بررسی مهمترین وقایع سینمایی جهان در سال گذشته
جدیدترین آثار بزرگانی چون اینگمار برگمان، گدار و وودی آلن
در بخش سوم بررسی مهمترین وقایع سینمایی جهان در سال گذشته، لازم به نظر میرسد پس از عبور از خانهایی چون گرایش به تخیل و افسانهها در بحبوحه مسائل حاد جهانی و رویكرد سیاسی هالیوود نگاهی به جدیدترین آثار بزرگان سینمای جهان در سال 2005 نظیر اینگمار برگمان، ژان لوك گدار و وودی آلن داشته باشیم.
ابتدا نظری اجمالی به آخرین فیلم یكی از غولهای تاریخ سینما یعنی فیلمساز سوئدی اینگماربرگمان (خالق فانی و اسكاندر) خواهد داشت.
با وجود خداحافظیهای چند باره برگمان از عالم سینما وی سال گذشته با خلق جدیدترین اثرش با عنوان
« ساراباند» در قالب دیجیتال بار دیگر اعلام كرد دیگر فیلمی نخواهد داشت.
« ساراباند» كه به نوعی وصیت نامه معنوی برگمان محسوب می شود. در واقع ادامه فیلم قدیمی او در 6 صحنه از یك ازدواج است.
برگمان ساراباند را با همان بازیگران فیلم قبلی یعنی « لیواولمان» و بقیه ساخته است، ماریا (لیواولمان) در پایان فیلم قبلی شوهرش را ترك میكند و اینك بعد از سی سال دوباره به دیدار همسر سابقاش میآید.
ژان لوكگدار با دستمایه قراردادن كمدی الهی « دانته» اثری متفكرانه پیچیده و تاویلپذیر ساخت.
وودی آلن نیز با ملیندا و ملیندا به سبك و فضای طنز و كمدی همیشگیاش بازگشت.
ملیندا و ملیندا، مرز باریك میان تراژدی و كمدی وودی آلن همیشه به عنوان یك فیلمساز شاخص و مولف سینمای آمریكا مطرح بوده و در كنار فیلمسازانی چون فرانسیس فورد كاپولا، رابرت آلتمن و مارتین اسكورسیزی نقش مهمی در پیداش جریان و متفاوت سینمای آمریكا در دهه هفتاد ایفا كرده است.
ملیندا و ملیندا، به اعتباری بازگشت موفقیت آمیز وودی آلن به سبك و فضای آشنای سینمایی او و رویكرد دوبارهاش به قالب كمدی وطنز است.
این فیلم در واقع بازتاب اندیشه فلسفی و دغدغه ی همیشگی او درباره ماهیت زندگی است و این پرسش را مطرح میكند كه زندگی آیا تراژدی است یا كمدی و یا تركیبی از هر دو (تراژی كمدی).
در این فیلم وودی آلن با انتخاب یك شخصیت واحد و محوری (ملیندا با بازی رادها میچل) و قراردادن او در دو قصه با لحن و فضای نسبتا متفاوت در پی اثبات این تئوری است كه زندگی می تـواند به یك نسبت كمدی و تراژدی باشد و مرز میان این دو ژانر بسیار باریك و تقریبا قابل چشم پوشی است.
«موسیقی ما» جدیدترین، اما یقینا نه آخرین اثر گدار كارگردان 73 ساله فرانسوی هسته اصلی فیلم، سخنرانی گدار ( گزارش مبسوطی در باب اخلاقیات مونتاژ) و شكست اوست و قصه یك نویسنده در سارایوو را بیان میكند.
دوزخ فصل افتتاحیه فیلم، با مونتاژی تكه پاره و گمراه كننده در مورد مرگهای دلخراش شروع میشود وهمچون دوزخ دانته نمایشی از خشونت است.
برزخ یك صحنه خیالی در سارایوو است. گر چه پر است از تصاویر دنیای واقعی و فیلمسازها خودشان در این صحنه بازی میكنند شامل تمثیلی از بومیان آمریكا نیز هست كه مستقیما ازتقلیدهای فكاهی كوبنده و احمقانهتر « همدردی با شیطان» وام گرفته شده است.
گدار در فصل بهشت با یك فانتزی روستایی دلنشین از فیلم نتیجهگیری میكند و در نهایت میتوان گفت
«موسیقی ما» به پرسشهایی كه طرح میكند، صرفا تیرهترین پاسخهای ممكن را میدهد.
« مارتین اسكورسیسی» كارگردان صاحب نام سینمای جهان نیز سال گذشته (2005) فیلم مستندی از زندگی
« باب دیلون» شخصیت جنجالی عالم موسیقی ساخت.
قصه فیلم اسكورسیسی بروی سالهای اول فعالیت هنری دیلون از 1961 تا 1966 متمركز است. قرار بود اسكورسیسی این فیلم را برای شبكه تلویزیونی بیبیاس كارگردانی كند این شبكه برنامهای تحت عنوان استادان هنر دارد و این فیلم هم یكی از قسمتهای آن خواهد بود.
اسكورسیسی برای ساخت فیلم خود از ده ساعت مصاحبه دیلون استفاده كرد و در كنار آن مصاحبههای همكاران و دوستان این آهنگساز و خواننده را هم مورد استفاده قرار داد.
اسكورسیسی سعی كرده فیلمی نجیب و سالم بسازد و فعالیتهای هنری دیلون را به شكلی صحیح به بیننده معرفی كند.
این فیلم در مراسم جوایز «گلدن گلوب» جوایز بهترین فیلم و بهترین بازیگر را از آن خود كرده است.
سال گذشته همچنین فیلمسازان معتبر جهانی چون جیم جارموش، لارس فون تریه، ژانگ ییمو، گوستاوگاوراس، نیز به ترتیب با فیلمهایشان با عناوین گلهای پژمرده، مندرلی، خانه خنجرهای پران و تبر در محافل مختلف سینمایی خبر آفرین بودهاند.
لینک ها :
برندگان نهایی جوایز اسكار مشخص شدند
گزارشی از هفتاد و هشتمین دوره مراسم اسكار