تبیان، دستیار زندگی
اگر محبتی بین این دو قلب نبود حالا آن نوزاد 3 كیلویی قرمز و چروك و بی ‌تاب و كم‌ جان و پرهیاهو و یك دنیا خستگی و بی‌ خوابی و مسوولیت و البته یك دنیا احساس خوشبختی هم نبود.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

با این ‌رقیب ‌عشقی چه کنیم؟


یك نوزاد 3 كیلویی و 2 قلب كه مال همند، یك كوچولوی قرمز و چروك و بی ‌تاب و 2 قلب كه مال همند، یك كاكل زری كم‌ جان و ضعیف و 2 قلب كه مال همند، یك گیس مخملی پرهیاهو و پر صدا و 2 قلب كه مال همند، یك دنیا خستگی و بی‌خوابی و مسوولیت و 2 قلب كه مال همند، یك نوزاد با 2 پدر و مادر جدید و 2 قلب كه مال همند.


نی نی

9  ماه‌ انتظار برای همه زود می ‌گذرد، اما برای زن و مردی كه منتظر یك نوزاد هستند نه. قبل از این‌ كه تولد یك كودك با تمام تغییرات فیزیولوژیكش اتفاقی ترسناك به نظر برسد حادثه ‌ای است كه نگرانی از آینده را در دل پدر و مادر می ‌كارد؛ نگرانی از این ‌كه چه بر سر كودك می‌ آید یا این ‌كه چه سرنوشتی در انتظار زندگی زناشویی است؟

همه می ‌گویند زندگی با آمدن یك نوزاد شیرین ‌تر از قبل می ‌شود، اما خیلی از زن‌ها و مردهای جوانی كه در بحبوحه مشكلات ناشی از به دنیا آمدن كودكشان گرفتار شده‌ اند شاید چنین حسی نداشته باشند. نوزاد ناتوان و كاملا وابسته كلی كار برای مادرش درست می ‌كند، مادر روزها و شب‌ ها خودش را وقف كودكش می ‌كند و وقتی كم می ‌آورد پدر را هم وارد گود می‌ كند. آنها در چند ماه اول تولد خواب شب را تقریبا فراموش می‌ كنند و خستگی‌ های روزانه ناشی از بی ‌خوابی را به جان می ‌خرند به این امید كه فرزندشان بداند آنها می ‌خواهند برای او بهترین پدر و مادر دنیا باشند.

روزهای سخت مادران

بیشتر زن‌ها وقتی می‌ فهمند قرار است به زودی مادر شوند به طور غیرقابل وصفی خوشحال می ‌شوند،یك زن وقتی بچه ‌ای در شكم دارد دیگر فقط همسر یك مرد نیست. او از همان موقع مادر یك كودك هم هست یعنی دو مسوولیتی كه به زبان ساده است و اما در عمل سختی‌ هایی دارد. در دوران بارداری سختی فرزندداری شاید فقط به تهوع ‌های صبحگاهی و دردهای پی‌ درپی معده و سختی در بلند شدن و راه رفتن محدود شود، اما وقتی كودك به دنیا می ‌آید مشكل مادر دنیای ناشناخته ‌ای است كه با تولد یك موجود ناتوان یكباره درون آن افتاده است. زنی كه صاحب فرزند می ‌شود حتما بدنش آن توازن و زیبایی قبل را از دست می‌ دهد، به احتمال زیاد صورتش نیز همین ‌طور اما بدتر از همه اینها تصوری است كه زن در این دوران با آن كلنجار می ‌رود؛ آیا هنوز به نظر شوهرش زیباست؟

شاید پاسخ دادن به این دغدغه‌ ها در حالت عادی كار آسانی باشد ، اما وقتی زن گرفتار تردیدهای دوران بارداری می‌ شود حتما پاسخ دادن به این سوالات كار سختی است ولی بالاخره كودك به دنیا می‌ آید و با آن جثه كوچكش یك دنیا كار و زحمت با خودش می‌ آورد. حالا مادر می ‌ماند و یك دنیا كار، او می ‌ماند و یك دنیا مشغله، او و یك عالم دلمشغولی. شب زنده ‌داری برای ساكت كردن نوزاد، صبوری كردن در برابر گرسنگی‌ های بی‌ پایان او، بی ‌تابی ‌هایی كه هیچ وقت علتش فهمیده نمی ‌شود .

مادر خوب و در عین حال همسری خوب بودن كار سختی است چون بالاخره زن هم هر چقدر مدیر و مدبر باشد یك ظرفیت مشخصی دارد. او نمی ‌تواند مثل یك ساعت دقیق و مثل یك ربات خستگی‌ ناپذیر باشد، اما وقتی همه از او چنین توقعی دارند او چاره ‌ای جز تبدیل شدن به ساعت و ربات ندارد. اما اگر او ببرد و كم بیاورد چه؟

روزهای سخت پدران

پدر شدن حتما راحت‌ تر از مادر شدن است چون دست‌كم دغدغه‌ های جسمی و روحی دوران بارداری و زایمان از دوش پدران ساقط است، اما آنها هم دغدغه ‌های خاص خودشان را دارند و شاید در ظاهر چیزی بروز ندهند، اما در دنیای افكارشان غرق می ‌شوند. مردها خودشان را مسوول تامین وسائل راحتی خانواده و فراهم كردن اسباب آینده ‌ای روشن برای آنها می‌ دانند، شاید وقتی مردها هنوز پدر نشده ‌اند و زندگی 2 نفره‌ ای را تجربه می ‌كنند تا این حد دغدغه نداشته باشند، اما وقتی پای یك كودك به میان می‌ آید نگرانی‌ های آنها از آینده هم شروع می‌ شود.

پدر

البته بیشتر مردها می ‌توانند از پس این مشكلات بر بیایند ولی چیزی كه كمتر مردی می ‌تواند با آن كنار بیاید حس از دست دادن موقعیت قبل از تولد نوزاد است. شاید نتوان گفت مردها كودكشان را رقیب عشقی می‌ دانند، اما وقتی می ‌بینند همسرشان كه تا قبل از آمدن كودك او را در مركز توجهاتش قرار می ‌داد حالا به او كمتر توجه می ‌كند و دیگر مثل گذشته برای او وقت نمی ‌گذارد احساس بدی پیدا می ‌كنند. مردها از این ‌كه دیگر مورد توجه نیستند و دیگر فرصتی پیدا نمی ‌كنند تا گفت ‌وگوهای 2 نفره‌شان را تكرار كنند، از این ‌كه دیگر مثل روزهای خوب گذشته همسر به استقبالشان نمی ‌آید و حوصله خسته نباشید گفتن به‌ آنها را ندارد دلخور می ‌شوند.

البته نمی ‌توان به مردها به خاطر این احساساتشان زیاد خرده گرفت چون بسیاری از زن‌ ها وقتی كودكشان به دنیا می ‌آید با یك حس مادرانه قوی خودشان را وقف كودك می ‌كنند و حتی یادشان می‌ رود كه باید برای خودشان هم زندگی كنند. نمی ‌توان این مساله را البته به تمام زن ‌ها نسبت داد چون كودكی كه ناتوان است و نیاز به مراقبت‌ های 24 ساعته دارد چاره‌ ای جز این برای زن ‌ها باقی نمی ‌گذارد، اما با تمام این حرف‌ ها نباید مرد زندگی را از یاد برد، نباید فراموش كرد كه قبل از این ‌كه پای كودكی در میان باشد این زن و مرد بوده‌ اند كه عاشق هم شده‌ اند و تصمیم گرفته‌ اند یكدیگر را خوشبخت كنند، نباید فراموش شود كه زن و شوهر اگر چه در قبال كودكی كه به دنیا آورده ‌اند مسوولند ولی این مسوولیت هرگز به معنای فراموش كردن خودشان نیست.

بعضی زن‌ ها كودكشان را تمام دارایی ‌شان می‌ دانند یعنی تفكری از پایه غلط كه فقط به استحكام خانواده لطمه می‌ زند، بعض زن‌ ها هم می‌ گویند همین كه مادر شده ‌اند و كودك دارند كه به او عشق می ‌ورزند برایشان كافی است یعنی باوری كه به خوشبختی صدمه می ‌زند. خوب است مادران بدانند اگر یك روز عاشق همسرشان نمی ‌شدند و به شوق با هم بودن زیر یك سقف نمی ‌رفتند حالا فرزندی نبود كه عاشقش بشوند پس چه خوب است طوری رفتار شود كه مرد فرزندش را نه یك رقیب عشقی كه عاملی برای تشدید خوشبختی‌ اش بداند.

وقتی زن و مرد همدیگر را تنها ثروت واقعی‌ شان بدانند آن وقت چیزهایی كه بعدا به زندگی ‌شان وارد می‌ شود را فقط مكمل خوشبختی‌ های قبلی ‌شان می ‌دانند.

دوباره با هم برای خوشبختی

در زندگی هم مردها حق دارند هم زن‌ ها، در زندگی هم مردها لیاقت خوشبخت شدن دارند هم زن‌ ها. پس آنها اگر چه در ظاهر با هم تفاوت دارند ولی در اصل شبیه همدیگرند. این ‌كه می ‌گوییم فرزند نباید جای پدرش را در زندگی تنگ كند منظورمان  پدرها هم هستند تا كاری نكنند كه زن‌ ها فكر كنند فرزندی كه با هزار زحمت به دنیا آورده ‌اند حالا جای خودشان را تنگ كرده‌ اند. رسیدن به چنین مرحله‌ ای تمرین می‌ خواهد آن هم تمرین عشق ‌ورزی به زندگی و شریك زندگی. وقتی زن و مرد همدیگر را تنها ثروت واقعی‌ شان بدانند آن وقت چیزهایی كه بعدا به زندگی ‌شان وارد می‌ شود را فقط مكمل خوشبختی‌ های قبلی ‌شان می ‌دانند.

عشق

كودك به دنیا می ‌آید، در ناز و نعمت بزرگ می‌ شود، محور توجهات و محبت ‌ها قرار می‌ گیرد، از مهر پدر و مادر سیراب می ‌شود و جایگاه منحصر به‌ فردش در خانواده را پیدا می ‌كند و به ناچار بعد از چند سال راه سرنوشت خودش را در پیش می ‌گیرد و از پدر و مادر دور می ‌شود. حالا كه كودك دیروز خانم و آقای امروز شده است آیا برای زن و مرد كسی غیر از خودشان باقی‌ مانده؟ آیا برای آنها عشق تنها سرمایه باقی‌ مانده نیست؟

یادمان باشد در این دنیا هر كس جای خودش را دارد و جای خالی هیچ آدمی با هیچ آدم دیگری پر نمی ‌شود پس حتی اگر به خاطر آمدن این مهمان تازه وارد به زندگی وقت سرخاراندن نداریم باید بدانیم كه ارج نهادن به ازدواج و گرامی داشتن همسرمان بر هر كار دیگری مقدم است. برای همین بیایید حتی بعد از بچه ‌دار شدن دوباره برای همسرمان وقت بگذاریم و حتی اگر در كنار مسوولیت‌ های خانوادگی شاغل هم هستیم باز هم با او بودن را به كارهای دیگر ترجیح دهیم. یادمان باشد همه ما دوست داریم در مركز توجه كسانی باشیم كه دوستشان داریم پس از محبت كردن دریغ نكنیم.

خانواده ایرانی تبیان


منبع : چهاردیواری

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.