تبیان، دستیار زندگی
اى جماعت بشنوید و به یاد بسپرید و با آزردن عترت‏رسول خداصلى الله علیه وآله، او را میازارید و خاموش باشید....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

افق‏هاى علم امام رضا (ع)


یكى از ویژگیهاى حیات علمى امام رضا آن است كه سخنان آن‏حضرت‏در تمام محافل اسلامى مورد قبول واقع مى‏شد. به نظر نگارنده حتّى ورودامام‏علیه السلام به شهر نیشابور، یكى از پایتختهاى علمى جهان اسلام در آن‏روزگار، نمودار توجّه و اهتمام علماى اسلام به احادیث امام رضامى‏تواند باشد.


افق های علم امام رضا(ع)

چهار تن از امامان شیعه فرصت نشر اسلام را پیدا كردند. این چهار تن‏عبارت بودند از امام على، امام باقر، امّا جعفر صادق و امام رضاعلیهم السلام.اگر چه تمام ائمه در این مهم كوششهایى بخرج داده‏اند، اما شرایط براى‏این چهار تن بیش از دیگران آماده بود.

پیش از این، در شرح زندگانى و سیماى امام باقر از علم ائمه و منابع‏متعدد آن سخن گفتیم و در اینجا نیازى به تكرار آن نمى‏بینیم و در اینجاتنها در باره افق‏هاو كرانه‏هاى علم و دانش امام رضا كه از احادیث آن‏حضرت به دست مى‏آید، به بحث و گفتگو مى‏پردازیم.

یقطینى روایت كرده است: چون مردم در امامت امام رضا اختلاف نظر پیدا كردند مسائلى را كه‏از آن‏حضرت پرسیده بودند و پاسخهایى كه او داده بود گرد آوردند، كه به ‏15  هزار مسأله رسید.(1)

امام‏علیه السلام خود یك بار فرمود: "در روضه مى‏نشستم. در مدینه علماى‏بسیارى بودند و هرگاه یكى از آنان از پاسخ در مى‏ماند به من اشاره مى‏كرد و مسائلى را پیش من مى‏فرستاد و من بدانها پاسخ مى‏گفتم".(2)

امام در حالى كه تنها بیست و اندى از عمر شریفش مى‏گذشت، در مسجد رسول خدا مى‏نشست و فتوا مى‏داد.

براى آنكه با نقش امام رضا در این باره بیشتر آشنایى حاصل كنیم باید اندكى به عقب بازگردیم.

حزب عبّاسى كه پس از خلاء سیاسى ناشى از عدم سلطه اموى، برگرده‏ مسلمانان سوار شده بود خود را در برابر جریانهاى سیاسى مخالف یافت.این جریانها بر فكر و اندیشه تكیه داشتند و به نظریات فرهنگى و علمى‏مسلّح بودند. در مقدّمه جریانها باید از جریان علوى یاد كرد. این جریان‏علاوه بر رهبرى مردم در مسائل فكرى، رهبرى مخالفتهاى سیاسى را نیزدر دست داشت. حزب عبّاسى كه در خلاء فكرى كُشنده‏اى به سرمى‏بردچاره‏اى جز این نیافت كه در صدد كاوش از منابع فكرى خارجى برآیدوبر همین اساس بود كه نهضت ترجمه را نیرو بخشید و پیش از پرداختن‏به كتابهاى علمى به ترجمه كتابهاى فلسفى توجّه كرد. این حركت موجب‏اضطراب فكرى و آشفتگى فرهنگى امّت اسلامى شد و وحدت امّت را باخطر روبه‏رو ساخت. عوامل‏متعددى در پدیدآوردن‏این‏خطر نقش داشتند:

اوّلاً: دور نگه‏داشتن متفكران از مسائل و مشكلات سیاسى.

ثانیاً: ازدیاد نافرمانى‏هاى سیاسى و جنگهاى داخلى كه طبعاً امّت رابه نگرانى فكرى بیشتر مى‏كشانید.

ثالثاً: وجود جریانهاى ناآشنا كه هدف آنها تباه كردن فرهنگ‏جامعه و مبارزه با اسلام به نام اسلام بود. این امر از طریق حركتهاى‏سیاسى مرتبط با كفّار تغذیه مى‏شد.

در دوران خلافت مأمون، این اضطراب فكرى به اوج خود رسیدوهمین مسأله موجب شد تا امام رضاعلیه السلام عهده‏دار برخورد با آن شود.

انتقال آن حضرت به پایتخت دیار اسلام و پذیرفتن ولایتعهدى‏مأمون، باعث شد كه وى در متن برخوردهاى فكرى قرار بگیرد.

امام رضا با ارباب ملل ومذاهب گوناگون، مناظره‏هاى بسیارى ترتیب‏داد. این مناظره‏ها توسّط علماى بزرگوار ما، همچون شیخ صدوق‏رحمه الله،در كتابهاى مستقلى مثل عیون اخبار الرضا به رشته تحریر درآمده است.

هنگامى كه در سخنان و دلایل امام رضا در مقابل مخالفان دقیق‏مى‏شویم، آنها را بسیار علمى و عمیق مى‏یابیم. این خصوصیات خودبیانگر سطح فرهنگى روزگار آن‏حضرت است، زیرا ائمه‏علیهم السلام نیز همچون‏پیامبران‏علیهم السلام متناسب با عقول مردم و در حدّ افكار و اندیشه‏هاى آنان، باآنها سخن مى‏گفتند.

همچنین از تأمل در سخنان آن‏حضرت در مى‏یابیم كه وى در صددبرخورد با تشكیكها و تردیدهایى بوده كه از سوى دشمنان، بویژه جنبه‏عقلانى احكام آن، انتشار مى‏یافته است. از همین روست كه احادیث‏بسیارى از امام رضا در خصوص علل وفلسفه شرایع و حكمتهایى كه درپس احكام دینى نهفته، نقل شده است.

دسته‏اى دیگر از سخنان درخشان آن‏حضرت به امور مربوط به زندگى‏اختصاص دارد. رساله طبى آن‏حضرت موسوم به "طب الرضا" جزوهمین دسته است.

یكى از ویژگیهاى حیات علمى امام رضا آن است كه سخنان آن‏حضرت‏در تمام محافل اسلامى مورد قبول واقع مى‏شد. به نظر نگارنده حتّى ورودامام‏علیه السلام به شهر نیشابور، یكى از پایتختهاى علمى جهان اسلام در آن‏روزگار، نمودار توجّه و اهتمام علماى اسلام به احادیث امام رضامى‏تواند باشد.

اجازه دهید به این ماجراى شگفت‏انگیز گوش بسپاریم:

امام رضاعلیه السلام در سفر خود كه منجر به شهادت او شد، به نیشابور قدم‏نهاد. او در كجاوه‏اى كه بر استرى سیاه و سپید قرار داشت و ركابى از نقره‏خالص بر آن بود، نشسته بود. دو تن از پیشوایان و حافظان احادیث‏نبوّى، ابوزرعه و محمّد بن اسلم طوسى، كه خدایشان رحمت كند، دربازار با آن‏حضرت برخورد كردند و گفتند:

اى سرور فرزند سروران، اى امام فرزند امامان، اى از تبار طاهره‏رضیه، اى چكیده پاك نبوّى! به حق پدران پاك و اجداد بزرگوارت،سیماى مبارك و خجسته‏ات را به ما بنمایان و حدیثى از پدرانت و ازجدّت رسول خداصلى الله علیه وآله( براى ما روایت كن.)

امام فرمود تا استر را نگه‏دارند. سایبان را كنار زد و چشمان مسلمانان‏به دیدن رخسار مبارك و خجسته‏اش روشن گردید. دو سر گیسوان اوهمچون گیسوان رسول خدا صلى الله علیه وآله بود. مردم از هر صنف و طبقه‏اى بر پاى‏ایستاده بودند. عدّه‏اى فریاد مى‏زدند و گروهى مى‏گریستند و دسته‏اى‏جامه چاك مى‏زدند و برخى چهره در خاك مى‏مالیدند. گروهى پیش‏مى‏آمدند تا افسار استر او را به دست گیرند وعدّه‏اى هم به طرف كجاوه‏گردن مى‏كشیدند. روز به نیمه رسیده بود. سیل اشك جارى شد و صداها فروخوابید و پیشوایان و قاضیان بانگ برآوردند:

"اى جماعت بشنوید و به یاد بسپرید و با آزردن عترت‏رسول خداصلى الله علیه وآله، او را میازارید و خاموش باشید".

آنگاه امام رضا حدیث زیر را براى آنان ایراد فرمود. 24 هزار قلمدان‏بجز مركب‏دانها در آن روز شمرده شد.ابوزرعه رازى و محمّد بن اسلم‏طوسى آماده نوشتن حدیث رضا امام شدند.

پس آن‏حضرت فرمود: "

حدثنى ابى موسى بن جعفر الكاظم قال:حدثنى ابى جعفر بن محمّد الصادق قال: حدثنى ابى محمّد بن على الباقرقال: حدثنى ابى على بن الحسین زین‏العابدین قال: حدثنى ابى الحسین بن‏على شهید ارض كربلاء قال: حدثنى ابى امیرالمؤمنین على بن ابى‏طالب‏شهید ارض الكوفه قال: حدثنى اخى و ابن‏عمى محمّد رسول اللَّه صلى الله علیه وآله‏ قال: حدثنى جبرئیل‏علیه السلام قال سمعت رّب العزة سبحانه و تعالى یقول:

كَلِمَةُ لا إِلهَ إِلَّا اللَّهُ حِصْنى، فَمَنْ قالَها دَخَلَ حِصْنى، وَمَنْ دَخَلَ حِصْنى أَمِنَ مِنْ‏عَذابى.

صدق اللَّه سبحانه و صدق جبرئیل و صدق رسول اللَّه و الائمة علیهم السلام.

استاد ابوالقاسم قشیرى گوید: "این حدیث با این سند به یكى ازامیران سامانى رسید. او این حدیث را با طلا بنوشت و وصیّت كرد كه آنرابا وى به خاك سپارند. چون بمُرد در خواب دیده شد.

از او سؤال كردند، خداوند با تو چه كرد؟

پاسخ داد: خداوند مرا با گفتن لا اله الَّا اللَّه وتصدیق خالصانه‏ام به‏رسالت محمّدصلى الله علیه وآله و نوشتن این حدیث به طلا از روى تعظیم و احترام مرا آمرزید.(3)


پی نوشتها:

1- بحارالانوار، ج‏49، ص‏97

2- همان مأخذ، ص‏100

3- بحار الانوار، ج‏49، ص‏127 - 126

منبع: كتاب هدایتگران راه نور - زندگانى ثامن الائمّه حضرت على بن موسى علیه السلام

بخش حریم رضوی