از همان روز اول، مجتهد جوان املش، نماز جماعت و مجالس ديني را برپا داشت و مردم را به احکام الهي دعوت کرد. رفته رفته علاقه مردم به ميرزا حبيب الله رشتي به ارادت تبديل شد و در مدت کوتاهي منصب قضاوت به او نيز سپرده شد. ميرزا حبيب الله که بار قضاوت بر دوشش سنگيني ميکرد، شبها از خوف خدا ميگريست و روزها به هنگام قضاوت، به شدت مراقبت ميکرد تا بر عهد خويش پايدار باشد.
پس از گذشت حدود چهار سال از سکونت ميرزا حبيب الله در املش و دگرگون کردن چهره شهر، دلدادگي او به حوزه نجف اشرف سبب شد تا عزم سفر به عتبات عاليات نمايد.وقتي اطرافيان فهميدند او عزم سفر دارد، تلاش بسيار نمودند تا او را از سفر و مهاجرت منصرف نمايند اما او همچنان بر تصميم خويش پايدار بود و پس از خداحافظي از مردم و اهالي املش به همراه همسر و فرزندش راه نجف را در پيش گرفتند.
در محضر صاحب جواهر
ميرزا حبيب الله در سال 1263 هجري قمري و پس از تحمل سختيهاي فراوان و مشقتهاي زيادي سفر طولاني وارد نجف اشرف و ديار پاک علوي شد و در حلقه شاگردان، صاحب جواهر زانوي تلمذ بر زمين زد.
ميرزا حبيب الله رشتي از سال 1263 هجري قمري تا سال 1266 هجري قمري، به مدت چهار سال در درس علامه نجفي حاضر شد و اجازه اجتهادي نيز از او دريافت کرد. پس از وفات صاحب جواهر، محقق رشتي در درس شيخ اعظم انصاري حاضر گشت و از خرمن معارف شيخ النصاري خوشههاي فراوان علمي چيد. شيخ انصاري، استاد ميرزا حبيب الله که خود از اهالي دزفول بود در سال 1281 هجري قمري در نجف اشرف جان به جان آفرين تسليم کرد و در آن ديار سر بر ديده تراب گذاشت.
فرآوری: گروه حوزه علمیه
منابع:
1. کتاب زندگاني و شخصيت شيخ انصاري
2. اعيان الشيعه
3. کتاب فوائد الرضويه
4. کتاب حديث پارسايي