تبیان، دستیار زندگی
نکاتی درباره اخلاص در عمل، از روایت و از بزرگان: آیت الله بهاء الدینی، شیخ عبد الکریم حامد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماکه برای خدا کاری نکرده ایم

آیت الله بهاءالدینی

بسم الله الرحمن الرحیم

سخن گفتن از اخلاص و عمل خالصانه، وادی ویژهای است که هر کسی جرأت قدم گذاشتن در آن را ندارد؛ زیرا معمولا وقتی گوینده درون خود را وا کاوی میکند، میبیند که خودش از آن بسیار دور است. در این نوشتار، پس از نقل چند روایت زیبا درباره «اخلاص» نکتههایی را از سیره عملی بزرگان، از نظر میگذرانیم.

1. عن رسول اللَّه صلّى اللَّه علیه و آله: یا ابن مسعود إذا عملت عملا فاعمله للَّه خالصا لأنّه لا یقبل من عباده الأعمال إلّا ما كان له خالصا. (1)؛ از پیامبر خدا (صلوات الله علیه و آله) نقل شده كه فرمود: اى پسر مسعود! هر گاه عملى انجام دادى آن را خالص براى خدا انجام ده، زیرا خداوند فقط كارهائى را كه خالص براى او انجام گرفته است از بندگانش مى‏پذیرد. (2)

2. امیر المؤمنین علیه السّلام فرموده: انّك لن یتقبّل من عملك الّا ما اخلصت فیه. (3)؛ هیچ عملى از تو در پیشگاه خداوند مورد قبول واقع نمیشود مگر آن را كه با خلوص انجام داده باشى. (4)

3. عن علیّ علیه السّلام: ربّ عمل أفسدته النّیّة. (5)؛ از على (علیه السلام) نقل شده است: بسا كارى كه در اثر نیّت تباه مى‏گردد. (6)

4. عن عبد اللَّه بن ابی یعفور قال: سمعت ابا عبد اللَّه الصادق علیه السّلام یقول: قال أبو جعفر الباقر علیه السّلام: من كان ظاهره أرجح من باطنه خفّ میزانه. (7)؛ عبد اللَّه بن ابى یعفور مى‏گوید: از امام صادق (علیه السّلام) شنیدم كه مى‏فرمود: امام باقر (علیه السّلام) فرموده است: هر كه ظاهرش از باطنش بهتر باشد میزان عملش سبك خواهد بود. (8)

اگر نظر ما و نیت ما این باشد که درس ما شلوغ است و مسجد ما مملو جمعیت، بیچاره ایم. زیرا با دست خالی، دل به اینها خوش کرده ایم

درسی که برای نفس باشد

یکی از شاگردان مرحوم آیت الله العظمی بهاء الدینی می گوید:

درس رسائلی در حجره آقا در مدرسه فیضیه برقرار بود. چندی گذشت. تعداد شاگردان بیش از وسعت حجره شد و طلاب در فشار بودند. بنابراین، به مدرس و سالن زیر کتابخانه فیضیه رفتیم.

با این حال، روز به روز بر تعداد طلاب افزوده می شد و در آن محل نیز با کمبود جا مواجه شدیم.

یک روز هنگامی که استاد قصد ورود به مجلس درس داشتند، تعدادی از افراد به خاطر کمی جا بیرون ایستاده بودند، ناگهان دیدیم که آیت الله بهاء الدینی قبل از آن که وارد مجلس درس شوند و بدون این که با کسی صحبتی کنند، برگشتند!! و فردا اعلام شد که درس تعطیل است!!

تعطیلی ناگهانی درسی با آن برکت و محفلی با آن جمعیت حیرت و تعجب بسیاری را برانگیخت. چند نفر از افرادی که سابقه شاگردی بیشتری در خدمت استاد داشتند، به محضر ایشان رفتند و علت را جویا شدند و از این که چرا در آن روز، بدون مقدمه برگشتند و تعطیلی درس را اعلام کردند، پرسیدند. استاد فرمود:

«درسی که برای نفس باشد، نبودش بهتر از بودنش است. بدبخت کسی است که با دیدن چند شاگرد برای خود شخصیتی قائل شود. درسی که برای خدا نباشد چه فایده ای دارد؟

اگر نظر ما و نیت ما این باشد که درس ما شلوغ است و مسجد ما مملو جمعیت، بیچاره ایم. زیرا با دست خالی، دل به اینها خوش کرده ایم؛ غافل از این که وقتی در برابر خداوند قرار می گیریم، کاری برای او نکرده ایم تا ارائه دهیم. اگر قرار باشد این گونه باشیم و دلمان به شلوغ تر بودن درسمان، پر بودن مسجدمان و خوب بودن وضعمان خوش باشد، پس بهتر است که درس نباشد؟ چشم بنده که به جمعیت افتاد، احساس کردم که درس ما هم درسی است در کنار درسها. به همین جهت گفتم ما که برای خدا کار نکرده ایم، حداقل مشرک نباشیم.» (9)

علاقه به معروفیت، نشانه ضعف ایمان

آیت الله بهاء الدینی، درباره معروفیت افراد و شهرت آنان مکرر می فرمودند:

«از عواملی که باورهای اعتقادی انسان را سست میکند و مانع پیشرفت معنوی انسان میشود، شهرتهای بی جا و بی فایده است. علاقه به معروفیت و شوق به سر زبانها افتادن، نشانه ضعف ایمان و کمبودهای روحی فرد است.»

برخی از دوستان که از سر ارادت و عشق، اصرار فراوان می کردند که ایشان منزلی نزدیک حرم تهیه کنند، تا مردم معظم له را بیشتر بشناسند و ایشان شهرتی پیدا کنند، تنها با یک جمله از طرف آقا روبرو می شدند که:

«همین منزل برای ما کافی است.»

پس از رحلت امام خمینی(ره)، مرجعیت ایشان در بین برخی از شاگردان آقا و علما مطرح شد. بعضی به معظم له مراجعه کردند و درخواست رساله نمودند. اما این پیر وارسته فرمود: «دیگران هستند.»

شهرت گریزی ایشان بدان حد بود که در اوایل انقلاب که نامشان به خاطر رابطه با امام بر زبانها افتاد و مراجعات بیش از گذشته گردید، فرزند آقا برای سهولت کارها مهری به نام ایشان تهیه کرد. ایشان چون مهر را مشاهده کردند، فوراً آن را شکستند، تا مبادا زمینه نام و شهرت بیشتر فراهم شود. (10)

آن که باید ببیند میبیند

در سال 1372 شمسی که برخی از فضلای حوزه مبلغ قابل توجهی خدمت آیت الله بهاء الدینی آوردند و درخواست کردند که ایشان اجازه دهند، دفتر شهریه ای به نام معظم له تأسیس شود و به عنوان عیدی، مبلغی به کلیه طلاب تقدیم گردد، آقا فرمود:

«لازم نیست، نام بنده موضوعیت ندارد.»

در پی امتناع ایشان گفته شد پس لااقل اجازه دهید به طلاب مدارس، شهریه ای بدهیم، آقا فرمود:

«بالاتر از اینها فکر کنید، گیرم نام بنده بر سر زبانها افتاد، وقتی پیش خدا دستم خالی است، آن شهرت برای من چه سودی دارد؟ شما سعی کنید این پول را به مصرف واقعی اش برسانید و یک گرفتار بیچارهای را نجات دهید. آن که باید ببیند میبیند!» (11)

انسان مخلص هیچ گاه برای کار خودش ارزش قائل نیست ولی کار دیگران را با ارزش می بیند.

همه اش باد بوده

مرحوم شیخ عبدالکریم حامد میفرمود:

«خدای منان برای میوه ها علامت و نشانه قرار داده تا انسان میوهی رسیده یا نارس را تشخیص دهد و فریب نخورد.

در حیوانات هم علامت قرار داده که هر کدام چه ویژگی هایی دارند. آیا خدایی که برای همه چیز علامت و نشانه قرار داده، میشود برای انسان مؤمن و منافق و کافر نشانه قرار نداده باشد؟

ائمه هدی (علیهم السلام) طبیب ما هستند و نشانه ها و علامتهای هر صفتی را دادهاند تا ما خود را با آن نشانه ها بسنجیم. چون گاهی اوقات، مریضی فکر میکند چاق شده ولی وقتی دکتر می رود دکتر به او می گوید که باد آورده است.

کسانی که به منزل ما می آیند فکر می کنند چیزی دارند ولی وقتی من روایات اهل بیت (علیهم السلام) را که نشانه های ایمان و نشانه های اخلاص و نشانه های زهد را بیان فرموده اند برای آنان می خوانم، می بینند که همه اش باد بوده و هیچ کدام از نشانهها را ندارند.» (12)

انسان مخلص هیچ گاه برای کار خودش ارزش قائل نیست

مرحوم شیخ عبدالکریم حامد می فرمود:

«در مسجد گوهرشاد نشسته بودم که یک طلبه ای از من پرسید: چگونه امام صادق(علیه السلام) شب تا صبح در حال عبادت بودند و به یکی از اصحابشان فرمودند: من حاضرم عبادت دیشبم را با یک کار دیشب تو عوض کنم. دیشب که تو بلند شدی آب بخوری سلام بر ابا عبدالله(علیه السلام) دادی.

چگونه ممکن است امام معصوم(علیه السلام) عبادت یک شب خود را با یک کار کوچک از اصحابش عوض کند؟»

ایشان گفت:

«من جوابش را نمی دانستم و گفتم: بلد نیستم. ناگهان نوری از گنبد امام رضا(علیه السلام) بالا آمد و آمد تا وارد سینه ام شد. یک مرتبه متوجه شدم که جوابش را می دانم. گفتم: جوابش را فهمیدم.

جوابش این است که انسان مخلص هیچ گاه برای کار خودش ارزش قائل نیست ولی کار دیگران را با ارزش می بیند. ما میگوییم که کار امام صادق(علیه السلام) ارزش زیادی دارد اما خود حضرت چون که مخلص است برای کارش ارزش قائل نیست و حاضر آن را با کار دیگران عوض کند.» (13)

پی نوشت ها:

(1) مكارم الاخلاق/ 453

(2) الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص477

(3) فهرست غرر، صفحه 92

(4) الحدیت - روایات تربیتى، ج1، ص29

(5) غرر الحكم/ 415

(6) الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص479

(7) امالی الصدوق/ 398؛ روضة المتقین 13/ 157؛ تحف العقول/ 214؛ البحار 71/ 365؛ الفقیه 4/ 289؛ الوسائل 1/ 50

(8) الحكم الزاهرة با ترجمه انصارى، ص479

(9) کتاب آیت بصیرت

(10) همان

(11) همان

(12) کتاب بهترین شاگرد شیخ

(13) همان


فرآوری: رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان