تبیان، دستیار زندگی
گفتند شاهزاده از کنار قبر نخواهد آمد و همان جا مقیم است تا بنا و کارگران بیایند و شروع کنند به ساختمان قبه مبارکه و در این جا شهرى بنا شود ...
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آهوی پناهنده
آهوی پناهنده


این بشارت را به پادشاه رساندند که به برکت قبر على بن موسى الرضا علیه السلام فرزندش شفا یافته است و گفتند شاهزاده از کنار قبر نخواهد آمد و همان جا مقیم است تا بنا و کارگران بیایند و شروع کنند به ساختمان قبه مبارکه و در این جا شهرى بنا شود و آراسته گردد تا یادگارى از او باشد.


فردوس التواریخ نقل می کند که :

پسر سلطان سنجر یا پسر یکى از وزیرانش مبتلا به بیمارى تب شدید شد. پزشکان گفتند باید به گردش و تفریح برود و خود را به شکار مشغول نماید.

روزى براى شکار با غلامان و اطرافیان خارج شده بود. در بیابان ناگاه آهوئى از مقابل او گذشت. شاهزاده با سرعت هر چه بیشتر اسب از پى آهو تاخت. آن حیوان پناه به قبر حضرت رضا علیه السلام آورد.

شاهزاده خود را به آن مقام منیع و پناهگاه رفیع که هر کس بدان جا پناه برد ایمن است رسانید. تصمیم گرفت آهو را صید کند اما سپاهیانش جرات نکردند اقدام به این کار نمایند.

در شگفت شدند از این جریان، شاهزاده به غلامان و همراهان خود دستور داد پیاده شوند و خود او نیز پیاده شد و با پاى برهنه با کمال ادب به جانب مرقد شریف امام رفت و خود را روى قبر انداخت و شروع به گریه و زارى به درگاه خدا نموده و شفاى بیمارى خود را از امام علیه السلام خواست.

همان دم شفا یافت. اطرافیان همه شاد و خوشحال شدند و این بشارت را به پادشاه رساندند که به برکت قبر على بن موسى الرضا علیه السلام فرزندش شفا یافته است و گفتند شاهزاده از کنار قبر نخواهد آمد و همان جا مقیم است تا بنا و کارگران بیایند و شروع کنند به ساختمان قبه مبارکه و در این جا شهرى بنا شود و آراسته گردد تا یادگارى از او باشد.

سلطان از شنیدن این مژده مسرور شد و سجده شکر کرد و فورى از پى معماران فرستاد و روى قبر مبارک بقعه و گنبد و بارگاهى ساختند و اطراف شهر را دیوار کشى کردند.


منبع: به نقل از بحارالانوار جلد 48 صفحه 328

بخش حریم رضوی