فقر ،ناپیدای آشنا در بسیاری از فرهنگ ها فقر را به معنای «عدم تکافوی ضروریات زندگی» تعریف کرده اند. چنین تعریفی به طور کلی، دقیق و جامع نیست؛ زیرا ضروریات زندگی هر جامعه در طول زمان و مکان ابعاد و اشکال گوناگونی دارد و از جامعه ای به جامعه دیگر دگرگون می شود. از این رو، تعیین یک تعریف علمی برای «فقر» که برای هر زمان و مکان صادق باشد، ممکن نیست.
ولی آنچه مسلم است فقر زائیده دو عامل تعیین کننده چون کمبود و مالکیت است. بدین معنی که در بسیاری از جوامع همه چیز به قدر وفور وجود ندارد و تقاضا بیش از عرضه است در نتیجه هر چه که برای زندگی ضروری و کمیاب است ارزش اقتصادی پیدا می کند و به محض اینکه ارزشمند می شود در بسیاری از کشورها عده قلیلی آن را تصاحب می کنند و عده کثیری از آن محروم می گردند.
به دنبال این امر کسانی که امکان دستیابی به شیئی نادر را ندارند نسبت بدان احساس «فقر» می کنند؛ مثلاً تاکنون وفور هوای تنفسی و امکان همگان برای برخورداری از آن موجب شده است که هنوز هوای تنفسی در احتکار قرار نگیرد و ارزش اقتصادی پیدا نکند؛ در نتیجه کسی هم نسبت به هوای تنفسی احساس فقر نمی کند ولی اگر روزی بشر در ماه مستقر شود، بواسطه صدور هوا از زمین به ماه یا تولید هوا در ماه، بواسطه کم- یابی، هوای تنفسی ارزش اقتصادی پیدا می کند و کسانی که در ماه ساکن باشند و بدان دسترسی کمتری داشته باشند احساس فقر می کنند و بهر وسیله است برای زنده ماندن درصدد دستیابی بدان بر می آیند
فقر زمینه و بستر مناسبی برای پیدایش بسیاری از انحرافات است. بر اساس آموزه های دین مبین اسلام، فقر نه تنها بر کردار و رفتار افراد فقیر تأثیر منفی دارد، بلکه حتی بنیان های فکری و اعتقادی آنان را نیز مضطرب و لرزان می سازد؛ چرا که کسب درجات بالای ایمان نیازمند شناخت قوی و خرد دینی است. کسب این امتیازات نیازمند فرصت ها، وسایل و امکاناتی است که در شرایط عادی، فقر از داشتن این امکانات در حد مطلوب محرومند. هر چند این ارتباط مطلق نیست و اغنیا هم دچار انحراف از نوع دیگر می شوند، اما زمنیه و بستر در شرایط فقر برای انحراف مساعدتر است.
بر اساس آموزه های دین مبین اسلام، فقر نه تنها بر کردار و رفتار افراد فقیر تأثیر منفی دارد، بلکه حتی بنیان های فکری و اعتقادی آنان را نیز مضطرب و لرزان می سازد؛ چرا که کسب درجات بالای ایمان نیازمند شناخت قوی و خرد دینی است.
تأثیر ویرانگر فقر بر رفتار فقیر به دلیل تحقیر، برچسب کجروی و بیگانگی نسبت به آداب و رسوم پذیرفته شده در جامعه می باشد. علاوه بر این، افراد محروم در بسیاری موارد امکانات، وسایل و فرصت های مورد نیاز برای نیل به اهداف مشروع اجتماعی را در اختیار ندارند. این بدان معنا نیست که انحرافات در فقرا و فقیران خلاصه گردد، بلکه نوع، انگیزه، علل انحراف و کجروی ثروتمندان با فقرا تفاوت دارد؛ حتی کجروی ثروتمندان نسبت به نوع انحراف و کجروی فقرا زیان آورتر و ویرانگرانه تر می باشد.
از سنخ شناسی انحرافات و کجروی فقرا معلوم می شود که کجروی آنان یا برای تأمین معیشت و یا ناشی از حقارت و ضعف اعتماد به نفس می باشد. از این رو، به هر میزانی که این دو مشکل برطرف شود، به همان میزان احتمال فقرا نیز کمتر خواهد شد
بدون تردید فقر و نابرابریهای اقتصادی از زمرة مهمترین معضلات جامعه بشری است كه از جایگاه ویژهای در بین سایر مسائل اجتماعی برخوردار است. فقر از بنیادیترین مشكلات و ناهنجارترین دردهای زندگی انسان است كه با وجود پیشرفت و توسعه گسترده در زندگی بشری، میزان آن نه تنها كاسته نشده بلكه بر طبق آمارهای موجود در حال افزایش است. مشكلات فقر صرفاً منحصر به پیامدهای خود فقر نمیباشد، بلكه مشكلات این مساله اجتماعی زمانی شدت پیدا میكند كه آن بسترساز انحرافات میگردد.
ارتباط بین فقر و انحرافات اجتماعی، موضوعی نو و بدیع نیست. جوامع انسانی در طی حیات خویش به شكلی، با این دو مقوله درگیر بودهاند. ارتباط بین فقیران، گرسنگان و بیخانمانها با سارقان، قاتلان، معتادان در حوزههای مختلف علمی از قبیل، علوم اجتماعی، اقتصادی و روانشناسی، موضوع تحقیق و پژوهشهای مختلف قرار گرفته و از منظرهای گوناگون به آن توجه گردیده است؛ به گونهای كه در هر زمان و به تناسب شرایط، امكانات و فضای جامعه، راهحلهایی در برخورد با آن در نظر گرفته شده است. با شكلگیری «نهضت علمی» و آغاز بررسیهای علمی پدیدههای فیزیكی، طبیعی، انسانی و اجتماعی، فقر و انحرافات اجتماعی نیز از موضوعاتی بود كه به طور تقریبی از یكصد سال پیش، با كمك ابزارهای علمی جدید، مورد كنكاش علمی قرار گرفته و نظریهها و تئوریهای جدیدی در این رابطه ارائه گردیده است.
"انحراف"
«انحراف اخلاقی، از اصول اخلاقی دست کشیدن و کارهای ناشایست کردن، انحراف از دین، ارتداد و برگشتن از دین، انحراف فکری، و کجی اندیشه است.»
در اصطلاح علوم اجتماعی «انحراف» این گونه تعریف گردیده است: انحراف «رفتاری است مغایر با معیارهای پذیرفته یا انتظار اجتماعی گروه یا جامعه ای خاص. این تعریف رفتارهای بسیار گوناگون نظیر تقلب، جنایت، اعتیاد، انحراف های جنسی و... را دربر می گیرد.» منظور از قید «رفتار» در تعریف انحراف، رفتاری است که دیرگاهی دوام بیاورد. اینکه انحراف شامل رفتار می گردد، مسلم است، اما محدود شدن در مقوله ی رفتار الزامی به نظر نمی رسد. بهتر است دامنه ی تحقیق، عقاید و ارزش های مخالف هنجار را نیز دربر گیرد. در نتیجه، مناسب تر است انحراف این گونه تعریف گردد: «موقعیتی که عکس العمل نسبت به محیط در چهارچوب مورد انتظار نباشد، خواه به لحاظ کلامی، خواه حرکتی و خواه فکری و عاطفی.»
"رابطه انحرافات اجتماعی با فقر "
برخی از جامعه شناسان فقر را از عوامل به وجود آورنده جرم دانسته، می گویند که در فرد تهیدست عقده حقارت ایجاد می شود و او را به ارتکاب جرم وامی دارد.
در پیوند برخی از انواع کجروی ها با فقر مانند روسپیگری، گدایی و برخی از دزدی ها، بیماری های روحی و … تردیدی نیست . برخی چنین نشان داده است که در ایتالیا خانواده های فقیر 60 درصد جمعیت را تشکیل می دادند ولی جرایم مربوط به آنها 85 درصد تا 90 درصد درصد کل جرایم بوده است.
مطالعات اجتماعی نشان می دهد در کشورهایی که توزیع ثروت به صورت عادلانه نباشد، هر روز فقرا فقیرتر و اغنیا ثروتمندتر می شوند، فاصله طبقاتی فزونی می یابد و به علت عدم آموزش های اجتماعی و ضعف فرهنگی و فقدان احساس همبستگی ناشی از مادی گرایی و فردگرایی، که از اختصاصات جامعه های در حال توسعه است، افراد قادر به هدایت درست ستیز علیه این بی عدالتی اجتماعی نیستند
مارکس معتقد است که جنایت، فحشا، فساد و رفتار خلاف اخلاق در درجه نخست ناشی از فقر است که زائیده سیستم سرمایه داری است. بدین سان که عده معدودی با در اختیار گرفتن وسایل تولید، ثروت ها را به طور نامساوی تقسیم می کنند و تناقضات جامعه ای را پدید می آورند؛
مطالعات اجتماعی نشان می دهد در کشورهایی که توزیع ثروت به صورت عادلانه نباشد، هر روز فقرا فقیرتر و اغنیا ثروتمندتر می شوند، فاصله طبقاتی فزونی می یابد و به علت عدم آموزش های اجتماعی و ضعف فرهنگی و فقدان احساس همبستگی ناشی از مادی گرایی و فردگرایی، که از اختصاصات جامعه های در حال توسعه است، افراد قادر به هدایت درست ستیز علیه این بی عدالتی اجتماعی نیستند، در نتیجه، شاهد آنیم که ارزشهای اجتماعی فاقد اعتبار می شود، نظارت اجتماعی سست می گردد و بزهکاری و تبهکاری عمومیت پیدا می کند.
می توان در حالت کلی اثرات فقر را برای روی شخص و جامعه این گونه بیان کرد؛ فقر روی تندرستی، چگونگی فرهنگ خانواده و امکانات تحصیلی اثر می گذارد. مقدم بر همه فقر مانع می شود که فرد به عنوان عضو فعال جامعه وظیفه و دین خود را نسبت به جامعه انجام داده و از حقوق اجتماعی، سیاسی و اقتصادی بهره مند شود.
فرآوری: تعالی
بخش اجتماعی تبیان
منابع:
نورپرتال
راسخون
لینک های مرتبط