چطور دست از فکر کردن زیاد بردارید
بعضیها آنقدر فکر میکنند که خود را خسته, مضطرب و بیمار میکنند. این افراد گرایش دارند که هر مسئله ساده ای را پیچیده، هر چیز آسانی را سخت و هر مشکل کوچکی را بزرگ و بغرنج جلوه دهند. آنها عادت دارند وقتشان را برای آنالیز بیش از حد هر چیز و هر کس هدر دهند.
اگر احساس میکنید خصوصیاتی که در بالا ذکر کردیم را در خود میبینید، احتمالاً شما هم به این دسته افراد تعلق دارید. در زیر نکاتی آورده ایم که به شما کمک میکند با این مشکل خود کنار بیایید.
1. از صبر کردن برای ایدآل هر چیز خودداری کنید. جاه طلب بودن خیلی خوب است اما خواستن ایده آل غیرواقع بینانه و غیرعملی است. باید به دنبال پیشرفت مداوم باشید و برای دست یافتن به تغییرات مثبت تلاش کنید.
2. فکر و خیال نکنید. روی فکر و خیال تکیه نکنید، برحسب واقعیات عمل کنید.
3. فعالتر باشید. از تئوری بیرون بیایید و وارد عمل شوید. از همین الان! هر روز حداقل یک کار انجام دهید که شما را به هدفتان نزدیکتر کند. حتی اگر از آن واهمه دارید. اجازه ندهید ترس تواناییهایتان را پایین بیاورد یا بر زندگیتان حکومت کند.
4. درستترین سوالها را از خودتان بپرسید. سوالهایی که شما را از نظر ذهنی در وضعیتی مثبت، عملی، کاربردی و متمرکز بر راه حل قرار دهد. مشکل را درک کنید اما تمرکزتان بر راه حل باشد.
5. یک مدیر داشته باشید (یک مربی، دوست، یکی از آشنایان و ...) که بازخورد مرتبط، خاص، معقول و غیراحساسی به شما بدهد. خودتان نمیتوانید درمورد خودتان بیطرف باشید. این فرد باید کسی باشد که حرفهایی به شما بزند که باید بشنوید نه حرفهایی که دوست دارید بشنوید.
6. برای اینکه از متوسط به عالی تبدیل شوید، برنامه بریزید و کاملاً به آن پایببند شوید. رفتارهای عالی خود را پیدا کنید و به آنها متعهد بمانید.
7. دست از توجیه کردن برای کارهایی که نمیکنید بردارید. صادقانه تلاش کنید که تلاش صادقانه بسیار موثر است.
8. دفترچه ثبت موفقیت داشته باشید. نوشتن افکار، تصمیمات، رفتارها و نتایجی که به دست میآورید راهی عالی برای حفظ نگرش، ایجاد تمرکز و انگیزه است. همچنین راه خوبی است که بفهمید چه چیزی برای شما موثرتر است.
9. بعضی از افکاری که در ذهنتان میچرخد باید بیرون ریخته شود، بعضی از آنها گیر کرده اند و میترسند بیرون بیایند. به افکار ذهنتان مثل یک بلوک آپارتمان نگاه کنید. به طبقه دوم این آپارتمان نگاه کنید، همینطور که در راهرو راه میروید، از پشت در آپارتمان شماره 22 صدای پیرزن دیوانه میآید که، "اینطوری باید آنرا انجام میدادی دیوانه...!" کمی اینطرفتر، آپارتمان زن پر حرفی است که همیشه در خانه اش را باز میگذارد و یکدفعه بیرون میپرد و حواستان را پرت میکند. انتهای راهرو مردی زندگی میکند که همیشه شما را میترساند، "اگر میدیدی چقدر احمق به نظر میرسیدی دیگر هیچوقت آنکار را انجام نمیدادی." این آدمها درواقع آن افکاری هستند که میل و انگیزه شما را با احساس گناه و اضطراب از بین می برند.
باشگاه کاربران تبیان - ارسالی از sakura57357