تبیان، دستیار زندگی
در نوشته پیشین به اهمیت و نقش دین در زندگی بشر اشاره کردیم. این اهمیت در طول تاریخ مستدام بوده و هیچ دوره‌ای از زندگی بشر نبوده است که حضور دین را در آن نتوانیم بیابیم. دنیای مدرن با همه‌ی تقابلاتی که با دین ایجاد کرده است نیز نتوانسته است دین را به کنار
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

نیاز بشر به دین 2


در نوشته پیشین به اهمیت و نقش دین در زندگی بشر اشاره کردیم. این اهمیت در طول تاریخ مستدام بوده و هیچ دوره‌ای از زندگی بشر نبوده است که حضور دین را در آن نتوانیم بیابیم. دنیای مدرن با همه‌ی تقابلاتی که با دین ایجاد کرده است نیز نتوانسته است دین را به کنار بگذارد.


دین و پیشرفت

به این ترتیب پرداختن به دین و مؤلفه های دینی همیشه به عنوان یکی از مهم‌ترین دغدغه های اندیشمندان در همه‌ی ادوار تاریخی مطرح بوده است. همان‌طور که اشاره کردیم سوالی که در این نوشتار به آن می‌پردازیم این است که «اصولاً بشر چه نیازی به دین دارد؟». آیا انسان‌ها بدون دین نمی‌توانند زندگی کنند؟ و ... . دیدگاه‌های مختلفی در این زمینه مطرح شده است.متکلمین اسلامی در این زمینه نظراتی را مطرح کرده‌اند. یکی از این دلایل «قاعده‌ی لطف» بود که به طور اجمال به آن اشاره کردیم.

استدلال از طریق نیکو بودن تکالیف

یکی دیگر از مبانی مورد استفاده متکلمین در باب نیاز بشر به دین استفاده از قاعده‌ی «پسندیده بودن تکالیف شرعی» است. همان‌طور که می‌دانیم دین مجموعه‌ای از آموزه‌های دینی را در بر می‌گیرد که برای هدایت انسان‌ها فرستاده شده است. این آموزه‌ها در بیان فقها و متکلمین با عنوان «تکالیف» یاد می‌شود. از دیدگاه متکلمین اسلامی تکالیف با همه‌ی دشواری‌ها و مشقت‌هایی که دارد امری پسندیده و حسن قلمداد می‌شود، زیرا موجب رسیدن انسان به سعادت دائمی می‌شود. مشقت و تلاش موقت برای رسیدن به خیر دائمی معامله‌ای پر سود قلمداد می‌شود. خواجه در این با ره می‌گوید:

«التکلیف حسن لاشتماله علی مصلحه‌ی لاتحصل بدونه، و واجب لزجره عن القبائح.» (تجریدالاعتقاد، ص319)

تکلیف از آن جهت که مصالح و منافع بسیاری که بدون آن [تکلیف] غیرممکن است را شامل می‌شود نیکوست و از آن جهت که مانع ارتکاب امور قبیح می‌شود واجب است.

این استدلال متکلمین از ساختار قاعده‌ی لطف استفاده می‌کند و حتی بدون اخذ قاعده لطف در مقدماتش نمی‌تواند کامل باشد به طور خلاصه می‌توان این برهان را چنین بیان کرد که: تکالیف الهی موجبات تکامل و سعادت بشر را فراهم می‌آورند، بنابراین تکالیف حسن و پسندیده هستند. مطابق آنچه در قاعده لطف بیان کردیم، لازم است که خداوند هر آنچه که برای سعادت و تکامل بشر لازم است را در اختیار بشر بگذارد. بنابراین لازم است که خداوند بندگان را بر تکالیفی مأمور نماید. خداوند بندگان خود را از طریق ادیان با تکالیف آشنا می‌کند. به این ترتیب متکلمین اسلامی ضرورت و نیاز بشر به دین را از این طریق اثبات می‌کنند.

در جهان بینی دینی خداوند هدف و غایت نهایی انسان است. تنها رسیدن به خداوند است که می‌تواند رضایت یک انسان دین‌دار را برآورده کند. انسان دین‌دار سعادت خود را در  گرو رسیدن به این هدف غایی می‌جوید. در منابع اسلامی، این هدف را به «تقرّب الی اللّه» تعبیر می‌کنند

در توضیح این استدلال می‌توان گفت؛ انسان ذاتاً طالب کمال خود است و همیشه به دنبال رسیدن به کمالاتی است که فاقد آن‌هاست. در این میان برخی از کمالات نسبی هستند و می‌توانند اهداف میانی و متوسط بشر را اغناء و استیفاء کنند. این کمالات نسبی با وجود اینکه نقش و کارکردهای مثبتی در زندگی افراد دارند ولی نمی‌توانند انسان را از تفکر به کمال نهایی خود باز دارند. استاد مطهری این روحیه بشر را به خوبی توضیح می‌دهد:

«رضایت تابع آرزوست و از نیل به آرزو پیدا می‌شود و خود آرزو از طرفی، تابع میزان آشنایی انسان با موضوعات سعادت بخش است و از طرف دیگر، تابع توقّع و انتظار است; یعنی انسان گاهی به علت بی خبری و بی اطلاعی از لذات و کمالات عالی‌تر، لذات کمتر یا پایین‌تر را ایده آل و منت‌های آرزوی خود قرار می‌دهد و گاهی به عللی، توقّع و انتظار برخی لذت‌ها در وجودش می‌میرد و یا به حال خفتگی در می‌آید. اما اگر از آن لذت عالی‌تر اطلاع پیدا کند و مزه آن را بچشد و یا به علل خاصی توقّعات مرده و انتظارات خفته در روحش زنده و بیدار بشوند آرزوها و ایده آل‌هایش فوراً عوض می‌شود و دیگر به آنچه قبلاً رضایت می‌داد و کمال رضایت داشت رضایت نمی‌دهد. پس رضایت تابع سطح و میزان آرزوست و آرزو تابع میزان علم و اطلاع و توقّع و انتظار است.» (مرتضی مطهّری، مقالات فلسفی،ج 2، ص 75)

دین

در جهان بینی دینی خداوند هدف و غایت نهایی انسان است. تنها رسیدن به خداوند است که می‌تواند رضایت یک انسان دین‌دار را برآورده کند. انسان دین‌دار سعادت خود را در  گرو رسیدن به این هدف غایی می‌جوید. در منابع اسلامی، این هدف را به «تقرّب الی اللّه» تعبیر می‌کنند. او پس از شناخت هدف نهایی خود به دنبال وسایط و وسایلی می‌گردد تا به این هدف نزدیک شود. عقل حکم می‌کند که میان وسایل رسیدن به هدف و هدف تناسب وجود داشته باشد. مطابق جهان بینی دینی برای رسیدن به چنین هدفی باید به سراغ همان هدف غایی بشر یعنی خداوند متعال رفت. او جهان، انسان، و استعدادها و توانایی‌های انسان را آفریده و نسبت به آن احاطه دارد. راه دست یابی انسان‌ها به هدف متعالی و غایت نهایی خود «دین» یا «شرع» است. آموزه‌های دینی با معرفی تکالیفی که گاهاً سخت و طاقت فرساست در جهت تربیت و تزکیه بشری قدم بر می‌دارد. متکلمین اسلامی معتقدند دین تنها مسیر رسیدن به خداوند متعال است و علت نیاز بشر به دین در همین نکته نهفته است. بنابراین انسان از سویی محتاج به شناختن هدف غایی خود است و از سوی دیگر نیازمند روش‌هایی است که به هدف خود نزدیک شود. متکلمین اسلامی می‌گویند انسان به تنهایی نمی‌تواند مسیر خود برای رسیدن به هدف غایی را بیابد. برای این منظور او نیازمند دین، وحی و آموزه‌های دینی است که بخشی از این آموزه های دینی در قالب تکالیف شرعی بر بشر نازل شده‌اند.

بهرام علیزاده

بخش اعتقادات تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.