تبیان، دستیار زندگی
در منطق قرآن، كمال انسان داراى مراتب است و شخص به هر جا كه برسد، هنوز جاى صعود به بالاتر برای او وجود دارد. این مرز بى انتها، مربوط به نهایت كمال است. قرآن در مورد انسان، واقع بین است و نمى خواهد یك بعدى نگاه كند؛ زیرا فرستنده قرآن همان كسى است كه انسا
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ماهرترین روانشناس عالم!


در منطق قرآن، كمال انسان داراى مراتب است و شخص به هر جا كه برسد، هنوز جاى صعود به بالاتر برای او وجود دارد. این مرز بى انتها، مربوط به نهایت كمال است. قرآن در مورد انسان، واقع بین است و نمى خواهد یك بعدى نگاه كند؛ زیرا فرستنده قرآن همان كسى است كه انسان را آفریده است.


قرآن

از نظر قرآن، انسان با فطرت خداجویى خلق شده است1 و پیمان او با خالق خویش در عالم الست، مورد تأكید قرار گرفته2 و نیز داراى نیروى شناخت خوبى، بدى، خیر، شر و به تعبیر قرآن فجور و تقوى است3 و با اینكه در جهان آفرینش، زمینه به گونه ای است كه شخص مى تواند آیات روشن الهى را در آن ببیند، اما او مى تواند راه رشد را انتخاب كند و یا به راه غیّ گام بگذارد و مى تواند با هدایت پذیرى، شاكر باشد و یا با سر باز زدن از آن كفور باشد: «إِنّا هَدَیْناهُ السّبیلَ إِمّا شاكِرًا وَ إِمّا كَفُورًا».4 پس ممكن است شخص با داشتن فطرت الهى، از مسیر منحرف شود و با داشتن نفس ملهمه، فجور را انتخاب كند؛ زیرا در عین حال كه فجور و تقواى نفس به او الهام شده است، چنان نیست كه این چراغ همیشه روشن بماند؛ ممكن است كسى آن را خاموش كند و یا نیروى روشن كننده آن را به شدت ضعیف و در عمل غیرقابل استفاده گرداند و عده اى كه آن را پاك نگه دارند، از نور آن بهره خواهند برد: «قَدْ أفْلَحَ مَنْ زَكّاها * وَ قَدْ خابَ مَنْ دَسّاها».5

اما سؤال اینجاست که انسان تا كجا مى تواند بالا برود؟ آیا جایى هست كه اگر شخصى به آنجا برسد، دیگر باید متوقف شود و بالاتر از آن جایى براى صعود نباشد؟ ...

از نظر قرآن كریم ، تعالى، رشد و (كمال) انسان حد و پایانى ندارد . انسانى كه خود مسجود فرشتگان است و با آموختن اسماء در مسابقه بزرگ، از فرشتگان نیز جلو افتاده است، داراى مراتب و درجات متفاوت رشد، سلامتى و كمال است؛ یعنى حتى اگر كسى به مقام پیامبرى نیز برسد، باز هم كار تمام نشده است ؛ زیرا حتى پیامبران نیز داراى درجاتى بوده اند و برخى از آنان بر برخى دیگر برترى داشتند: « تِلْكَ الرّسُلُ فَضّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ ؛ بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم، برخى از آنها، خدا با او سخن مى گفت و بعضى را درجاتى داد».6

در منطق قرآن، كمال انسان داراى مراتب است و شخص به هر جا كه برسد، هنوز جاى صعود به بالاتر برای او وجود دارد. این مرز بى انتها، مربوط به نهایت كمال است.

قرآن در مورد انسان، واقع بین است و نمى خواهد یك بعدى نگاه كند؛ زیرا فرستنده قرآن همان كسى است كه انسان را آفریده است.

آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می ‏شوند. همان ها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز می‏ کردند. در زندگی دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند؛ وعده ‏های الهی تخلّف ناپذیر است؛ این است آن رستگاری بزرگ. سخن آن ها تو را غمگین نسازد! تمام عزّت (و قدرت)، از آن خداست؛ و او شنوا و داناست

مهمترین انگیزه انسان سالم

خداوند انسان را آفریده شده از (نطفه امشاج) مى داند و بیان می کند كه كشش ها و كوشش هاى او همیشه و ناگزیر به یك سو نیستند، اما در این میان یك كشش اساسى وجود دارد و آن، همان چیزى است كه مهم ترین انگیزه انسان

قرآن کریم

سالم و شخصیت سالم به حساب مى آید. هر كس این انگیزه را در خود تضعیف كند، در مسیر حركت خود به بیراهه خواهد رفت و هیچ چیز دیگرى او را (راضى) نخواهد كرد و دچار زندگى و معیشت تنگ و سخت خواهد شد: « هَلْ أَتی عَلَی اْلإِنْسانِ حینٌ مِنَ الدَّهْرِ لَمْ یَکُنْ شَیْئًا مَذْکُورًا * إِنّا خَلَقْنَا اْلإِنْسانَ مِنْ نُطْفَةٍ أَمْشاجٍ نَبْتَلیهِ فَجَعَلْناهُ سَمیعًا بَصیرًا * إِنّا هَدَیْناهُ السَّبیلَ إِمّا شاکِرًا وَ إِمّا کَفُورًا».7

مهم ترین انگیزه شخص سالم، یافتن شاه كلید اسرار هستى است؛ یافتن معنى و سمت و سوى حیات. این انگیزه، همچون چشمه اى زلال از قله فطرت انسان مى جوشد و سرازیر مى شود و اگر به مانعى برنخورد، در مسیرى درست حركت مى كند و تشنگان را سیراب و مزارع را مشروب مى سازد، ولى اگر به مانع بر بخورد، ممكن است در مسیر، راه كج كرده و به جایى برود كه به قصد رفتن به آنجا راه نیفتاده است، در ریگستانى فرود رود و یا در مردابى زندانى و یا طعمه باتلاقى شود كه همچون دامى در راه انسان ها به كمین مى نشیند.

اولوالالباب چه کسانی هستند؟

فطرت خداجو، خرد حقیقت جو و حقیقت پذیر انسان، آن گاه كه دست به دست یكدیگر دهند، شخص چشمانى بینا و بصیرتى ژرف خواهد یافت؛ بصیرتى كه او را به سوى مشاهده اندیشه و كشف حقیقت مى راند. اینان همان اولوالالباب یا خردمندان هستند كه در آفرینش آسمان ها و زمین و گردش شب و روز مى نگرند و نشانه هایى را مى بینند.

این انگیزش، آن قدر قوى است كه شب و روز، در حال ایستاده، نشسته و به پهلو خوابیده شخص سالم را آرام نمى گذارد و آنگاه به این حقیقت روشن دست مى یابند كه هستى، با این همه رمز و راز و گستره و ژرفا، بى هدف آفریده نشده و بى معنى نیست و این بصیرت به دست آمده از فطرت، خرد، اندیشه و اراده حق جویى انسان را به اساسى ترین درك ممكن درباره هستى رهنمون مى کند : دیدن هستى آفرین در برگ برگ دفتر هستی.

به دست آوردن معرفتى درباره جهان هستى، انسان و زندگى خود كه معناى تمام اسرار و پیچیدگى هاى زندگى را روشن كند و رفتار شایسته را شكل بدهد؛ یعنى جهان بینى درست نظام ارزش ها و راه درست عمل کردن، رسیدن به حقایق انسان سالم را به خداوند، معنى دارى جهان، مسؤولیت خود، معنى زندگى و سمت و سوى حركت، راهنمایى مى كند.

شخصیت سالم، زندگی را سالم می کند!

اسلام همان گونه كه اصل زندگى دنیا را مقدمه اى براى زندگى جاودانه آن جهانى دانسته است، سلامتى شخصیت انسان را نیز مقدمه سلامتى براى آن زندگى بر شمرده است: «وَ مَنْ کانَ فی هذِهِ أَعْمی فَهُوَ فِی اْلآخِرَةِ أَعْمی وَ أَضَلُّ سَبیلاً».8

اگر كسى به مقام پیامبرى نیز برسد، باز هم كار تمام نشده است ؛ زیرا حتى پیامبران نیز داراى درجاتى بوده اند و برخى از آنان بر برخى دیگر برترى داشتند: « تِلْكَ الرّسُلُ فَضّلْنا بَعْضَهُمْ عَلی‏ بَعْضٍ مِنْهُمْ مَنْ كَلّمَ اللّهُ وَ رَفَعَ بَعْضَهُمْ دَرَجاتٍ ؛ بعضى از آن رسولان را بر بعضى دیگر برترى دادیم، برخى از آن ها، خدا با او سخن مى گفت و بعضى را درجاتى داد»

قرآن

از سویى در موارد مختلف، سكینه، آرامش و اطمینان و نداشتن اندوه و بیم و ... كه از عناصر لازم سلامت روانى در زندگى دنیا هستند، به عنوان نعمت قابل سپاس ذكر شده و در موارد دیگر نیز زینت دنیا و (نصیب) شخصى از دنیا مطلوب قلمداد شده كه اشخاص با توجه به آنها فراخوانده شده اند: «أَلا إِنَّ أَوْلِیاءَ اللّهِ لا خَوْفٌ عَلَیْهِمْ وَ لا هُمْ یَحْزَنُونَ * الَّذینَ آمَنُوا وَ کانُوا یَتَّقُونَ * لَهُمُ الْبُشْری فِی الْحَیاةِ الدُّنْیا وَ فِی اْلآخِرَةِ لا تَبْدیلَ لِکَلِماتِ اللّهِ ذلِکَ هُوَ الْفَوْزُ الْعَظیمُ * وَ لا یَحْزُنْکَ قَوْلُهُمْ إِنَّ الْعِزَّةَ لِلّهِ جَمیعًا هُوَ السَّمیعُ الْعَلیمُ ؛ آگاه باشید (دوستان و) اولیای خدا، نه ترسی دارند و نه غمگین می ‏شوند. همان ها که ایمان آوردند، و (از مخالفت فرمان خدا) پرهیز می‏ کردند. در زندگی دنیا و در آخرت، شاد (و مسرور)ند؛ وعده ‏های الهی تخلّف ناپذیر است؛ این است آن رستگاری بزرگ. سخن آنها تو را غمگین نسازد! تمام عزّت (و قدرت)، از آن خداست؛ و او شنوا و داناست!».9

ماهرترین روانشناس عالم کیست؟!

نازل كننده قرآن نه تنها روان شناس ترین روان شناسان، بلكه آفریننده روان است و در تشخیص بیمارى و سلامتى و معیارهاى آنها هیچ خطایى در دانش او راه ندارد.

پدید آورنده قرآن، پدیدآورنده روان انسان، جامعه انسانى و جهان نیز مى باشد، خلأى در دانش او راه ندارد كه بعد از این تكمیلش كند و دانش او تجربى نیست كه در مورد انسان تجربه اى نیاندوخته داشته باشد تا پس از این بیاموزد؛ بلكه خود او انسان و روان او را طراحى كرده و آفریده است، چیزى درباره انسان بر او پوشیده نیست: «هُوَ أَعْلَمُ بِکُمْ إِذْ أَنْشَأَکُمْ مِنَ اْلأَرْضِ وَ إِذْ أَنْتُمْ أَجِنَّةٌ فی بُطُونِ أُمَّهاتِکُمْ فَلا تُزَکُّوا أَنْفُسَکُمْ هُوَ أَعْلَمُ بِمَنِ اتَّقی».10

زهرا رضائیان

بخش قرآن تبیان


پی نوشت ها:

1. روم: 30.

2. اعراف: 172.

3. شمس: 8.

4. انسان: 3.

5. شمس: 9 و 10.

6. بقره: 253.

7. اسراء: 72.

8. یونس: 65-62.

9. نجم: 32.