دلیل این همه فخر فروشی چیست ؟!
عجیب است ... وقتی نگاهش می کنی، می بینی هیچ ندارد، اما کبر می ورزد! درمانده ترین است، اما فخر می فروشد! به قدر نفسی شاید بیشتر توان ماندن ندارد، اما بزرگی می کند!
به راستی علت این همه کبر و فخر و بزرگی مان چیست؟ به چه داشته ای یا توانی مغرورانه سر بالا می گیریم و از دریچه غرور به دیگران می نگریم؟ به کدام دارایی این همه تکبر می ورزیم؟ هیچ اندیشیده ایم که به دنیا آمدن مان به دست خومان است یا از دنیا رفتن مان؟
زیبایی و سلامت مان یا دارایی و توانمان؟ کدامش؟ مالک کدام یک هستیم و توان ماندگار کردن کدام یک را داریم؟ آیا بر آن ها مسلطیم و می توانیم نگهش داریم؟ ...
چرا آن همه درماندگی، تهی دستی و نیازمندی را نمی بینیم؟ چه ضمانتی برای ماندن دارایی، سلامت، زیبایی و حتی برای بودنِ خودمان تا لحظه ای دیگرداریم؟ ... وقتی نه ضمانتی داریم و نه مالک هیچ کدام از آن هاییم، پس به چه چیزی فخر می فروشیم و مغرور می شویم؟ ...
یکی از بزرگ ترین آفت هایی که در طی طریق کمال انسان، گریبان گیر او شده، این است که بدون توجه به آثار سوء فردی و اجتماعی آن، جهت ارضای حس کمال جویی، به فضیلت هایش فخر می نماید و می بالد؛ از این رو قرآن در آیات متعددی به شناساندن این آفت عظیم، به آثار و ریشه های آن پرداخته و من و تو را از این صفت غیر اخلاقی بر حذر داشته است: «فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی ؛پس خودستایی نکنید، او پرهیزگاران را بهتر می شناسد».1
علل و عوامل مختلفی دست به دست هم می دهند و زمینه را برای فخرفروشی فراهم می کنند. قرآن این زمینه ها را برای هوشیاری من و تو یکی یکی باز می شمارد:
بهره مندى از نعمت
وقتی بعد از شدت و رنجی که به ما می رسد، نعمت هایی از سوی خدا به ما عنایت می شود، به خودمان می اندیشیم که مشکلات از ما برطرف شد و دیگر باز نخواهد گشت و غرق شادی و غفلت و فخرفروشی می شویم: «وَ لَئِنْ أَذَقْناهُ نَعْماءَ بَعْدَ ضَرّاءَ مَسَّتْهُ لَیَقُولَنَّ ذَهَبَ السَّیِّئاتُ عَنّی إِنَّهُ لَفَرِحٌ فَخُورٌ».1
ثروت زیاد
وقتی مالی جمع می کنیم و به ثروتی می رسیم، با خود می اندیشیم چه کسی دیگر می تواند این ثروت را از چنگ مان به در آورد؟ ...و این گونه است که فخرفروشی می کنیم ... «وَ کانَ لَهُ ثَمَرٌ فَقالَ لِصاحِبِهِ وَ هُوَ یُحاوِرُهُ أَنَا أَکْثَرُ مِنْکَ مالاً وَ أَعَزُّ نَفَرًا * وَ دَخَلَ جَنَّتَهُ وَ هُوَ ظالِمٌ لِنَفْسِهِ قالَ ما أَظُنُّ أَنْ تَبیدَ هذِهِ أَبَدًا»2 آن وقت مَثَل مان می شود، مَثَل قارون که با مال و ثروتی که داشت به مردم فخر می فروخت: «إِنَّ قارُونَ کانَ مِنْ قَوْمِ مُوسی فَبَغی عَلَیْهِمْ وَ آتَیْناهُ مِنَ الْکُنُوزِ ما إِنَّ مَفاتِحَهُ لَتَنُوأُ بِالْعُصْبَةِ أُولِی الْقُوَّةِ إِذْ قالَ لَهُ قَوْمُهُ لا تَفْرَحْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْفَرِحینَ * وَ ابْتَغِ فیما آتاکَ اللّهُ الدّارَ اْلآخِرَةَ وَ لا تَنْسَ نَصیبَکَ مِنَ الدُّنْیا وَ أَحْسِنْ کَما أَحْسَنَ اللّهُ إِلَیْکَ وَ لا تَبْغِ الْفَسادَ فِی اْلأَرْضِ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ الْمُفْسِدینَ * قالَ إِنَّما أُوتیتُهُ عَلی عِلْمٍ عِنْدی أَ وَ لَمْ یَعْلَمْ أَنَّ اللّهَ قَدْ أَهْلَکَ مِنْ قَبْلِهِ مِنَ الْقُرُونِ مَنْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُ قُوَّةً وَ أَکْثَرُ جَمْعًا وَ لا یُسْئَلُ عَنْ ذُنُوبِهِمُ الْمُجْرِمُونَ * فَخَرَجَ عَلی قَوْمِهِ فی زینَتِهِ قالَ الَّذینَ یُریدُونَ الْحَیاةَ الدُّنْیا یا لَیْتَ لَنا مِثْلَ ما أُوتِیی قارُونُ إِنَّهُ لَذُو حَظٍّ عَظیمٍ».3
وقتی دارای قدرت زیادی می شویم، فکر می کنیم توانایی انجام هر کاری را داریم و برای همین هم به دیگران فخرفروشی می کنیم؛ اما غافل می شویم از اینکه هر چقدر هم که قدرتمند باشیم در مقابل قدرت خداوند هیچیم
جهل
جهالت که گریبان گیرمان می شود، کارمان به آنجا می کشد که افزون طلب می شویم و از خدا، غافل ... «أَلْهاکُمُ التَّکاثُرُ * حَتّی زُرْتُمُ الْمَقابِرَ * کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * ثُمَّ کَلاّ سَوْفَ تَعْلَمُونَ * کَلاّ لَوْ تَعْلَمُونَ عِلْمَ الْیَقینِ».4
خودپسندی
عجب و خودپسندی که بر وجودمان غلبه می کند، متکبرانه بر زمین خدا قدم می گذاریم و همگان را از دریچه غرور و فخرفروشی می نگریم: «وَ لا تُصَعِّرْ خَدَّکَ لِلنّاسِ وَ لا تَمْشِ فِی اْلأَرْضِ مَرَحًا إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ کُلَّ مُخْتالٍ فَخُورٍ».5
دنیا
دنیا که به من و تو رو می کند، ثروتی گرد هم می آوریم ، با مال و ثروت و فرزند به یکدیگر فخر می فروشیم: «أَنَّمَا الْحَیاةُ الدُّنْیا لَعِبٌ وَ لَهْوٌ وَ زینَةٌ وَ تَفاخُرٌ بَیْنَکُمْ وَ تَکاثُرٌ فِی اْلأَمْوالِ وَ اْلأَوْلادِ کَمَثَلِ غَیْثٍ أَعْجَبَ الْکُفّارَ نَباتُهُ ثُمَّ یَهیجُ فَتَراهُ مُصْفَرًّا ثُمَّ یَکُونُ حُطامًا وَ فِی اْلآخِرَةِ عَذابٌ شَدیدٌ وَ مَغْفِرَةٌ مِنَ اللّهِ وَ رِضْوانٌ وَ مَا الْحَیاةُ الدُّنْیا إِلاّ مَتاعُ الْغُرُورِ».6 «وَ قالُوا نَحْنُ أَکْثَرُ أَمْوالاً وَ أَوْلادًا وَ ما نَحْنُ بِمُعَذَّبینَ».7
ریا
ریا بستری برای فخرفروشی است که گاه برای نشان دادن اموالمان به مردم، انفاق می کنیم: «إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُورًا * الَّذینَ یَبْخَلُونَ وَ یَأْمُرُونَ النّاسَ بِالْبُخْلِ وَ یَکْتُمُونَ ما آتاهُمُ اللّهُ مِنْ فَضْلِهِ وَ أَعْتَدْنا لِلْکافِرینَ عَذابًا مُهینًا * وَ الَّذینَ یُنْفِقُونَ أَمْوالَهُمْ رِئاءَ النّاسِ وَ لا یُؤْمِنُونَ بِاللّهِ وَ لا بِالْیَوْمِ اْلآخِرِ وَ مَنْ یَکُنِ الشَّیْطانُ لَهُ قَرینًا فَساءَ قَرینًا».8
شرک
شرک به خدا و شریک تراشیدن برای او، عامل بزرگی برای تفاخر و فخرفروشی است: «وَ اعْبُدُوا اللّهَ وَ لا تُشْرِکُوا بِهِ شَیْئًا وَ بِالْوالِدَیْنِ إِحْسانًا وَ بِذِی الْقُرْبی وَ الْیَتامی وَ الْمَساکینِ وَ الْجارِ ذِی الْقُرْبی وَ الْجارِ الْجُنُبِ وَ الصّاحِبِ بِالْجَنْبِ وَ ابْنِ السَّبیلِ وَ ما مَلَکَتْ أَیْمانُکُمْ إِنَّ اللّهَ لا یُحِبُّ مَنْ کانَ مُخْتالاً فَخُورًا».9
قدرت فراوان
وقتی دارای قدرت زیادی می شویم، فکر می کنیم توانایی انجام هر کاری را داریم و برای همین هم به دیگران فخرفروشی می کنیم؛ اما غافل می شویم از اینکه هر چقدر هم که قدرتمند باشیم در مقابل قدرت خداوند هیچیم: «فَأَمّا عادٌ فَاسْتَکْبَرُوا فِی اْلأَرْضِ بِغَیْرِ الْحَقِّ وَ قالُوا مَنْ أَشَدُّ مِنّا قُوَّةً أَ وَ لَمْ یَرَوْا أَنَّ اللّهَ الَّذی خَلَقَهُمْ هُوَ أَشَدُّ مِنْهُمْ قُوَّةً وَ کانُوا بِآیاتِنا یَجْحَدُونَ».10
زهرا رضائیان
بخش قرآن تبیان
پی نوشت ها:
1. هود: 10.
2. کهف: 34 و 35.
3. قصص: 79-76.
4. تکاثر: 5-1.
5. لقمان: 18.
6. حدید: 20.
7. سبأ: 35.
8. نساء: 38-36.
9. همان: 36.
10. فصلت: 15.