تبیان، دستیار زندگی
سخنرانی آیت‌الله «محمد تقی مصباح یزدی»را پیرامون بازتولید تشكیلات فراماسونری در ایران كه روز 24 فروردین 1390 در جمع مسئولان «شورای عالی زنان» ایراد شد، باید یكی از مهمترین سخنرانی‌های تاریخ سیاسی معاصر دانست؛
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آیت الله مصباح علیه ماسون‌ها


سخنرانی آیت‌الله «محمد تقی مصباح یزدی»را پیرامون بازتولید تشكیلات فراماسونری در ایران كه روز 24 فروردین 1390 در جمع مسئولان «شورای عالی زنان» ایراد شد، باید یكی از مهمترین سخنرانی‌های  تاریخ سیاسی معاصر دانست؛


آیت الله مصباح علیه ماسون ها

سخنرانی آیت‌الله «محمد تقی مصباح یزدی»را پیرامون بازتولید تشكیلات فراماسونری در ایران كه روز 24 فروردین 1390 در جمع مسئولان «شورای عالی زنان» ایراد شد، باید یكی از مهمترین سخنرانی‌های  تاریخ سیاسی معاصر دانست؛ چه اینكه نمادها و نشانه‌های معرفتی- سیاسی دو دهه گذشته حكایت از ظهور پدیده‌ای به نام «كودتای ایدئولوژیك ماسون‌ها» در ایران دارد كه در تحلیل‌های امنیتی، موفقیت چنین كودتایی را «شرط لازم» برای «سقوط فیزیكال» یك نظام سیاسی می‌دانند. هر چند دو ماه پیش ‌نیز یكی از نزدیكان آیت‌الله مصباح یزدی در گفتگویی خبر از نقطه نظرات ایشان پیرامون «افزایش نفوذ جریان فرهنگی فراماسونری در بدنه دولت» داده بود، اما این‌بار اشارات صریح رییس «موسسه آموزشی و پژوهشی امام خمینی (ره)» به شاخص‌های این فرقه نفوذی و مقایسه تطبیقی آن با رویكردهای شبه‌معرفتی مانند «مكتب ایرانی» و «ملی‌گرایی» سبب شد تا دوباره حساسیت پیرامون كاركرد فراماسونری در ایران از حاشیه بحث‌های تئوریك به متن مسائل سیاسی كشور بیاید.

گویی تاریخ هم برای «آیت‌الله» - كه نه تنها «فقیه» بلكه «فیلسوفی الهی» است – و هم برای ما تكرار می‌شود. او یكبار پیش‌تر در پایان دهه 1370 با ارائه سلسله گفتارهای انتقادی خود پیش از خطبه‌های نماز جمعه تهران علیه گفتمان ماسونی اصلاح‌طلبان شوریده بود و اكنون نیز در روزهای آغازین دهه 1390 بار دیگر با اتخاذ موضعی به‌هنگام علیه بازتولید ایدئولوژی و تشكیلات فراماسونری در ایران به میدان آمده است. با این تفاوت كه یك دهه پیش، آیت‌الله «مصباح یزدی» به «خودی‌ها» پیرامون نفوذ «غیرخودی‌ها» هشدار داد، اما نگرانی امروز او از «نفوذ ماسون‌ها در جریان خودی» است؛ هر چند محور هر دو هشدار آیت‌الله به فاصله یك دهه، ظهور قرائت‌های التقاطی دینی از «اسلام سكولار» و «نسبی‌گرایی» تا «مكتب ]اسلام[ ایرانی» و «ملی‌گرایی» است. هشدار آیت‌الله روشن است: نزاع میان «اسلام آمریكایی» با «اسلام ناب محمدی(ص)» با صورتی نوین و ماهیتی ثابت برای «تجزیه دین» - این بار توسط فرقه مشائیه- ادامه دارد و بنابر آموزه‌های امام خمینی(ره) نباید از این دشوارترین «جنگ عقیدتی» میان حق و باطل غافل بود. برای همین آیت‌الله مصباح یزدی می‌گوید: «خطری كه من احساس می‌كنم شدیدترین خطری است كه تاكنون اسلام را تهدید كرده است و آن هم از سوی نفوذی‌هایی است كه در بین خودی‌ها در حال رشد هستند.»

فراماسونری؛ از لندن تا تهران

ظهور لژهای سری فراماسونری را در جهان باید در دهه‌های 1650 و 1660 میلادی در «دانشگاه آكسفورد» انگلستان جستجو كرد؛ دانشگاهی كه هفته‌ گذشته نیز نامش به سبب حمایت از «مهدی هاشمی» در صدر اخبار جنجالی قرار گرفت. دانشمندانی مانند «اسحاق نیوتن» و فلاسفه تجربه‌گرا مانند «جان لاك» - كه تئوری «جامعه مدنی» او در نیمه دهه 1370 به شعار اصلاح‌طلبان و دولت «سیدمحمد خاتمی» بدل گشت - از نخستین كسانی بودند كه با تاسیس انجمن‌های مخفی زمینه‌های رشد فراماسونری را فراهم ساختند و با تولید «مبانی نظری سرمایه‌داری» به تدوین ایدئولوژی ماسونی كمك كردند

«اسلام ایرانی» و «مكتب ایرانی»، همان تفكری كه در كتاب «عصر طلایی فرهنگ ایران» به عنوان «قرائتی رحمانی از اسلام در ایران» ستایش شده و روی دیگر سکه «تجدیدنظرطلبی اسلامی» و «تجزیه‌طلبی دینی» است.

فراماسونری در اروپای قرن هفدهم، از یك سو مبنایی ایدئولوژیك و زیربنایی معرفتی یافت كه پروتستان‌های مسیحی آن را بر شاخص‌های «لیبرالیسم كلاسیك» (با تكیه بر مالكیت خصوصی و مشروعیت سرمایه‌داری) و «اومانیسم الحادی» (با تكیه بر انسان‌محوری و انكار فطرت الهی) بنا كردند؛ پیشروان آن شعار «عشق به انسان» و واژگان سه‌گانه «آزادی، برابری، برادری» را با نوعی از «معنویت یهودی» (كابالیستی/ صهیونیستی) و «تساهل مذهبی« درآمیختند و سرانجام از دل رواج این مبانی تئوریك، در دهه 1680 یك تجدیدنظرطلبی بزرگ و سپس كودتایی ایدئولوژیك علیه آئین مسیحیت آغاز گشت كه به تحولات موسوم به «انقلاب باشكوه» 1688.م انگلستان رسید؛ این اولین «انقلاب مدرن» به روایت اصلاح‌طلبان سكولار، اما در واقع نخستین «كودتای ماسونی» در جهان بود و از قضاء توسط «حزب سبزهای انگلستان» (حزب ویگ‌ها) و سرمایه‌داران یهودی به وقوع پیوست و نخستین حلقه از كودتاهایی بود كه موج آن به فرانسه و سپس آمریكا در سال 1789.م رسید.

دین و فراماسونری در ایران معاصر

اگرچه موج ترویج ایدئولوژی ماسونی با دستور «جرج سوم» پادشاه انگلستان به «سر گوراوزلی» (سفیر وقت بریتانیا در تهران) به ایران نیز رسید، اما تاسیس «انجمن مخفی فراموشخانه» توسط «میرزا ملكم خان ارمنی» را در سال 1275ه‍.ق  نخستین تكاپوی رسمی- تشكیلاتی فراماسونرها می‌دانند كه برای ساخت طبقه روشنفكران سكولار (غیردینی/ عرفی) و گسترش فلسفه اومانیستی پدید آمد تا به روایت ملكم‌خان، این روشنفكران از دل قرآن و با استفاده ابزاری از اسلام به صورتبندی گفتمان لیبرالیستی بپردازند؛ گفتمانی التقاطی كه با شعار «رنساس اسلامی» به پیدایش «اسلام لیبرال» انجامید و در تحولات منتهی به «انقلاب مشروطه» نیز نقش‌آفرین بود. یكی از كلیدی‌ترین بخش‌های سخنرانی آیت‌الله مصباح یزدی معطوف به همین بازه زمانی و شیوه عمل ماسون‌ها است، چنانكه این فیلسوفِ متأله معاصر از رهگذر مقایسه تطبیقی میان دوران مشروطه با عصر پس از انقلاب اسلامی می‌گوید: «امروزه در درون جامعه ما تشكیلات فراماسونری در حال شكل گرفتن است و همانطور كه در دوران مشروطه، فراماسونری با شعار قرآن و اسلام پیش آمد، امروز نیز فراماسونری با شعارهای اسلام و انقلاب جلوه می‌كند و تحت پوشش آن حرف خود را بیان می‌كند، یعنی قالب را حفظ و محتوا را عوض می‌كند.»

ماسون‌های ایران هیچ‌گاه از روش میرزا ملكم‌خان برای «استفاده ابزاری از دین» عدول نكردند و در طول سه دهه تاریخ انقلاب اسلامی كوشیدند تا اصول موضوعه گفتمان لیبرال سرمایه‌داری را از دل اسلام استخراج و استنتاج كنند و تئوری‌های ماسونی را با مستندات قرآنی درآمیزند تا تجدیدنظرطلبی ایدئولوژیك خود را به نام «اصلاح‌طلبی دینی» پیش ببرند، چرا كه به روایت «مصطفی ملكیان» (ایدئولوگ جریان موسوم به روشنفكری دینی) هیچ گفتمانی در ایران بدون اتكاء به ادبیات دینی رشد نخواهد كرد و حتی لائیك‌ها نیز برای گسترش آراء خود راهی جز استفاده از ادبیات مذهبی ندارند.

آیت الله مصباح علیه ماسون ها

این همان روشی بود كه «عبدالكریم سروش» و «محمد مجتهد شبستری» برای صورتبندی تئوری‌ »دین سكولار» از پایان دهه 1360 در حلقه ماهنامه «كیهان فرهنگی» پیش گرفتند. سروش از اردیبهشت 1367 تا هنگام توقف انتشار «كیهان فرهنگی» در زمستان 1369 به انتشار سلسله گفتارهای «قبض و بسط تئوریك شریعت» پرداخت كه در آن تمام اركان ایدئولوژی ماسونی، از هرمنوتیك متن قدسی تا نسبی‌گرایی دینی تحت عنوان «قرائت رحمانی از اسلام» جمع شده بود و دیری نپائید كه در پائیز 1370 با انتشار ماهنامه «كیان» كوشش مستمر برای گسترش تفسیر سكولار از اسلام انسجام و صورت تازه‌ای یافت.

حلقه كیان، در نیمه اول دهه 1370، از یك سو با مشاركت مروجان فراماسونری (مانند رامین جهانبگلو) به نهادینه ساختن تئوری جامعه مدنیِ «جان لاك» (از نخستین  فلاسفه فراماسون) پرداخت و از سوی دیگر، با انتشار آراء جناح موسوم به «روشنفكران دینی» مانند «عبدالكریم سروش»، «محمد مجتهد شبستری»، «محسن كدیور»، «محمدتقی فاضل میبدی» و... به قرائت‌سازی از متن قدسی قرآن روی آورد.

گفتمان «اسلام سكولار» یك «كودتای ایدئولوژیك» علیه فلسفه انقلاب اسلامی بود و نزاع میان «اسلام آمریكایی» و «اسلام ناب محمدی(ص)» را كلید زد؛ نزاعی سرنوشت‌ساز كه امام خمینی(ره) آن را پیچیده‌ترین و دشوارترین «جنگ عقیدتی» در جبهه حق و باطل دانسته‌اند. رهبران فكری «اسلام آمریكایی» (دین سكولار) در ایران صرفاً مترجمانی دست سوم به شمار می‌رفتند كه با كپی‌برداری از تئوری‌های  فیلسوفان یهودی مانند «هانا آرنت»، «سر كارل پوپر»، «سر آیزایا برلین»، «ریمون آرون» می‌خواستند «تئوری ماسونی علم» را از محافل آكادمیك به عرصه عمومی بكشند. كار به جایی رسید كه «سیدمحمد خاتمی» نیز سال 1373 در كتاب «از دنیای شهر تا شهر دنیا» فلاسفه فراماسون از «جان لاك» تا «دنی دیدرو» (سردبیر دایره‌المعارف فرانسه، ارگان فكری فراماسونری فرانسه) را آزادیخواه و دین‌دار معرفی كرد و شعار «جامعه مدنی» را به عنوان اصلی‌ترین ركن تبلیغات انتخاباتی خود در انتخابات ریاست‌جمهوری دوم خرداد 1376 برگزید. پیروزی اصلاح‌طلبان در دوم خرداد 1376 از سوی سروش به «پیروزی روشنفكران دینی» تعبیر گشت، اما هیچ‌گاه عصر اقتدار سیاسی ماسون‌ها در ایران فرا نرسید؛ حتی اهداء «جایزه اراسموس» در سال 1383 از سوی «كلوپ سری بیلدربرگ» (مجمع عالی فراماسونری جهانی) و توسط «پرنس برنهارد» (ولیعهد هلند) به «عبدالكریم سروش» نیز بر دایره نفوذ این نحله سیاسی در كشور نیافزود. سروش در دهه 1380 از سوی بیلدربرگی‌ها به لقب «پرنس اومانیست‌ها» ملقب شد، اما اکنون چه کسی گزینه ماسون‌ها برای دریافت پنهان یا آشکار این لقب درایران است؟!

گفتمان «اسلام سكولار» یك «كودتای ایدئولوژیك» علیه فلسفه انقلاب اسلامی بود و نزاع میان «اسلام آمریكایی» و «اسلام ناب محمدی(ص)» را كلید زد

اسلام آمریكایی؛ از دین سكولار تا مكتب ایرانی

مرگ گفتمان اصلاحات در ایران، اما پایان تكاپوهای ماسون‌ها برای كودتای ایدئولوژیك علیه انقلاب اسلامی نبود و صورتبندی «اسلام آمریكایی» در چهره‌ای دیگر پدیدار گشت. سال 1386، به پیشنهاد «مایكل لدین» (كارشناس ارشد CIA و نظریه‌پرداز یهودی موسسه امریكن اینترپرایز) چاپ قرآن سکولار در دستور كار «پنتاگون» قرار گرفت. یكسال بعد «عبدالكریم سروش» نیز از كنار كاخ سفید، برای مخدوش ساختن اصالت متن و مرجعیت قرآن، وحی را به الهام و پیامبر را به شاعر تشبیه کرد و همان هنگام «اكبر گنجی» با انتشار رساله «قرآن محمدی» در «رادیو زمانه» به ارائه تفسیری اومانیستی از اسلام پرداخت، اما ناگهان در ایران نیز از درون دولت اصول‌گرا یك فرقه انحرافی موسوم به «فرقه مشائیه» ظهور كرد كه با اتكاء آشكار به تئوری‌های «ریچارد فرای» (ایران‌شناس فراماسون و عضو رسمی سازمان اطلاعات نظامی ایالات متحده) از تریبون‌های رسمی به ترویج یك «قرائت» جدید از «اسلام» دست زد: «اسلام ایرانی» و «مكتب ایرانی»، همان تفكری كه در كتاب «عصر طلایی فرهنگ ایران» به عنوان «قرائتی رحمانی از اسلام در ایران» ستایش شده و روی دیگر سکه «تجدیدنظرطلبی اسلامی» و «تجزیه‌طلبی دینی» است.

تنها عملكرد سیاسی «فرقه مشائیه» محل نقد و تأمل نیست؛ وقتی سال 1388 عنصر اصلی این فرقه در دولت بر اهداء جایزه «حکمتانه بوعلی سینا» به «سیدحسین نصر» - كه از مبلغان اسلام آمریكایی و تصوف انحرافی در دانشگاه آمریكایی «جرج واشنگتن» است- اصرار می‌كند و سرانجام رییس دفتر «فرح پهلوی» در دهه 1350 به واسطه کوشش  این دولتمرد دل ربوده از ریاست محترم جمهوری «برای فعالیتهای برجسته همبستگی‌ساز دانش و معنویت در ارتقا کیفیت زندگی» ستوده می‌شود، باید از سطح یك بحث سیاسی به درون یك مساله معرفتی رفت. تبلیغات «فرقه مشائیه» عین تفكر اومانیستی برخاسته از غرب سکولار است؛ چنانكه اصلی‌ترین عنصر این جریان حاشیه‌ساز در سخنرانی‌های خود گفت «تعظیم به انسان برابر تعظیم به خداوند است» و وعده «خداشدن انسان» را داد؛ وعده‌ای كه چهار قرن پیش در عصر موسوم به «روشنگری» فراماسونرهایی مانند اصحاب دایره‌المعارف فرانسه دادند و نتیجه آن جز فروپاشی اركان پروژه مدرنیته نبود.

شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه‌داری در غرب، بلكه تداعی‌گر یك گفتمان ناقص‌الخلقه ماسونی است

فرجام فروپاشی مدرن‌ها به آنجا رسید كه سال 2005 «ریچارد رورتی« (بزرگترین فیلسوف آمریكا) با اعلام «مرگ فلسفه غرب سكولار» از «تراژدی غرب مدرن» گفت و حالا، هنگامی كه مرگ ایدئولوژیك ایالات متحده آمریكا رقم خورده و بیداری اسلامی خاورمیانه تحقق یافته است، «فرقه مشائیه» در پوشش ادبیات مذهبی بر ترویج «مكتب ایرانی» (قرائت ایرانی از تشیع) اصرار می‌ورزد. اصلی‌ترین گزاره‌ این فرقه، یعنی شعار «خدا شدن انسان» (اومانیسم اسلامی) كه هر از گاهی با عبارات «سلام بر انسان» و «عشق به انسان» در هم می‌آمیزد، ترجمه دست چندم و كپی‌برداری كهنه‌ای از تئوری «اسلام آمریكایی» برای «تجزیه دین» است. این گزاره لاجرم به «همسان‌پنداری» و چه بسا «همذات‌پنداری» انسان و خدا می انجامد و از حیث معرفتی مغایر با اندیشه «فقر ذاتی انسان» است که در مکتب اسلام ناب امام خمینی(ره) متجلی است. این فرقه که می‌کوشد خود را با عرفان و معنویت اسلامی گره بزند، رودررو با حقیقت عرفان و سلوک «عارفان مبارزه جو» است که در آن حضرت روح‌الله می‌فرمایند: «ما همه هیچیم و هرچه هست از او و به سوی اوست.»

شعارهای تبلیغاتی «فرقه مشائیه» نه تنها یادآور نقطه آغازین فلسفه اومانیستی و مشرب لیبرال سرمایه‌داری در غرب، بلكه تداعی‌گر یك گفتمان ناقص‌الخلقه ماسونی است. این فرقه نوظهور اگرچه نه خاستگاه اصیل فلسفی و نه پتانسیل عمیق اجتماعی دارد، اما نباید مواجهه انتقادی با آن را صرفاً به سطح یك جدال سیاسی تنزل داد و از خطر معرفتی آن برای «اسلام ناب محمدی» غفلت كرد. این هشدار تاریخی آیت‌الله «محمدتقی مصباح یزدی» به ما و دکتر «محمود احمدی‌نژاد» است؛ رییس جمهوری که حضرت استاد، مهمترین نقش را در دفاع از وی در نهمین دوره انتخابات ریاست جمهوری داشته است و اکنون نیز ایشان درباره خطر نفوذی‌ها در دولت اصولگرا می‌گویند: «خطری كه من احساس می‌كنم شدیدترین خطری است كه تاكنون اسلام را تهدید كرده است.»

بخش سیاست تبیان


منبع:هفته نامه 9 دی