حجاب هایی که حجاب نیستند
دختران چادری که از آرایشهای غلیظ استفاده میکنند، حجاب به معنای پوشاندن مو را رعایت نمیکنند، در محیط کار چادر را از سر در میآورند یا به محض خروج از محل کار چادر را جمع کرده در کیفشان میگذارند.
اینها پدیده های اجتماعی هستند که در بسیاری از محیطهای کاری دیده میشود.
دختران چادری که از آرایشهای غلیظ استفاده میکنند، حجاب به معنای پوشاندن مو را رعایت نمیکنند، در محیط کار چادر را از سر در میآورند یا به محض خروج از محل کار چادر را جمع کرده در کیفشان میگذارند. پدیده های اجتماعی هستند که در بسیاری از محیطهای کاری دیده میشود.
هر پدیده اجتماعی محصول مشترک ویژگیهای شخصیتی افراد و ساختارهایی محسوب میشود که آنها را در بر گرفته است. در این تحلیل برای علت یابی رفتار چادریهای غیر محجبه، ویژگیهای شخصیتی زنان را واکاوی نمیکنیم، زیرا این بحث مستلزم انجام پژوهشهای وسیع و مصاحبههای عمیق با تک تک افراد است. آنچه اکنون مورد بحث قرار میگیرد ساختارهایی است که سبب بروز چنین رفتارهایی میشود.
پس از پیروزی انقلاب اسلامی و نفوذ اندیشه ناب اسلامی و ضد سرمایه داری گرایش شدیدی به استفاده از پوشش اسلامی در میان زنان به وجود آمد. این تغییرات نتیجه حاکم شدن یک ایدئولوژی خاصی بود که حجاب را از یک تکلیف شرعی صرف به یک رفتار مکتبی و سیاسی ارتقا داده بود.
اوایل انقلاب و با وجود بهم ریختگی ساختارهای اداری، عدهای از افراد که بعدها اپوزسیون جمهوری اسلامی را تشکیل دادند با نفوذ در سازمانها و ادارات، آیین نامهها و شرایط ویژهای برای استخدام افراد تدوین کردند که از جمله آنها میتوان به اجبار پوشش چادر و استفاده از رنگهای تیره برای خانمها اشاره کرد.
پیامد چنین مقررات ساختگی که بسیاری از آنها از جمله استفاده از البسه تیره رنگ در اسلام نهی شده است منجر به رفتارهای اجتماعی در دهه دوم و سوم انقلاب شد که به هیچ وجه شایسته جامعه اسلامی نیست.
دختران چادری که از آرایشهای غلیظ استفاده میکنند، حجاب به معنای پوشاندن مو را رعایت نمیکنند، در محیط کار چادر را از سر در میآورند یا به محض خروج از محل کار چادر را جمع کرده در کیفشان میگذارند.
شاید بهترین نظریه جامعهشناختی که میتواند وضعیت کنون جامعه ایرانی را تحلیل کند، دیدگاه گافمن یکی از جامعهشناسان دوران مدن باشد. وی درباره توصیف حرکات و رفتارهای مردم جامعه، زندگی را به صحنه تئاتر تشبیه میکند و رفتارهای کنشگران در عرصههای عمومی را به بازی بازیگران تئاتر . گافمن معتقد است زندگی مانند تئاتر پشت صحنهای دارد که افراد شخصیت اصلی و ماهیت واقعی خود را بروز میدهند در حالی که روی صحنه تنها نقش ایفا میکنند، بازیگران تمام تلاش خود را انجام میدهند تا مردمی که بازی آنها را تماشا میکنند باور کنند این یک صحنه واقعی با رفتارها و گفتارهای واقعی است در حالیکه نقش بیانگر هویت بازیگران نیست.
آنچه ما آنرا پدیده «چادریهای غیر محجبه» مینامیم، حاصل ساختارهایی است که زنان را آنگونه که هستند نمیپذیرد. در حقیقت زنان ایرانی در دو ساختار متضاد سرگردان ماندهاند. یکی ساختاری که عرف جامعه به آنها تحمیل میکند که همان مدگرایی و نمایش ظاهری اندام زنانه است و دیگری ساختار رسمی که فقط با پوششی خاص به آنها اجازه حضور فعال در اجتماع میدهد.
راهکاری که زنان ایرانی برای نجات از این دوگانگی به آن رسیدهاند. این است که در محیطهای مختلف اجتماعی نقش بازی کنند. آنها در محیطهای غیر رسمی که عموما انگ عقب افتادگی و تحجر میخورند از آخرین آرایش و لباسهای مد روز استفاده میکنند و در اماکن اداری و رسمی با پوشیدن چادر یا لباسهای رنگ تیره و بسیار ساده نقش زنی دیگر را ایفا میکنند. که البته در هر دو مورد نمیتوان به هویت واقعی و اعتقادات درونی زنان پی برد.
پوشیدن لباس اداری و فرم در بسیاری از کشورهای دنیا مرسوم است و به ذات مشکلی ندارد. ولی اینکه ملاک استخدام افراد به میزان زیادی به پوشش آنها بستگی داشته باشد. به رفتارهای ساختگی و نمایشی زنان دامن زده و در دراز مدت مشکلات هویتی عدیدهای را برای نیمی از جامعه ایرانی به وجود خواهد آورد.
اصلاح اینگونه رفتارهای نمایشی تنها یک راه حل دارد و آن اینکه جامعه روحانیت، فعالان حوزه، رسانه ملی و مسئولان فرهنگی کشور با جمع بندی اختلاف دیدگاهها درباره این گونه موضوعات، برنامههای مدونی برای اصلاح ساختارهای اجتماعی ترسیم کنند که در آن افقها و دیدگاه زنان به موضوع حجاب بازنگری شود و فرهنگ عفاف به صورت خودجوش و به دلیل قرار گرفتن در ساختارهای اسلامی جامعه در میان زنان گسترش یابد. چه اینکه تداوم اجبار زنان به استفاده از پوششی خاص در نهایت نتیجهای بهتر از آنچه جامعه کنونی ایران با آن درگیر است نخواهد داشت.
بخش اجتماعی تبیان
منبع:تابناک- سیده زهرا حسینی
لینک های مرتبط