تبیان، دستیار زندگی
اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امكانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن كس كه ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از همه این نگرانیها در امان است
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با دور شدن از معنویات، زندگی تنگ می شود!


اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امكانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن كس كه ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از همه این نگرانیها در امان است‏ .


دعا کرنا

بعضی از افعال و اعمال اختیاری كه توسط انسانها صورت می گیرد، مانع دستیابی آنها به سعادت و رستگاری و عاملی است جهت رسیدن آنها به شقاوت و بدبختی. خداوند متعال و ایمه اطهار علیهم السلام به این نوع افعال كه مانع سعادت و عامل بدبختی فرد و جامعه است، راهنمایی كرده اند.

1- اعراض از یاد خدا

پروردگار رحیم در قرآن کریم می فرماید: « وَ مَنْ أَعْرَضَ عَن ذِكْرِى فَإِنَّ لَهُ مَعِیشَةً ضَنكاً وَ نحَْشُرُهُ یَوْمَ الْقِیَمَةِ أَعْمَى(1) و هركس از یاد من روی گردان شود، زندگی (سخت و) تنگی خواهد داشت.»

از این آیه استفاده می شود كه روی گردانی از یاد خدا زندگی سخت و پرمشقتی را به دنبال داشته و مانع از رسیدن انسان به سعادت و خوشبختی است.

اصولا تنگى زندگى بیشتر به خاطر كمبودهاى معنوى و نبودن غناى روحى است، به خاطر عدم اطمینان به آینده و ترس از نابود شدن امكانات موجود، و وابستگى بیش از حد به جهان ماده است، و آن كس كه ایمان به خدا دارد و دل به ذات پاك او بسته، از همه این نگرانیها در امان است‏.(2)

گاه می شود درهای زندگی به روی انسان به كلی بسته می شود، و دست به هر كاری می زند با درهای بسته روبه رو می گردد، و گاهی به عكس به هرجا رو می آورد خود را در برابر درهای گشوده می بیند، مقدمات هر كار فراهم است و بن بست و گرهی در برابر او نیست. از این حال تعبیر به وسعت زندگی و از اولی به ضیق یا تنگی معیشت تعبیر می شود .

راستی چرا انسان گرفتار این تنگناها می شود، قرآن می گوید: عامل اصلیش اعراض از یاد حق است.

یاد خدا مایه آرامش جان، و تقوا و شهامت است و فراموش كردن او مایه اضطراب و ترس و نگرانی است.

هنگامی كه انسان مسئولیت هایش را به دنبال فراموش كردن یاد خدا به فراموشی بسپارد، غرق در شهوات و حرص و طمع می گردد، پیدا است كه نصیب او معیشت ضنك خواهد بود، نه قناعتی كه جان او را پر كند، نه توجه به معنویت كه به او غنای روحی دهد، و نه اخلاقی كه او را در برابر طغیان شهوات باز دارد. (3)

2- عصیان و سربیچی از فرمان های الهی

یکی از موانع مهم در عدم رسیدن انسان به رستگاری کامل گناه و معصیت خداوند است که پر واضح است کسی که از فرمان خداوند سربیچی میکند نمیتواند به نجات و رستگاری برسد و چه رسد که این معصیت و نافرمانی در انسان به ملکه نفسانی تبدیل شود که انسان توفیق توبه از آن را پیدا نکند.

رسول خدا صلی الله می فرمایند: « إذا بلغَ الرجلُ أربعین َسنةً و لم یغلِب خیرُهُ شرَهُ قبَلَ الشیطانُ بین عینیهِ وقال:هذاوجهُ لایفلَحُ.(4) هرگاه مرد به چهل سالگی رسد و خوبیش بر بدیش چیره نگردد شیطان پیشانی او را ببوسد و گوید: این چهره ای است که رستگار نمی گردد.»

وبا هر دروغى كه به زبانتان مى‏آید نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا كسانى كه بر خداوند دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند

خداوند در قرآن کریم می فرماید : «وَ مَن یَعْصِ اللَّهَ وَ رَسُولَهُ وَ یَتَعَدَّ حُدُودَهُ یُدْخِلْهُ نَارًا خَلِدًا فِیهَا وَ لَهُ عَذَابٌ مُّهِین (5) و آن كس كه نافرمانی خدا و پیامبرش را كند و از مرزهای او تجاوز نماید، او را در آتشی وارد می كند كه جاودانه در آن خواهد ماند، و برای او مجازات خواركننده ای است .»

هر كه درمقام عصیان و تمرد برآید و از حدود اسلام بدر رود، سیرت آن خلود در شقاوت و شعله های آتشین است.(6)

بنابراین باید مراقب باشیم كه از حدود الهی خارج نشویم و در غیر این صورت در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار گرفته و از آتش ابدی دوزخ در امان نخواهیم ماند.

3- بدعت در دین

خداوند در قرآن کریم می فرماید : « وَ لا تَقُولُوا لِما تَصِفُ أَلْسِنَتُكُمُ الْكَذِبَ هذا حَلالٌ وَ هذا حَرامٌ لِتَفْتَرُوا عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ إِنَّ الَّذِینَ یَفْتَرُونَ عَلَى اللَّهِ الْكَذِبَ لا یُفْلِحُونَ * مَتاعٌ قَلِیلٌ وَ لَهُمْ عَذابٌ أَلِیمٌ (7) وبا هر دروغى كه به زبانتان مى‏آید نگویید: این حلال است و آن حرام، تا بر خدا دروغ بسته باشید. زیرا كسانى كه بر خداوند دروغ مى‏بندند رستگار نمى‏شوند .

سرچشمه‏ى همه افتراها رسیدن به دنیایى است كه بهره‏اى اندك است، در حالى كه براى آنان در آخرت عذابى دردناك است.

علامه شهید مطهری درباره بدعت فرموده است:

امروز "نوآوری" را می گویند "بدعت" نوآوری در غیر امر دین عیبی ندارد. یك كسی در شعر می خواهد نوآور باشد، یك كسی در هنر می خواهد نوآور باشد، یك كسی در فلسفه می خواهد نوآور باشد این مانعی ندارد ولی در دین، نوآوری معنا ندارد چون آورنده ی دین ما نیستیم. حتی امام هم آورنده دین نیست. امام وصی پیغمبر و خزانه علم اوست.(8)

4- ظلم و بیدادگری

ظلم النفس

امام صادق علیه السلام می فرمایند: «إنی لأرجوَالنجاةَ لهذه الأمةِ لمَن عرفَ حقنا منهُم.إلا لِأحد ثلاثةٍ:صاحبِ سلطانٍ جائرٍ و صاحبِ هویً و الفاسقِ المُلعِنِ.(9) من برای کسانی از این امت که حق ما را بشناسند امید نجات دارم مگر برای سه نفر:اول دولتمرد ستمگر ، دوم کسی که از هوای نفس خود پیروی کند ، و سوم کسی که آشکارا گناه کند.»

خداوند در قران كریم می فرماید : «و مَنْ أَظْلَمُ مِمَّنِ افْتَرى‏ عَلَى اللَّهِ كَذِباً أَوْ كَذَّبَ بِآیاتِه‏ إِنَّهُ لا یُفْلِحُ الظَّالِمُونَ(10) و كیست ستمكارتر از آن كس كه بر خدا دروغ بست یا آیات او را تكذیب كرد؟ هرگز ستمكاران را رستگارى نخواهد بود .»

ظالمان، بیدادگران و ستمگران از فلاح، رستگاری و سعادت بی بهره اند و نصیبی نخواهند برد، و در گروه شقاوتمندان و تیره بختان قرار خواهند گرفت.

ظلم به چه معنا می باشد ؟

ظلم به معنای ستم و آزارآمده است. اصل آن به معنای ناقص كردن و كم كردن حق و یا گذاشتن شئ در غیرموضوع خویش است. بنابراین آزار رساندن به دیگران و حق دیگران را پایمال كردن از مصادیق آشكار ظلم است.

علامه طباطبایی (ره) فرموده است : ظلم یكی از شنیع ترین گناهان است، بلكه با كمی دقت و تحلیل عقلی باید گفت: زشتی و شناعت گناهان دیگر هم به مقدار ظلمی است كه در آنها است. و معنای ظلم عبارت است از خروج از عدالت و حد وسط. (11)

بنابراین هر نوع ستم و ظلم از سوی ستمگران، برای آنان اثر وضعی به جای خواهد گذاشت، اثر وضعی ظلم در دنیا این است كه بالاخره انسان ستمگر، قوم ستمگر، در دنیا به نابودی و بدبختی خواهد رسید و در آخرت هرگز روی سعادت و رستگاری را نخواهد دید. بلكه او در دوزخ ابدی گرفتار خواهد شد.

5- غفلت

خداوند در قران كریم می فرماید : «وَ لَقَدْ ذَرَأْنَا لِجَهَنَّمَ كَثِیرًا مِّنَ الجِْنّ‏ِ وَ الْانسِ لهَُمْ قُلُوبٌ لَّا یَفْقَهُونَ بهَِا وَ لهَُمْ أَعْینُ‏ٌ لَّا یُبْصِرُونَ بهَِا وَ لهَُمْ ءَاذَانٌ لَّا یَسْمَعُونَ بهَِا أُوْلَئكَ كاَلْأَنْعَامِ بَلْ هُمْ أَضَلُّ أُوْلَئكَ هُمُ الْغَافِلُون(12) و محققا بسیارى از جن و انس را براى جهنم آفریدیم، چه آنكه آنها را دلهایى است بى‏ادراك و معرفت، و دیده‏هایى بى‏نور و بصیرت، و گوشهایى ناشنواى حقیقت، آنها مانند چهارپایانند بلكه بسى گمراه‏ترند، آنها همان مردمى هستند كه غافل‏اند.»

قرآن كریم در آیه فوق یكی از عوامل مهم بدبختی بسیاری از انسانها را فراموشی و غفلت می داند؛ زیرا غافلان، چشمه آب حیات، كناردستشان است، ولی از تشنگی فریاد می كشند، درهای سعادت به رویشان باز است، اما حتی به آن نگاه نمی كنند، و آنها با دست خود وسایل بدبختی خویش را فراهم می سازند، و نعمت های گرانبهای عقل و چشم و گوش را به هدر می دهند.

امیر المؤمنین على (علیه السلام) به یکی از اطرافیان خود فرمودند: یا اصبغ كسى كه شك به ولایت من آرد بیقین آن لعین شك در ایمان به ربّ العالمین و بحضرت سید المرسلین دارد و هر كه اقرار بولایت من نماید بفوز و صلاح و تقوى و فلاح فایز و رستگار است و منكر ولایت من خائب و خاسر و پیوسته در نار سقر حاضر است‏

توجه بیش از حد به امور ناپایدار زندگی، وسایل زندگی را هدف تلقی كردن ، از جمله عواملی هستند كه موجبات غفلت انسان را فراهم می آورند. كسی كه به امور كم ارزش بسیار بها دهد و به امور بسیار باارزش بهای كم بدهد، ناگزیر از رشد و كمال بازخواهد ماند. هوا و هوس ها، زیور و زینت های دنیوی، فخرفروشی ها و خلاصه اسارت در بند نفس اماره از عوامل غفلت زا و بازدارنده انسان از رشد و كمال می باشد .

نتیجه گیری

در پایان این بحث را با یک حدیث از وجود نازنین حضرت امیرالمومنین علیه السلام به پایان میرسانیم.

امیرالمؤمنین على(علیه السلام) به یکی از اطرافیان خود فرمودند: یا اصبغ كسى كه شك به ولایت من آرد به یقین آن لعین شك در ایمان به ربّ العالمین و به حضرت سید المرسلین دارد و هر كه اقرار بولایت من نماید بفوز و صلاح و تقوى و فلاح فایز و رستگار است و منكر ولایت من خائب و خاسر و پیوسته در نار سقر حاضر است‏.(13)

پی نوشت ها :

1- طه ، آیه 124

2 - ناصر، مکارم شیرازی ودیگران،برگزیده تفسیر نمونه ، ج 3 ،ص 148

3 - همان ، ج 13 ،ص 32

4 - محمدی ری شهری ، میزان الحكمه ، ج10 ، ص 4718

5- نساء ، آیه 14

6 - آقاسیدمحمد حسینی همدانف، انوار درخشان در تفسیر قرآن، پیشین، ج 3، ص، 366

7 - نحل ،آیه 116و 117

8- مرتضی، مطهری ،سیری در سیره نبوی ، ص 126 و 127

9 - الخصال ، ج 2 ، ص 119

10 - انعام ، آیه 21

11 - علامه سید محمد حسین طباطبایی ، تفسیر المیزان ، ج 7 ، ص 67

12- اعراف ، 179

13 - احتجاج- ترجمه غفارى مازندرانى ج‏2 ،ص 397

گروه دین تبیان


منبع :

سایت راسخون ، مقاله  عبدالمجید فقیهی سرشکی

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.