شتابزدگی در تاریخ ظهور!(3)
نقدی بر محتوای مستند «ظهور بسیار نزدیک است!»
در مقام نقد مستند «ظهور بسیار نزدیک است» ابتدا به نقاط مثبت این برنامه و سپس به ضعف ها و کاستی های آن پرداختیم. عناوین بیان شده تا به حال عبارتند از: بخش اول: نقاط قوت برنامه بخش دوم: نقاط ضعف برنامه
الف ـ نقد بنیادی
گفتیم که بررسی نقاط ضعف این برنامه را در دو بخش «نقد بنیادی» و «نقد علمی» پی خواهیم گرفت. «نقد بنیادی» را که به کاستی های اساسی و زیربنایی این مستند مرتبط بود، آغاز کردیم و به دو مورد از این کاستی های اساسی اشاره کردیم:
1ـ نداشتن تخصص لازم در موضوع بحث
2ـ اظهار نظرهای غیر کارشناسانه
3ـ افتادن در دام «استعجال» یا «شتاب زدگی در تاریخ ظهور»
دوران غیبت امام عصر(عجّل الله تعالی فرجه الشریف)، دوران انتظار است. انتظاری عاشقانه و صبورانه. انتظاری سازنده و پیش برنده و در یک کلام انتظاری فعال و پرتحرک، نه انتظاری راکد و بی تحرک.
قرار نیست که ما در جای خود بنشینیم و دست روی دست بگذاریم و منتظر زمانی باشیم که امام عصر، ظهور کند و ما را از نکبت و بیچارگی برهاند. بلکه قرار است که در دوران غیبت، خود را برای حکومت عدل او آماده سازیم و جاده ظهور را هموار کنیم تا شاید قسمتی از مقدمات آمدنش را فراهم کرده باشیم.
روشن است که میان این دو نحوه از انتظار، تفاوت از زمین تا به آسمان است. یکی در پی تلاش است و پرتحرکی اما دیگری طرفدار رکود است و بی تحرکی. این انتظار، صبری سازنده است و آن انتظار، تحملی ناکارآمد و راکد. امام کاظم علیه السلام می فرماید:
انتظارُ الفَرَجِ مِن الفَرَجِ(الغیبة شیخ طوسی، ص 459)؛ انتظار گشایش(فرج)، جزئی از آن است.
بنابراین انتظاری شایسته است که سازنده باشد و «مقدمه ای برای ظهور» به حساب آید.
تمام سخن در این است که «امید بستن به نشانه های ظهور» و دنبال کردن افراطی آن، انسان را از این هدف بزرگ، باز می دارد و به وادی «انتظار نکوهیده» می کشاند.
یکی از یاران امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید: این امرى كه در انتظارش هستیم چه زمانی رخ خواهد داد؟ حضرت به او پاسخ داد: كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُون(الكافی، ج 1، ص 368)؛ وقت گذاران، دروغ گویند و شتابداران (تاریخ ظهور)، هلاک شوند و پذیرندگان، نجات یابند
آموزه های اهل بیت علیهم السلام حاکی از آن است که وظیفه ما در دوران غیبت، «انتظار فرج» است نه «انتظار تاریخ فرارسیدن آن». ما باید در «انتظارِ خودِ حضرت» باشیم و آمادگی لازم برای حکومت جهانی او را کسب کنیم. نه اینکه در «انتظار نشانه های ظهور او» باشیم و تاریخ ظهور را پیگیری کنیم. چرا که «انتظار تاریخ ظهور» خستگی آور است و رکود و سستی و کسالت را در پی خواهد داشت اما در مقابل، «انتظار فرج» سرزندگی و طراوت و شادابی را به همراه خواهد آورد.
در روایتی که از امام صادق علیه السلام نقل شده به خوبی فرق میان این دو نوع از انتظار بیان شده است. یکی از یاران امام صادق علیه السلام از ایشان پرسید: این امرى كه در انتظارش هستیم چه زمانی رخ خواهد داد؟ حضرت به او پاسخ داد:
كَذَبَ الْوَقَّاتُونَ وَ هَلَكَ الْمُسْتَعْجِلُونَ وَ نَجَا الْمُسَلِّمُون(الكافی، ج 1، ص 368)؛ وقت گذاران، دروغ گویند و شتابداران (تاریخ ظهور)، هلاک شوند و پذیرندگان، نجات یابند.
«استعجال ظهور» که در برخی از روایات از آن نهی شده به معنای «عجله داشتن در فرارسیدن تاریخ ظهور» است. بنابراین هر کاری که ما را به شتاب زدگی در امر ظهور بکشاند، هلاک کننده خواهد بود که یکی از مصادیق بارز آن دنبال کردن افراطی نشانه های ظهور است. چرا که چنین کاری از یک سو نومیدی را به دل راه می دهد و از سوی دیگر آرامش و صبوری را از دل می ستاند. آری، عجله داشتن و شتاب ورزیدن در تاریخ ظهور، انسان را از حالت تسلیم به حالت شکایت و گله گذاری وا می دارد و گاه این بیماری را به دیگران نیز سرایت می دهد.
نگاهی گذرا به این مستند نیز به خوبی واژه «استعجال» را در ذهن تداعی می کند. گویا که همه شواهد و قرائن و ادله و روایات، بسیج شده اند که بالاجبار زمان ظهور را «بسیار نزدیک» جلوه دهند. اگرچه نتیجه چنین کاری در ابتدا شوقی وصف ناپذیر در دلها می آفریند و اما پس از چندی همین شوق و تکاپو آرامش و صبر را از دل می ستاند و شکایت را بر دل و زبان جاری می کند.
4ـ انحراف از مسیر اصلی انتظار
ایام انتظار، دوران خودسازی و پرورش است که اساسی ترین راهکار آن کسب معرفت می باشد. شناخت و معرفت، دید انسان را عمیق و قلب او را وسیع می کند و از او یک سرباز تمام عیار می سازد. تمام عشق منتظران امام زمان این است که در رکاب او باشند و زیر پرچم درخشانش نفس بکشند که اهل بیت علیهم السلام مسیر دستیابی به این آرزو را به ما نشان داده است.
امامت را بشناس، زیرا اگر او را شناختی، تقدم یا تأخر این امر (فرج) به تو زیانی نمی رساند. كسى كه امامش را بشناسد و پیش از قیام صاحب الامر بمیرد، مانند كسى است كه در لشكر آن حضرت باشد، بلكه مانند كسى است كه زیر پرچم آن حضرت نشسته باشد
امام صادق علیه السلام در حدیثی ناب که از راویان تراز اول شیعه نقل شده و به اصطلاح در صحت سند هیچ کاستی و کمبودی ندارد، چنین می فرماید:
«اعْرِفْ إِمَامَكَ فَإِنَّكَ إِذَا عَرَفْتَهُ لَمْ یَضُرَّكَ تَقَدَّمَ هَذَا الْأَمْرُ أَوْ تَأَخَّرَ ... مَنْ عَرَفَ إِمَامَهُ ثُمَّ مَاتَ قَبْلَ أَنْ یَقُومَ صَاحِبُ هَذَا الْأَمْرِ كَانَ بِمَنْزِلَةِ مَنْ كَانَ قَاعِداً فِی عَسْكَرِهِ لَا بَلْ بِمَنْزِلَةِ مَنْ قَعَدَ تَحْتَ لِوَائِه»(الكافی، ج 1، ص 371)؛ امامت را بشناس، زیرا اگر او را شناختی، تقدم یا تأخر این امر (فرج) به تو زیانی نمی رساند. كسى كه امامش را بشناسد و پیش از قیام صاحب الامر بمیرد، مانند كسى است كه در لشكر آن حضرت باشد، بلكه مانند كسى است كه زیر پرچم آن حضرت نشسته باشد.
بنابراین پیشوایان ما مسیر اصلی را در ایام انتظار روشن ساخته اند و خواسته خود را از ما بیان داشته اند. پس برای ما خطایی بزرگ تر از این نیست که از مسیر اصلی جدا شویم و به راه های فرعی و انحرافی بیاندیشیم. مسلما پرداختن افراطی به مساله «نشانه های ظهور» و بزرگ جلوه دادن آن، ما را از مسیر اصلی انتظار دور می کند و به انحراف می کشاند.
باید دانست که توجه بیش از اندازه به چنین موضوعاتی توجه ما را به حواشی جلب می کند و در نهایت به کج راهه می برد. درست مثل راننده ای که در عین نیازمندی به تابلوهای رانندگی، تمام حواسش را مشغول رنگ و لعاب و جنس و اندازه تابلوها می کند و در نهایت از مسیر، منحرف می گردد.
گویند که رهگذری دنبال مکانی می گشت. شخصی با انگشت اشاره، مکان مورد نظر را به رهگذر نشان داد. اما رهگذر نادان، مدام به نوک انگشت او می نگریست و مکان مورد نظر را در آنجا جستجو می کرد. گو اینکه در لابه لای شیار انگشتان دست او عجایبی نهفته است که باید با تاملی دقیق و موشکافانه به کنه آنها دست یافت. آری، پرداختن افراطی به نشانه های ظهور، درست مثل نگاه کردن به سر انگشت امام معصوم و توجه بیش از اندازه به آن است.
بررسی روند ساخت تا تولید و توزیع این مستند، نشانگر حرکتی افراط گونه در موضوع «نشانه های ظهور» است. به نظر شما آیا انبار کردن پی در پی روایات در ذهن بینندگان و تطبیق گزینشی آنها افراط نیست؟ آیا پر رنگ جلوه دادن این تطبیق ها و کنار هم گذاردن آنها به نحوی که جای هیچ احتمال خلافی باقی نماند، خروج از هدف اصلی انتظار نیست؟ آیا موشکافی های نامعقول در برخی از روایات، افراط به حساب نمی آید؟ آیا برداشت مردمی بودن از نام «شعیب بن صالح» (به دلیل آنکه از ریشه شعب به معنای مردم است)، نمونه ای از همین موشکافی های غیر معقول نیست؟ آیا توزیع گسترده این فیلم در میان اقشار گوناگون مردم، افراط در گسترش چنین مفاهیمی نمی باشد؟
بنابراین باید مراقب بود که به «نشانه های ظهور» تنها به دید «نشانه» نگاه شود و از توجه بیش از اندازه به آن، به شدت پرهیز گردد.
سیدمصطفی بهشتی
بخش مهدویت تبیان