حکایت های اخلاقی استاد
خضوع و خشوع در نماز
حجت الاسلام والمسلمین سیدمحمد باقر حجتی در یکی از خاطرات خود به حالات معنوی استاد مطهری رحمه الله، اشاره کرده و میگوید: «روزی بر مسجد در آمدم. استاد - با اینکه هوا گرم بود - با عمامه و قبا و عبا در حال اقامه نماز بودند. واقعا نماز اقامه میکردند. شاید به علت آنکه با تمرکزی عجیب و خضوع و خشوعی جالب توجه نماز میخواندند، به هیچ وجه متوجه ورود من نشدند. استاد نماز را به گونهای آمیخته با توجه و خضوع برگزار میکردند که حالت ویژه ایشان مرا به خود مجذوب ساخت. به جای اینکه به ایشان اقتدا کنم، مشغول تماشای نمازشان شدم. تا از نماز فارغ شدند، ادعیه و تعقیبات و تسبیحات را ادامه دادند. حالی که از پشتسر در نماز ایشان به وضوح احساس میکردم، غیرقابل توصیف است. گوییا قیامت و احوال آن را شهود میکردند و حالت و خشیتی که ویژه علمای واقعی و خدا آشناست، حتی از قفا در قد و بالای آن سرو سهی، انسان را مجذوب خود میساخت. » (48)
تواضع
تواضع یکی از خصلتهای زیبای انسانی است و خداوند متعال در کلام وحی فروتنی را یکی از نشانههای بندگان شایسته و صالح شمرده است. شهید مطهری رحمه الله که یکی از این بندگان کمال یافته الهی است، زندگی پربار خود را به این صفت زیبای انسانی آراسته بود.
خاطره زیر که توسط خود ایشان نقل شده است، نشانگر تواضع آن مرد الهی است:
«در دانشگاه شیراز از من دعوت کرده بودند، برای سخنرانی. در آن جا استادها و حتی رئیس دانشگاه همه بودند. یکی از استادهای آن جا که قبلا طلبه بود و بعدا رفت آمریکا تحصیل کرد و دکتر شد و آمد و واقعا هم مرد فاضلی هست، مامور شده بود که مرا معرفی کند.
آمد پشت تریبون ایستاد. جلسه هم خیلی پرجمعیت و با عظمتبود. یک مقدار معرفی کرد: «من فلانی را میشناسم، حوزه قم چنین، حوزه قم چنان و....» بعد در آخر سخنانش این جمله را گفت: «من این جمله را با کمال جرات میگویم، اگر برای دیگران لباس روحانیت افتخار است، فلانی افتخار لباس روحانیت است.»
آتش گرفتم از این حرف. ایستاده سخنرانی میکردم، عبایم را هم قبلا تا میکردم و روی تریبون میگذاشتم، مقداری حرف زدم، رو کردم به آن شخص، گفتم: «آقای فلان! این چه حرفی بود که از دهانتبیرون آمد؟ ! تو اصلا میفهمی چه داری میگویی؟ ! من چه کسی هستم که تو میگویی فلانی افتخار این لباس است؟»
با اینکه من آن وقت دانشگاهی هم بودم و به اصطلاح ذوحیاتین بودم، گفتم: «آقا من در تمام عمرم یک افتخار بیشتر ندارم، آن هم همین عمامه و عباست. من کیم که افتخار باشم؟ ... ما را اگر اسلام بپذیرد که اسلام افتخار ما باشد; اسلام اگر بپذیرد که به صورت مدالی بر سینه ما باشد، ما خیلی هم ممنون خواهیم شد، ما شدیم مدالی بر سینه اسلام؟ !» (49)
این عالم فرزانه در برابر روحانیت آن چنان متواضع بود که همیشه به روحانی بودن خود افتخار میکرد و گاهی آن را چنین ابراز مینمود: «این بنده همه افتخارش این است که، در سلک این طبقه منسلک است و خوشه چینی از این خرمن به شمار میآید و در خانواده روحانی رشد و نمو یافته و در حوزههای علوم دینی عمر خویش را به سر برده، ... .» (50)
ایشان همواره روحیه طلبگی داشت و هیچگاه خود را برتر از دیگران فرض نمیکرد.
او با آن که متفکر و فیلسوفی بزرگ بود، کتاب داستان راستان مینوشت و با وجود اعتراض دوستانش با کمال فروتنی میگفت: «خود را بزرگ نشان دادن هنر نیست، تلاش در راه هدف مهم است.»
پرهیز از گناه
استاد مطهری رحمه الله علاوه بر اینکه شدیدا از گناه و کارهای حرام و حتی مکروهات پرهیز مینمود، در مواردی که احساس میکرد کارش مورد رضایت الهی نباشد، آن را ترک میکرد. داستان زیر نشانگر این روحیه استاد شهید میباشد.
او در خاطرات خود میگوید: «در ایام طلبگی - البته کمتر از جاهای دیگر ولی خوب - اتفاق میافتد که انسان مینشیند در یک مجلس، عدهای از این آقا و آن آقا غیبت میکنند. یک وقت هم میبینی خود انسان گرفتار میشود.
خدا رحمت کند مرحوم آیت الله العظمی آقای حجت رضوان الله علیه را، من یک دفعه در شرایطی قرار گرفتم و با اشخاصی محشور بودم که این مرد که حق استادی به گردن من داشت و من سالها خدمت ایشان درس خوانده بودم و حتی در درس ایشان جایزه گرفتم، مورد غیبت واقع شد. یک وقت احساس کردم که درست نیست. من چرا در یک چنین شرایطی قرار گرفتهام؟
ایشان در یک تابستانی به حضرت عبدالعظیم تشریف آورده بودند، یک روز بعد از ظهری رفتم درب خانه ایشان را زدم، گفتم: بگویید فلانی هست. ایشان در اندرون بودند، اجازه دادند. یادم هست که رفتم داخل، کلاهی به سر ایشان بود و بر بالشتی تکیه کرده بودند. (پیرمرد مریض بود، دو سال قبل از فوت ایشان بود). گفتم: آقا آمدهام یک مطلبی را به شما عرض کنم. فرمود: چیست؟ ! گفتم: من از شما غیبت کردهام ولی البته کم، اما غیبت نسبتا زیادی شنیدهام، و من از این کار پشیمانم که چرا در جلسهای که از شما غیبت میکردند، حاضر شدم و شنیدم و چرا احیانا به دهان خودم هم غیبتشما آمد و من چون تصمیم دارم که دیگر هرگز غیبت نکنم و هرگز هم غیبتشما را از کسی استماع نکنم، آمدهام به خود شما عرض بکنم که مرا ببخشید، از من بگذرید.
این مرد با بزرگواریای که داشت، به من گفت: «غیبت کردن از امثال من دو جور است، یک وقتبه شکلی است که اهانتبه اسلام است. یک وقت هم هست که به شخص ما مربوط میشود.» من دانستم که مقصود ایشان چیست. گفتم: «نه، من چیزی نگفتم و جسارتی نکردم که به اسلام توهین شود، هرچه بوده مربوط به شخص خودتان است.»
گفت: «من گذشتم.» (51)
غیرت و حساسیت دینی
نگاهی گذرا به آثار و گفتههای مرحوم مطهری رحمه الله، غیرت دینی و حساسیت او را در مسائل اسلامی بر ما روشن میکند. او در تمام لحظات زندگیاش خود را موظف میدانست که از کیان اسلام دفاع نماید.
در اینجا به نمونههایی از حساسیت دینی و احساس مسؤولیت در قبال هجوم به ارزشهای اسلامی را در زندگی آن عالم مجاهد میخوانیم:
الف) در عرصههای فرهنگی
آیت ا... خزعلی میفرماید: «ایشان از نوشتههای منحرفانهای که به نام اسلام نشر مییافت، رنج میبردند. در ایامی که حکم تبعید مرا صادر کرده بودند و من در گوشهای از کوی کن مخفی شده بودم، ایشان مرا پیدا کردند و به آن جا آمدند و با بزرگواری در آن ایام سخت اظهار محبت کردند. به ایشان گفتم: چه مینویسید؟ گفتند: درباره بعضی از مطالب غربزدهها که به نام اسلام نشر میدهند. گفتم: من در این باره چیزی یافتهام. با عطش عجیبی سراغ آن را گرفتند. کتاب را به ایشان دادم و با اشتیاق آن را گرفتند. بعد گفتم: استاد! اگر عیبهایی دارند که مینویسید هنری را هم که دارند بنویسید تا بدانند منصفید و خیال نکنند که مهاجماید.
گفتند: بنای من است که اگر هنری هم دارند بنویسم ولی، به اسلام دارد حمله میشود، به اسلام دارند ضربه میزنند، به نام اسلام دارد مطالبی گفته میشود که بر خلاف اسلام است.» (52)
ب) حمایت از فدائیان اسلام
حمایت استاد مطهری از فدائیان اسلام یکی دیگر از نمونههای غیرت دینی اوست. چرا که فدائیان اسلام تبلور غیرت دینی در عصر رواج فحشا و بیبند و باری در رژیم پهلوی بودند.
نویسنده محقق آقای دوانی که از نزدیک با روحیات استاد مطهری رحمه الله آشنا بوده است، میگوید: «شهید مطهری رحمه الله با فدائیان اسلام و افکارشان هماهنگ بود، بارها از شهید نواب شنیدم که با احترام از آقای مطهری رحمه الله یاد میکرد و از احوال او جویا میشد. استاد مطهری رحمه الله که گاهی در جلسات فدائیان اسلام شرکت میکرد، در بعضی از جلسات خطاب به نواب میفرمود: «در حسن نیت و شور دینی و پاکی هدف شما و رفقایتان شکی نیست.» ایشان در ادامه میگوید: «تا آن جا که به یاد دارم، شهید مطهری رحمه الله تا آخر هم به یاد فدائیان بود.» (53)
ج) تذکر مستقیم
آقای هادی جوان میگوید: «استاد مطهری رحمه الله در سال 1349 در تالار دانشکده پزشکی دانشگاه مشهد، تحت عنوان «اسلام و مقتضیات زمان» سخنرانی داشتند. بنده نیز در آن جلسه حضور داشتم. چند تن از دانشجویان دختر، بدون حجاب در آن سخنرانی شرکت کرده بودند. مرحوم استاد مطهری به محض دیدن آن صحنه، بسیار ناراحتشدند و گفتند: «من در تهران به آقای دکتر رامیار گفته بودم که، اگر قرار باشد سخنران جلسه من باشم، باید وضع از این بهتر باشد. این چه وضعی است که این جا دارد؟» (54)
د) اقدامات عملی
دکتر علی مطهری در رابطه با حساسیتشدید استاد مطهری رحمه الله نسبتبه گروههای مخالف و ضد اسلامی میگوید: «در راهپیمایی عظیم عاشورای سال 57 تهران، در بین راهپیمایان، مینی بوسی حرکت میکرد که در بالای آن رهبر گروه فرقان و یکی از اعضای برجسته سازمان مجاهدین خلق (مناققین) که هر دو لباس روحانیتبر تن داشتند، مشغول تشریح آرم سازمان مجاهدین خلق برای مردم بودند. عدهای از افراد آگاه و بیدار، موضوع را به اطلاع چند تن از روحانیون رساندند. آنها از مداخله منع کردند و گفتند: در این شرایط صلاح نیست درگیری ایجاد شود. سرانجام موضوع را به اطلاع استاد شهید رساندند، ایشان با صراحت گفتند: «به هر قیمتی شده باید این آرم را پائین بیاورید، حتی به قیمت کشته شدن این افراد، اینها برای آینده برنامههای خطرناکی دارند.» (55)
سادهزیستی و آزادگی
استاد مطهری رحمه الله عالمی سادهزیست و آزاده بود. او نزد ارباب زر و زور خضوع نمیکرد و تسلیم کسی نمیشد. تا امکان داشتبه کسی اظهار حاجت نمینمود. در جمع مال و ثروت دنیا حریص نبود و در دوران طلبگی به کلی نسبتبه آن بیاعتنا بود. او میگفت: «من برای جمع ثروت، فرصتهایی را از دست دادهام که شاید در نظر دیگران به یک نوع دیوانگی و جنون شبیهتر بوده است.» (56)
استاد مطهری در صرف غذا بسیار ساده و قانع بود. آقای غلامحسین وحیدی یکی از کارمندان دانشکده الهیات که مدتی با شهید مطهری رحمه الله همراه بوده است، میگوید: «استاد مطهری رحمه الله اتاقی کوچک و بسیار ساده در کنار اتاق شورای دانشکده داشتند. استادان دانشکده وقتی جلسهای داشتند و یا ورقههای امتحانی را تصحیح میکردند، تا ساعتسه بعداز ظهر در همان اتاق شورا میماندند و از سوی دانشکده برای آنان ناهار و نوشابه و میوه میآوردند. اما استاد مطهری رحمه الله وقتی ظهر میشد، به اتاق خودشان تشریف میبردند. همیشه مقید بودند اول نماز بخوانند، سپس ناهار مختصری که معمولا نان و پنیر و یا نان و انگور بود و از منزل همراه میآوردند، صرف کنند.
استادان و مسؤولان دانشکده، اصرار میکردند که استاد مطهری رحمه الله به اتاق شورا بروند و از ناهار دانشکده که مثلا چلوکباب برگ و غیره بود، صرف کنند; استاد قبول نمیکردند و عذر میآوردند که: غذای من مخصوص است و غذای دانشکده با من سازگار نیست. اما اظهار نمیکردند که چرا از غذای استادان نمیخورند. من علتش را میدانستم. میگفتند: «این ناهار حق خدمتگزاران است و از بیت المال است. استادان حقوق خوبی دارند. خودشان بروند و از بازار بخرند و بخورند. این غذا حق ضعفاست.» (57)
اعتدال
یکی از علل توفیقات استاد مطهری رحمه الله پرهیز از افراط و تفریط در امور زندگی و مسائل اجتماعی و سیاسی بود. حجت الاسلام والمسلمین مصطفی زمانی در این باره میگوید: «استاد بزرگوار ناگزیر بودند از یکسو، با افکار تند و افراطی - که معتقد بودند باید خیلی سریع حتی زودتر از تصمیم امام خمینی رحمه الله انقلاب پیاده شود - مقابله کنند و آنان را از تندروی باز دارند; و از سوی دیگر ناگزیر بودند; با افکار انحرافی، التقاطی و استعماری که با رنگهای گوناگون خودنمایی میکردند، به خالفتبرخیزند و از طریق جراید، سخنرانی، تدریس و نشر کتاب به وظیفه خود عمل کنند. استاد [می] گفتند: «نمیشود واقعیتها را منکر شد. وقتی حضرت امام سفارش به وحدت همه مراجع و طلاب و دانشگاهیان میکند، چرا ما کاسه داغتر از آش شویم و این و آن را بکوبیم؟ این کوبیدنها مخالف نظر حضرت امام خمینی است.» (58)
اخلاص
استاد مطهری رحمه الله سرا پا در عشق به اسلام و دفاع از ارزشهای اسلامی میسوخت. او قبل از اینکه عالم یا معلم خوبی باشند، انسانی معتقد، با ایمان و با تقوا بود. اعمال و رفتار وی دقیقا مصداق کامل «ان صلاتی و نسکی و محیای و مماتی لله رب العالمین» ; «نماز و تمام عبادات من، و زندگی و مرگ من، همه برای پروردگار جهانیان است.» (59) بود.
شهید مطهری رحمه الله چون تمام کارهایش را برای خدا انجام میداد، هیچ گاه به دنبال شهرت نبود. فرزند ایشان در مورد اخلاص استاد مطهری رحمه الله میگوید: «عنوان همیشگی نویسنده بر روی کتابهایشان «مرتضی مطهری» بود و اجازه نمیدادند کلمههایی مثل استاد و غیره قبل از اسمشان آورده شود. از شهرت به شدت پرهیز داشتند. با اینکه تشکیل دهنده هسته مرکزی شورای انقلاب بودند، در روزنامهها چندان نامی از ایشان آورده نمیشد، و وقتی از ایشان میپرسیدیم که: «چرا اسمی از شما نیست و از اکثریت دستاندرکاران انقلاب کم و بیش نامی هست؟»
ایشان میگفتند: «من کاری را که باید انجام بدهم، انجام میدهم. هرچه نامم کمتر مطرح شود، آسودهترم. سعی من بر این است که در غیر موارد ضروری در اجتماعات عمومی مطرح نشوم.» (60)
پایگاه خبری تحلیلی اهل بیت وابسته به مجمع جهانی اهل بیت علیهم السلام ، حسینی ؛ سید سعید