تبیان، دستیار زندگی
آموزش فصاحت در سخنرانی (3)
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آموزش فصاحت در سخنراني (3)

آموزش فصاحت در سخنرانی (3)

يکي از مهمترين، و اساسي ترين ارکان فصاحت، استفاده از لغات و واژه‌هاي مناسب است. اگر بتوانيد از واژه هاي مناسب استفاده کرده و آنها را در يک ساختار زيبا ارائه دهيد، سخنراني جذابي خواهيد داشت.

اما چگونگي اين کار و اينکه چطور مي‌شود از واژه‌ههاي مناسب استفاده کرد و اساسا واژه‌هاي نامناسب کدامند، از جمله مسائلي است که احتياج به بسط و توضيح بيشتري دارد.

گاهى سخنران، براى اداى يك مطلب، چند كلمه روان و فصيح را در ذهن خود حاضر دارد و هر يك از آن‏ها به تنهايى وافى به مقصود است، ولى يكى از آنها، از ديگر كلمات زيباتر و براى شنوندگان مطبوع تر است. هم مانند: پيش آمد، حادثه، رويداد، عكس العمل، واكنش، بازتاب.

در سه كلمه اول، رويداد زيباتر است و در سه كلمه دوم، بازتاب. اگر متكلم فصيح، كلمه زيباتر را به كار برد، بر لطف كلام خود افزود و سخنش دلپذير تر مى‏گردد.

اگر سخنران بخواهد بر الفاظ زيبا تسلط يابد، به گونه‏اى كه قادر شود با سهولت، آن‏ها را ضمن سخن به كار برد، بايد در اوقات تمرين سخن و همچنين در طول ايام سخنورى، همواره دفتر چه‏اى را با خود داشته باشد تا هر جا يك كلمه يا جمله زيبايى را شنيد يا در نوشته‏اى خواند، آن را در دفترچه يادداشت نمايد و به ذهن بسپارد، تا موقع سخنرانى، در جاى خود، به تناسب بحث، استفاده نمايد.

زبان فصيح، مثل آهنگ گرم، طبع شعر، نبوغ فكرى، حافظه سرشار، و ديگر مزايايى هم مانند اين‏ها، از ودايع الهى و از ذخاير فطرى در وجود كسانى است كه با اين صفات از مادر متولد شده‏اند. افرادى كه اين فضايل با سرشتشان آميخته است، از دوران كودكى، استعداد و لياقتشان، آگاهانه يا ناآگاه، بروز مى‏كند و در دوران نوجوانى و جوانى مراتب برترى و امتياز خود را آشكار مى‏سازند. چون بحث ما پيرامون فصاحت متكلم است، در اين جا به طور نمونه، دو شاهد تاريخى ذكر مى‏شود.

موقعى كه عمر بن عبدالعزيز به خلافت رسيد، هيئت‏هايى از اطراف كشور، به منظور عرض تبريك و تهنيت، به حضور وى آمدند. از آن جمله، هيئتى بود از حجاز. در آن هيئت نوجوان بالغى بود كه در مجلس خليفه به پا خواست تا سخن بگويد. خليفه گفت: آن كس كه سنش از تو بيشتر است حرف بزند، زيرا او به سخن گفتن شايسته تر است. نوجوان گفت: اى خليفه مسلمين، اگر ميزان شايستگى سن بيشتر باشد، در مجلس شما كسانى هستند كه براى خلافت شايسته ترند.

عمر بن عبدالعزيز از سخن طفل به شگفت آمد. او را تأئيد كرد و اجازه داد سخن بگويد. كودك گفت: از بلد دورى به اين جا آمده‏ايم. آمدن ما نه براى طمع است، نه به علت ترس. طمع نداريم، براى آن كه از عدل تو برخورداريم و در منازل خويش با اطمينان زندگى مى‏كنيم. ترس نداريم، زيرا خويشتن را با عدل تو، از جور، در امان مى‏دانيم. آمدن ما در اين جا فقط براى شكر گزارى و قدردانى است.

فقال له عمر عظنى يا غلام فقال يا اميرالمؤمنين ان انا ساغر هم حلم الله و ثناء الناس عليهم فلا تكن ممن يعزه حلم الله و ثناء الناس عليه فتزل قدمك فنظر عمر فى سن الغلام فاذاً له اثنتا عشره سنه!(1)

عمر بن عبد العزيز گفت: اى پسر، مرا موعظه كن.

اگر سخنران بخواهد بر الفاظ زيبا تسلط يابد، به گونه‏اى كه قادر شود با سهولت، آن‏ها را ضمن سخن به كار برد، بايد در اوقات تمرين سخن و همچنين در طول ايام سخنورى، همواره دفتر چه‏اى را با خود داشته باشد تا هر جا يك كلمه يا جمله زيبايى را شنيد يا در نوشته‏اى خواند، آن را در دفترچه يادداشت نمايد و به ذهن بسپارد، تا موقع سخنرانى، در جاى خود، به تناسب بحث، استفاده نمايد.

نوجوان گفت: اى امير، گروهى، بر اثر حلم خداوند مغرور شدند و گروهى، به مدح و تمجيد مردم. تو از كسانى مباش كه حلم الهى يا تحسين مردم از آن‏ها، موجب غرورشان گرديده و دچار لغزش شده‏اند.

عمر بن عبدالعزيز در چهره نوجوان دقت كرد و او را دوازده ساله يافت. دو جمله‏اى كه نوجوان، در مقابل سخن عمر بن عبدالعزيز، بالبداهه و بدون فكر قبلى به زبان آورد، شايان كمال توجه است.

اول. عمر گفت آن كه سنش از تو بيشتر است سخن بگويد، زيرا او به سخن گفتن شايسته تر است. نوجوان گفت اگر ميزان شايستگى سن بيشتر است، در مجلس شما كسانى هستند كه براى خلافت شايسته ترند.

دوم. عمر از نوجوان خواست او را موعظه كند. او بالبداهه موعظه‏اى خوب و متناسب مقام بيان نمود.

اين فصاحت حيرات‏زا، در سنين كودكى، چيزى جز عطيه الهى و استعداد فطرى نيست. به فرموده على (عليه السلام)، گوينده‏اى اين چنين، از فصاحتى رفيع و بلند پايه برخوردار است.

سئل على (عليه السلام) من افصح الناس قال المجيب المسكت عند بديهه المقال.(2)

از على (عليه السلام) سؤال شد: فصيح ترين مردم كيست؟ در پاسخ فرمود: از همه فصيح تر كسى است كه بالبداهه و بدون فكر قبلى به گفته‏ها پاسخ صحيح و جامع مى‏دهد. به طورى كه گوينده را ساكت مى‏كند و براى او جاى سخن باقى نمى‏گذارد.


منابع:

1. المستطرف، ج اول، ص 46.

2- ميزان الحكمه، ج 7، ص 486.

3. سخن و سخنوري - محمد تقلي فلسفي

 تهيه: محمد حسين امين- گروه حوزه علميه تبيان