تبیان، دستیار زندگی
علیخانی درباره سختی‌های پیدا کردن این نویسنده‌ها گفت: ناشران این نویسنده‌ها، آن‌ها را مثل یک گنج از دیگران و از چشم ناشران دیگر مخفی می‌کنند. من هنوز با بسیاری از این ناشران درگیرم.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روشنفکران آثار یکدیگر را نمی‌خوانند

گزارشی از جلسه نقد کتاب «معجون عشق»


علیخانی درباره سختی‌های پیدا کردن این نویسنده‌ها گفت: ناشران این نویسنده‌ها، آن‌ها را مثل یک گنج از دیگران و از چشم ناشران دیگر مخفی می‌کنند. من هنوز با بسیاری از این ناشران درگیرم.


معجون عشق

کتاب «معجون عشق» (گفت‌وگوهای یوسف علیخانی با ر.اعتمادی، فهیمه رحیمی، امیر عشیری، پری‌نوش صنیعی، نازی صفوی، مریم ریاحی، حسن کریم‌پور، تکین حمزه‌لو، مریم جعفری، فریده شجاعی، مژگان مظفری، سیمین شیردل، مهرنوش صفایی و نرگس جورابچیان) با حضور نویسنده و «کاوه گوهرین» نویسنده، شاعر و منتقد و «ابراهیم زاهدی مطلق» نویسنده، منتقد و روزنامه‌نگار بعدازظهر پنج‌شنبه (اول اردیبهشت) در هفتمین نشست از سری نشست‌های نقد آموت مورد نقد و بررسی قرار گرفت.

در ابتدای این جلسه کاوه گوهرین ضمن انتقاد از بی‌مهری به ژانر عامه پسند، انتشار کتاب «معجون عشق» را یک حادثه دانست و درباره تاریخچه داستان و پاورقی گفت: کنده کاری‌های موجود در غارها به عنوان نخستین آثار مکتوب بشر خط داستانی دارند. داستان در کتاب‌های دینی حرف اول را می‌زند. قرآن تصریح می‌کند: قصه‌ها را برای مردم بگویید، باشد که در آن اندیشه کنند. این جمله بسیار هوشمندانه‌ای است زیرا برای داستان هم شأن اندیشیده شدن را قائل شده است. بعد از ظهور اسلام در ایران هم تغییراتی در نگرش ایجاد شد. در حدود قرون پنج و شش دو گروه وجود داشتند به نام‌های فضائلیان و مناقبیان. این‌ها داستانگویان سیار بودند. کار آن‌ها چیزی شبیه نقالان زمان حاضر بود. آن‌ها به جاهای مختلف می‌رفتند و قصه‌های مورد توجه مردم عادی را تعریف می‌کردند. فضائلیان سنی بودند و به همین خاطر قصه‌هایی درباره خلفای راشدین می‌گفتند اما مناقبیان شیعه بودند و در مدح ائمه داستان می‌گفتند. تکنیک کار این افراد بعدها در داستان‌های پاورقی تکرار شد. به این صورت که داستانی را می‌گفتند و درست در جایی که به نقطه حساس و مهم می‌رسید آن را قطع می‌کردند و باقی آن را برای شب بعد می‌گذاشتند. همین قضیه تا دوران صفویه ادامه پیدا می‌کند تا ملا حسین واعظ کاشفی سبزواری، کتاب «روضه الشهدا» را می‌نویسد که واژه روضه‌ای که امروز به کار می‌بریم از همین کتاب مشتق شده است. این کتاب راه به خانه مردم می‌برد و با وجود اینکه به نوعی مقتل است و تم مذهبی دارد کاملا در حیطه ادبیات عامه پسند قابل دسته‌بندی است زیرا هواخواه زیادی دارد.

ادبیات ما جهانی نمی‌شود و یکی از دلایلش بی‌توجهی به همین میراث شرق است. نویسنده ما وقتی یک کتاب از بورخس یا گابریل گارسیا مارکز منتشر می‌شود، از آن‌ها تقلید می‌کند.

بعد‌ها در زمان محمد شاه قاجار دستور ترجمه «هزار و یک شب» به زبان فارسی صادر می‌شود. این نمونه یکی از مهم‌ترین کتاب‌های سرگرم کننده و مردم پسند دوران خود است. هزار و یک شب یکی از کتاب‌های عامه پسند و سرگرم کننده است ولی بر ذهن بسیاری از نویسندگان جهان اثر مستقیم دارد. به عنوان مثال بورخس در مصاحبه‌ای گفته است اگر هزار و یک شب را نمی‌خواندم احتمالا هیچ‌گاه نویسنده نمی‌شدم. او در کتاب «هزارتوها»یش به نوعی از تکنیک‌های حکایت در حکایت هزار و یک شب استفاده کرده است. ما بهترین داستان‌های دنیا را داشته ایم اما ادبیات معاصر ما در جهان جدی گرفته نشده است. این به آن خاطر است که نویسندگان به این میراث بی‌توجه هستند و به دنبال تقلید از داستان‌های غرب می‌روند. ادبیات ما جهانی نمی‌شود و یکی از دلایلش بی‌توجهی به همین میراث شرق است. نویسنده ما وقتی یک کتاب از بورخس یا گابریل گارسیا مارکز منتشر می‌شود، از آن‌ها تقلید می‌کند، حال آنکه با وجود اینکه مارکز نویسنده بزرگی است اما آثارش چندان تخم دو زرده‌ای نیست.

گوهرین در میانه سخنانش درباره اصطلاح پاورقی نیز گفت: این اصطلاح نخستین بار برای داستان‌های پاورقی مجلات فرانسوی به کار رفت. سپس در انگلستان مورد استقبال قرار گرفت. بعدها در آمریکا، و در زمان جنگ اول جهانی پاورقی‌هایی با تم پلیسی جنایی و عاشقانه با استقبال عجیبی روبه رو شد. به عنوان مثال داستان‌های «مایک هامر» که موج استقبال آن به ایران هم رسید. این مجموعه آثار بر روی ادبیات روشنفکری آمریکا نیز اثر گذاشت و می‌بینیم که «چارلز بوکوفسکی» شاعر آمریکایی در تنها رمانش، «عامه پسند» به بازسازی مایک هامر پرداخته است.

نقدهایی که کسی نمی‌خواند

ابراهیم زاهدی مطلق

در ادامه جلسه ابراهیم زاهدی مطلق گفت: من خودم یک کتاب دارم که حاصل گفت و گو با 16 نویسنده است. برای اینکه درباره سختی‌های نوشتن چنین کتابی بگویم، باید تاکید کنم که مصاحبه کار بسیار دشواری است. من همه مصاحبه شونده هایم را می‌شناختم ولی با این وجود آن را کار دشواری دیدم اما آقای علیخانی هیچ یک از مصاحبه‌شونده‌ها را نمی‌شناخت و با فضای ذهنی آن‌ها آشنا نبود. یوسف علیخانی مرد سختکوشی است و مشخص است که برای این کتاب بسیار زحمت کشیده است. وارد فضای زندگی نویسنده‌های عامه پسند شدن بسیار سخت است. دقت در روند مصاحبه‌ها نشان می‌دهد که خود مصاحبه کننده هم کاملا با موضوع درگیر است و به بحث می‌پردازد. این باعث می‌شود پرسش‌ها از دل هم بیرون بیایند و گفت‌وگو خواندنی و منسجم و چالشی شود. متاسفانه امروز می‌بینیم که بسیاری از خبرنگاران چند سوال را طرح می‌کنند و می‌روند آن را از مصاحبه شونده می‌پرسند. این نشان می‌دهد که آن‌ها کتاب مورد نظر را نخوانده‌اند و با آن درگیر نیستند.

او توضیح داد: همیشه گفته‌ام ما چرا باید در روزنامه نقد کتابی را بنویسیم که کسی آن را نخوانده است. ما کتابی را نقد می‌کنیم که تیراژش هزار تاست. معلوم نیست چه تعداد از همین تیراژ فروش رفته و چه تعداد از خوانندگان کتاب مخاطب روزنامه ما هستند. بنابراین مخاطب این کتاب کسی است که کتاب‌های مصاحبه شوندگان «معجون عشق» را خوانده باشد. حالا این خواننده می‌تواند به عامه نویسی علاقه مند باشد یا نباشد.

او به کیفیت مصاحبه‌ها اشاره کرد و گفت: اگر به ترتیب زمانی مصاحبه‌ها نگاه کنیم در می‌یابیم علیخانی در ابتدا با ذهنیت تعهد به ادبیات روشنفکری وارد بحث شده است. این در مصاحبه‌های اول قابل مشاهده است. اما این کتاب خوب توزیع نشده است و به همین خاطر مورد استقبال قرار نگرفته است. «معجون عشق» باید در جایی توزیع می‌شد که مخاطبان واقعی آثار عامه پسند در آن حضور دارند. از طرف دیگر با توجه به اینکه مخاطبان آن علاقه دارند که زندگی خصوصی نویسندگان محبوبشان را بشناسند کتاب می‌توانست چند عکس از زندگی روزمره نویسنده نیز داشته باشد.

دلایل استقبال مخاطب از رمان‌های عامه پسند را می‌توان به خوبی از کتاب «معجون عشق» استخراج کرد.

زاهدی مطلق داستان‌های عامه پسند را پاسخگوی بخشی از نیاز مردم دانست و گفت: ما نیاز‌های متنوعی داریم. نویسنده‌های عامه نویس مخاطب خود را شناخته‌اند و به نیاز او پاسخ داده‌اند ولی نویسنده‌هایی که خود را روشنفکر می‌دانند نتوانسته‌اند نیاز مخاطب خود را بشناسند و به همین خاطر می‌بینیم تیراژ کتاب آن‌هاهزار تاست. جماعت روشنفکر حتی کتاب‌های همدیگر را نیز نمی‌خوانند زیرا این نوشته‌ها چیز تازه‌ای برایشان ندارد.او ادامه داد: مخاطبان ایرانی داستان‌های تولستوی و کارور را به داستان ایرانی ترجیح می‌دهند. دلایل استقبال مخاطب از رمان‌های عامه پسند را می‌توان به خوبی از کتاب «معجون عشق» استخراج کرد. وی دلیل دیگر استقبال مخاطب از ادبیات عامه پسند را حضور نویسنده در اثر دانست و توضیح داد: خانم جعفری در این کتاب به سادگی این موضوع را مطرح می‌کند اما بسیاری از نویسنده‌های روشنفکر هنوز این مسئله ساده را نمی‌دانند و گمان می‌کنند باید شخصیت نویسنده را از اثر جدا کرد. یک نویسنده دیگر می‌گوید که وقتی شروع به نوشتن می‌کند قلمش تا آخر می‌رود. به همین خاطر هم هست که مخاطب نیز وقتی کتاب او را دست می‌گیرد تا آخر آن را بدون وقفه می‌خواند. ولی می‌بینیم که نویسندگان دگر اندیش که در مسابقات ادبی جایزه‌های بزرگی می‌گیرند به سختی اثرشان را می‌نویسند.

زاهدی مطلق تیراژ را در انتشار کتاب بسیار مهم دانست و گفت: نباید فروش کم اثر را به هیچ وجه توجیه کنیم. اثر باید به دست مخاطب خود برسد. وقتی در تلویزیون سوال اس‌ام اسی طرح می‌شود برنامه سازان به این توجه می‌کنند که پرسش آسان طرح کنند تا مخاطب بیشتری به پاسخگویی راغب شود. در نهایت چه پرسش ساده باشد و چه سخت یک نفر در مسابقه برنده می‌شود. ولی این مهم است که چند پیامک ارسال شود.

یوسف علیخانی

پرونده‌ای که بسته می‌شود

در ادامه این نشست، یوسف علیخانی گفت: ابتدا تصمیم داشتم قسمتی از مقدمه کتاب را بخوانم ولی بازنگری در آن باعث شد پی ببرم که در مقدمه کتاب نیز با دید نقد و نفی به موضوع نگاه کرده ام. این کار بدون برنامه‌ریزی قبلی صورت گرفت اما تنها خانم مینا فرشی احمدی از آن اطلاع داشت که زحمت پیاده کردن فایل‌های صوتی بر عهده‌اش بود. کار انتشار این کتاب برنامه‌ریزی شده نبود. از آن دسته افرادی نبودم که پدر و مادرشان در دوران کودکی برایشان کتاب می‌خرند. با پول توجیبی‌ام کتاب‌های ژول ورن را می‌خریدم. نهایت خواندن عامه پسند برای ما خواندن هزار و یک شب بود. با عامه پسند‌ها در حاشیه نوشتن همین کتاب آشنا شدم.

نباید با هم تعارف کنیم، بسیاری از ما کتاب نویسندگان عامه نویس را می‌خوانیم و با آن ارتباط برقرار می‌کنیم. در واقع کار تألیف این کتاب نیز برای من با یک گریه آغاز شد. من دوازده سال بدون خواندن رمان «دالان بهشت» نازی صفوی به این نویسنده بی‌توجهی کرده بودم. بعد از تاسیس انتشارات آموت یک بار کتاب «دالان بهشت» را دست گرفتم و تا عصر آن را تمام کردم. با خواندن صحنه‌های مربوط به مرگ خانم جون گریه کردم. بلافاصله با تلاش بسیار شماره تلفن خانم «نازی صفوی» را پیدا کردم و با او تماس گرفتم و به خاطر اینکه بدون خواندن اثرش او را نقد منفی شفاهی کرده بودم عذر خواستم. ایشان بعد از شناختن من، همان شب به دفتر آموت آمدند و صحبت هایمان را ضبط کردم تا شاید زمانی به دردم بخورد که در واقع نقطه آغازین کتاب «معجون عشق» به حساب می‌آید.

علیخانی درباره سختی‌های پیدا کردن این نویسنده‌ها گفت: ناشران این نویسنده‌ها، آن‌ها را مثل یک گنج از دیگران و از چشم ناشران دیگر مخفی می‌کنند. من هنوز با بسیاری از این ناشران درگیرم. درست در همان زمان‌ها همشهری جوان با طرح موضوع عامه پسند‌ها بسیاری از این نویسنده‌ها را با هم درگیر کرده بود و آن‌ها هم عصبانی و بی‌اعتماد بودند. از همان اول به همه آن‌ها گفتم که مصاحبه‌ها را پس از تنظیم برایشان می‌فرستم و پس از تایید و امضا اقدام به چاپ آن می‌کنم. البته این کار برایم ضرر‌هایی هم داشت. نویسنده‌ها بسیاری از مسائلی که درباره زندگی شخصی و مشکلاتشان با ناشرهایشان و کم بودن حق التالیف گفته بودند را حذف کردند.

بخش ادبیات تبیان


منبع: تهران امروز