تبیان، دستیار زندگی
كتاب « كافى » و تهذیب آمده است : مردى بر امیر مؤمنان على (علیه السلام) وارد شد ، و چند روز به مهمانى آن حضرت به سر برد ، سپس براى محاكمه اى كه آن را با امیرمؤمنان (علیه السلام) در میان نهاده بود ، در معیت طرف دعوا به محضر قضا آمد . على (علیه السلام) چو
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

چشمه اى از عدالت

در كتاب « كافى » و تهذیب آمده است : مردى بر امیر مؤمنان على (علیه السلام) وارد شد ، و چند روز به مهمانى آن حضرت به سر برد ، سپس براى محاكمه اى كه آن را با امیرمؤمنان (علیه السلام) در میان نهاده بود ، در معیت طرف دعوا به محضر قضا آمد .

عدالت در اندیشهء سیاسی جدید غرب

على (علیه السلام) چون او را در آن محضر یافت ، فرمود : آیا براى محاكمه اینجا آمده اى ؟ مرد گفت : آرى ، حضرت فرمود : هم اكنون از میهمانى من دست بردار  زیرا رسول خدا از پذیرایى یكى از طرفین دعوا ، بدون حضور دیگرى نهى فرمود .

شاید محتاج به توضیح نباشد ، كه راندن مهمانى براى شخصى كریم ، آن هم براى كریمى مثل على (علیه السلام) ، چقدر دشوار است ولى چه باید كرد ، مسئله عدالت بالاتر از همه اینهاست .

قاضى نباید از ارباب رجوع هدیه بپذیرد  زیرا ماهیّت این هدیه جز رشوه چیز دیگرى نیست ، و این عمل از نظر اسلام چنان ناپسند است كه پیامبر بزرگ اسلام (صلى الله علیه وآله) فرمود :

لَعَنَ اللهُ الرّاشِىَ وَالْمُرْتَشِىَ فِى الْحُكْمِ 1. ؛ « خدا لعنت كند رشوه دهنده و رشوه گیرنده در حكم را » .

و امام صادق (علیه السلام) رشوه گرفتن در حكم را به منزله كفر به خدا به حساب آورده و مى فرماید :

اَمَّا الرِّشا فِى الْحُكْمِ فَهُوَ الْكفْرُ بِاللهِ. 2 

آیا با گرفتن رشوه مى توان جانب حق را رعایت كرد ؟ هرگز ! زیرا وقتى شخص پذیراى رشوه شد ، دیگر عقل او در اثر مداخله هواى نفس ، قدرت حكومت عادلانه را از دست خواهد داد ، و انسان قادر به تمیز حق از باطل نخواهد بود .

به این نمونه توجه كنید :

« عاقبة بن یزید » در عصر « مهدى عباسى » عهده دار قضا بود ، روزى هنگام ظهر ، نزد خلیفه رفت و درخواست كرد دیگرى را به جاى او در منصب قضا قرار دهد .

خلیفه عباسى چون سخن او را شنید ، گمان كرد یكى از رجال دولت با وى به معارضه پرداخته و او را آزرده خاطر نموده است ، از این رو علت استعفایش را پرسید و گفت : اگر كسى تو را آزرده است بگو تا او را تأدیب كنم ! قاضى گفت : نه ، چنین اتفاقى نیفتاده ، خلیفه گفت : پس علت استعفایت چیست ؟

على (علیه السلام) در فرمان جاوید خود به « مالك اشتر » براى انتخاب قاضى چنین مى گوید : براى تصدى وظیفه قضا و حكومت میان مردم ، كسى را برگزین كه به عقیده تو ، از همگى افراد رعیت برتر باشد ، از آن گونه شخصیت كه تراكم قضایا او را به تنگنا نیفكند ، و ارباب دعوى و دفاع او را تنگ حوصله و كژ خلق نسازند ، و در لغزش و خطایى كه از او سرزند ، اصرار نورزد

قاضى گفت : یک ماه قبل دو نفر از مراجعین ، در خصوص قضیه اى دشوار به محضر قضا حاضر شدند ، و هر یك ادلّه و شهودى بر صدق اظهارات خود اقامه كردند ، دعواى آنان در خور مطالعه و تحقیق بود ، من در برابر آن قضیه دشوار فرو ماندم و چندین بار تجدید جلسه كردم و امیدوار بودم كه آن قضیه را بین طرفین دعوا خاتمه دهم ، در این میان یكى از طرفین دعوا خبر یافته بود كه من رطب دوست دارم ، از این رو براى جلب عواطف من ، در چنین فصلى كه فصل نوبر رطب است ، مقدارى از بهترین نوع رطب ، كه من هرگز نظیرش را ندیده بودم و حتى براى خلیفه نیز در چنین فصل مهیا نیست ،

طعم شیرین عدالت

فراهم ساخت و با پرداخت چند درهم رشوه ، دربان را بر آن داشت كه آن رطب را نزد من آورد .

در این هنگام ، دربان طبق را بر زمین نهاد و گفت : این هدیه از فلانى است ، من از مشاهده آن وضع سخت آزرده و خشمگین شدم ، چندان كه دربان را از خدمت راندم و ظرف رطب را به آورنده آن باز گردانم ; اما روز دیگر چون طرفین دعوا به محضر قضا آمدند ، نتوانستم آن دو رابه یك چشم بنگرم ; زیرا طبق رطب هر چند كه من آن را رد كرده بودم ، اثر خود را در نفس من باقى گذاشته بود .

اكنون بیندیش تا اگر آن را پذیرفته بودم و كام خویش را با آن شیرین كرده بودم ، حال من بر چه منوال بود ؟ !

سپس قاضى با لحنى حاكى از خشم و تأثر گفت : در چنین روزگارى كه مردم این گونه دست خوش فساد شده اند ، من بر دین خود هراسانم و بیم آن دارم كه از سر غفلت به دام حیله ایشان درافتم ، و نقد ایمان و سرمایه خود را بر سر كار قضا نهم .

اوصاف قاضى از نگاه على (علیه السلام) :

على (علیه السلام) در فرمان جاوید خود به « مالك اشتر » براى انتخاب قاضى چنین مى گوید : براى تصدى وظیفه قضا و حكومت میان مردم ، كسى را برگزین كه به عقیده تو ، از همگى افراد رعیت برتر باشد ، از آن گونه شخصیت كه تراكم قضایا او را به تنگنا نیفكند ، و ارباب دعوى و دفاع او را تنگ حوصله و كژ خلق نسازند ، و در لغزش و خطایى كه از او سرزند ، اصرار نورزد ، و چون حقیقت امرى را بشناسد ، از پذیرفتن آن دلتنگ و از بازگشت به آن حقیقت آزرده خاطر نگردد و طایر همتش از اوج نزاهت ، به حضیض طمع نگراید ، و در قضایا به آنچه در وهله اول و نظر سطحى بفهمد ، از كاوش در اعماق حقایق باز نایستد ، و به هنگام رخ دادن شبهات براى جستن حق ، پایداریش بیشتر و تمسكش به حجت ها فزونتر و ملالتش از آمد و شد اعیان كمتر ، و در كشف حقایق امور شكیباتر و به هنگام هویدا شدن حقیقت امر در صدور حكم و تنفیذ آن برنده تر باشد . كسانى را انتخاب كن كه چاپلوسى و چرب زبانى ایشان را نفریبد ، و تشویق و تحریص به امرى از جاده حق ، منحرفشان نكند .

این مجموعه اوصافى است كه على (علیه السلام) براى قاضى صالح ذكر مى كند و پس از آن ، بیان خود را با یك جمله كوتاه این گونه پایان مى بخشد « واُولئِكَ قَلیلٌ »3 یعنى اى مالك ! چنین مردمى كه واجد همگى این اوصاف باشند ، نادر و كمیابند .

بخش نهج البلاغه تبیان


پی نوشت ها:

1 ـ بحار الانوار : 101/274 ، باب الرشا فى الحكم ، حدیث 11 ; مستدرك الوسائل : 17/355 ، باب 8 ، حدیث 21565 ـ 8 .

2ـ وسائل الشیعه : 27/223 ، باب تحریم الرشوة ، حدیث 33647 ; فقه الرضا : 253 ، باب التجارات والبیوع .

3 ـ نهج البلاغه : نامه 53 ، مستدرك الوسائل : 13/164 ; بحار الانوار : 33/604 ، باب 30 ، حدیث 744 .


منبع : کتاب بر بال اندیشه استاد حسین انصاریان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.