از خودمون دزدی نکنیم
«بر روی زمین به اندازه نیاز همگان منابع وجود دارد، ولی نه به اندازه آز و طمع همگان.»
مهاتما گاندی
زندگی در عصر امروز به گونه ای است که وقتی با کمی دقت به محیط اطراف، توجه کنید ، اعتراف خواهیم کرد که تا چه حد مصرفی شده و بر پایه مصرفی بودن زندگی می کنیم.
زندگی امروز برای فردی که ساکن تهران باشد و کمی در خیابان های نیمه شمالی شهر سیر کند، سرشار از نشانه های متنوع و متعدد مصرفی بودن است. تعدد بی حد و حصر انواع و اقسام رستورانها که رقم ورود به برخی از آنها معادل نیمی از حقوق یک کارگر و کارمند ساده است که تمامی افتخار و تشویقشان برای جلب مشتری،قرار گرفتن بر بامی بلند است که یادآور شبی خاطره انگیز می تواند باشد. تعدد انواع فروشگاهها و برندهای معروف و سرشناس دنیا که قدم گذاشتن به آنها برای برخی آرزو و برای برخی همه شرافت و مایه مباهات است.
این تنها قسمتی از فرهنگ مصرف زده جامعه امروز است.به نظر می رسد مصرف زدگی در تمامی سطوح جامعه رسوخ پیدا کرده و هر کس در هر سطح و طبقه اجتماعی،تا حدودی با این پدیده سروکار دارد. به این صورت که وجود تلویزیون ال سی دی تقریبا به امری لازم و ضروری برای خانواده ها تبدیل شده و همه اعضای خانواده باید مقابل ال سی دی بنشینند و شاهد فیلم ها،برنامه ها،اخبار و گاهی هم بازی های رایانه ای باشند.به راستی این مسیر به کدامین نقطه در حرکت است؟
مصرف زدگی چیست؟
مصرف زدگی به عمل مصرف کردن گفته می شود. مصرف یعنی از بین بردن یا صرف کردن از طریق به کار بردن و هزینه کردن. مصرف کننده کسی یا چیزی است که عمل مصرف کردن را انجام می دهد. مصرف زدگی یک الگوی رفتاری است که به نابودی محیط زیست فیزیکی، سلامت مالی ، خیر مشترک انسان ها و روابط و نهادهای انسانی دامن می زند. مصرف زدگی دارای هزینه های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی بسیار است.
مصرف یعنی از بین بردن یا صرف کردن از طریق به کار بردن و هزینه کردن. مصرف کننده کسی یا چیزی است که عمل مصرف کردن را انجام می دهد. مصرف زدگی یک الگوی رفتاری است که به نابودی محیط زیست فیزیکی، سلامت مالی ، خیر مشترک انسان ها و روابط و نهادهای انسانی دامن می زند. مصرف زدگی دارای هزینه های زیست محیطی، اقتصادی و اجتماعی بسیار است.
زمانی که ما در روند مصرف زدگی درگیر می شویم، در خرید همیشگی کالاها و خدمات جدید درگیر شده ایم، در حالی که هیچ توجهی نداریم ـ یا توجه اندکی داریم ـ که آیا به این کالاها و خدمات نیاز داریم یا نه و قابلیت دوام آنها، مبدأ تولید یا پیامدهای زیست محیطی تولید و مصرف آنها چیست. مصرف زدگی سوخت لازم را برای نابودی اقتصاد مولد فراهم می آورد و این کار را از طریق حمایت و تشویق فروش کالاها یا خدمات، بی آنکه کیفیت، مبدأ، آسیب های زیست محیطی یا سنت های تولیدی آنها از طرف خریدار مورد بررسی قرار گیرد، انجام می دهد.
مصرف زدگی ماحصل دستکاری های زیرکانه ای است که توسط انسانها صورت گرفته است.
سیاست ها و برنامه هایی که برای جمع آوری و کسب سودهای کلان برای عده قلیلی صورت گرفته است. آنچه دستمایه این عده قلیل است، انسانها و افراد انسانی هستند.این انسانها همان ما هستیم ،مایی که اغلب موارد این دستکاری را انکار می کنیم و می اندیشیم که به راستی به کالاها و خدماتی که می خریم، نیاز داریم و باید آنها را تهیه می کردیم.وقتی به چگونگی رشد کودکانمان و نیازهایشان نگاه می کنیم، متوجه خواهیم شد که کودکان ما بیش از ما از طریق تمایلات و خواسته هایشان، مورد دستکاری قرار گرفته اند. این اقدام توسط شرکت های بازاریابی و تبلیغاتی صورت میگیرد، شرکت هایی همچون دیزنی که با تولیدات جذاب و پی در پی،کودکان ما را محو خود می کنند .با این وجود،گویا در مواجهه با این موارد،باز هم احساس می کنیم که ما «بالغ تر» از آن هستیم که به این طرق تحت تأثیر یا مورد دستکاری واقع شویم. اما به واقع، ما تنها مصرف کنندگانی هستیم که آلت دست صنعت بازاریابی هستند.
مصرف زدگی وقت گران بهای ما را از ما می رباید. زمان ارزشمندی که می توان آنرا صرف مفیدترین اقدامات کرد. اینطور به نظر می رسد که ما برای خرید چیزهایی که معمولاً هر چه پیشتر می رویم زمان کمتر و کمتری برای بهره مندی از آنها در اختیار داریم، زمان را با پول مبادله می کنیم.
بعد از صرف زمان برای انجام خرید، فرصتی کوتاه برای فراغت و آرامش در کنار خانواده داریم که این زمان طلایی را هم در مقابل تلویزیون صرف می کنیم تا در آن زمان به تماشای برنامه های تکراری، کلیشه ای و وقت پر کنی بپردازیم که تهیه کنندگان آنها را در بین آگهی های تجاری که هر روز چشم گیرتر می شوند، تعبیه می کنند؛ آگهی هایی که هدف از تهیه آنها، ایجاد میل و هوس بیشتر در مخاطب، به داشتن چیزهای بیشتر است؛ چیزهایی که ما مجبوریم برای خرید آنها ساعات بیشتری را کار کنیم. مصرف زدگی با سرقت وقت ما از ما، تأثیری زیان آور و مخرب بر زندگی خانوادگی ما می گذارد.
زمانی که ما در روند مصرف زدگی درگیر می شویم، در خرید همیشگی کالاها و خدمات جدید درگیر شده ایم، در حالی که هیچ توجهی نداریم ـ یا توجه اندکی داریم ـ که آیا به این کالاها و خدمات نیاز داریم یا نه و قابلیت دوام آنها، مبدأ تولید یا پیامدهای زیست محیطی تولید و مصرف آنها چیست
تلویزیون وسیله ای است برای سرگرم کردن ما که البته این روزها، بیشتر نقش بنگاه تبلیغاتی را هم ایفا می کند. به این ترتیب شاهد این هستیم که تبلیغات بخش مهمی از برنامه های تلویزیون را تشکیل می دهند.
این تبلیغات در اغلب موارد برای بزرگترها نیز وسوسه برانگیز است،چه رسد به کودکان.
به این صورت است که اکثر والدین در برابر تقاضاهای کودکانشان برای مصرف کالاها و خدمات، به زانو درمی آیند و تسلیم می شوند؛ چرا که آنها تمایل دارند خانواده ای با حجم کوچک تر و درآمدهای دو برابر داشته باشند و به تعویق انداختن تولد فرزندان بیشتر به زمانی در آینده ، برای آنها به این معناست که تا آن زمان از درآمدهای قابل خرج کردن بیشتری بهره مند خواهند بود و در غیر این صورت عده ای به تک فرزندی بسنده می کنند و عده دیگری هم ترجیح می دهند بچه ای وجود نداشته باشد.به راستی با شکل گیری و تثبیت چنین روش ها و نگرش ها،آینده خانواده ایرانی به کدام نقطه خواهد رسید؟
آیا تا به حال به این موضوع فکر کرده ایم که برای مقابله با این جریان چه باید کرد؟یا اینکه خود را ناچار به پذیرش این فرهنگ مصرف زده بی خاصیت،می دانیم؟
فاطمه ناظم زاده
بخش اجتماعی تبیان