وابستگي مانع وارستگي
(توصيههايي براي سالکان-1)
و اين رنج رقابت در همه اقشار هست ، از ثروتمند و قدرتمند گرفته تا طبقات ديگر، لكن هرچه بالا برود به همان اندازه درد و رنج رقابت بالا مى رود، و آنچه مايه نجات انسانها و آرامش قلوب است وارستگى و گسستگى از دنيا و تعلقات آن است كه با ذكر و ياد دائمى خداى متعال حاصل مى شود. (1)
آنان كه در صدد برتريها به هر نحو هستند، چه برترى در علوم ، حتى الهى آن ، يا در قدرت و شهرت و ثروت ، كوشش در افزايش رنج خود مى كنند.
وارستگان از قيود مادى كه خود را از اين دام ابليس تا حدودى نجات داده اند در همين دنيا در سعادت و بهشت رحمتند.
آنچه مايه نجات انسانها و آرامش قلوب است وارستگى و گسستگى از دنيا و تعلقات آن است كه با ذكر و ياد دائمى خداى متعال حاصل مى شود
پسرم ! نه گوشه گيرى صوفيانه دليل پيوستن به حق است ، و نه ورود در جامعه و تشكيل حكومت ، شاهد گسستن از حق . ميزان در اعمال انگيزه هاى آنهاست .
چه بسا عابد و زاهدى كه گرفتار دام ابليس است و آن دام گستر، با آنچه مناسب او است ، چون خود بينى و خود خواهى و غرور و عجب و بزرگ بينى و تحقير خلق الله و شرك خفى و امثال آنها، او را از حق دور و به شرك مى كشاند و چه بسا متصدى امور حكومت كه با انگيزه الهى به معدن قرب حق نائل مى شود... پس ميزان عرفان و حرمان ، انگيزه است .
هر قدر انگيزه ها به نور فطرت نزديكتر باشند و از حجب ، حتى حجب نور وارسته تر، به مبداء نور وابسته ترند، تا آنجا كه سخن از وابستگى نيز كفر است .
پسرم ! از زير بار مسؤ وليت انسانى كه خدمت به حق در صورت خدمت به خلق است شانه خالى مكن ، كه تاخت و تاز شيطان در اين ميدان ، كمتر از ميدان تاخت و تاز در بين مسئولين و دست اندركاران نيست ، و دست و پا براى بدست آوردن مقام ، هر چه باشد، چه مقام معنوى و چه مادى مزن ، به عذر آن كه مى خواهم به معارف الهى نزديك شوم ، يا خدمت به عبادالله نمايم ، كه توجه به آن از شيطان است ، چه رسد كه كوشش براى به دست آوردن آن .
پسرم ! سوره مباركه حشر را مطالعه كن ، كه گنجينه هائى از معارف و تربيت در آن است ، و ارزش دارد كه انسان يك عمر در آنها تفكر كند، و از آنها به مدد الهى توشه ها بر دارد، خصوصا آيات اواخر آن از آنجا كه مى فرمايد: (يا ايها الذين آمنوا اتقوا الله و لتنظر نفس ما قدمت لغد و اتقوا الله ان الله خبير بما تعملون ) (2) تا آخر سوره .
دست و پا براى بدست آوردن مقام ، هر چه باشد، چه مقام معنوى و چه مادى مزن ، به عذر آن كه مى خواهم به معارف الهى نزديك شوم ، يا خدمت به عبادالله نمايم ، كه توجه به آن از شيطان است ، چه رسد كه كوشش براى به دست آوردن آن
كوشش كن كلمه توحيد را كه بزرگترين كلمه است ، و والاترين جمله است ، از عقلت به قلبت برسانى ، كه حظ عقل همان اعتقاد جازم برهانى است ، و اين حاصل برهان اگر با مجاهدت و تلقين به قلب نرسد، فايده و اثرش ناچيز است .
چه بسا بعض از همين اصحاب برهان عقلى و استدلال فلسفى بيشتر از ديگران در دام ابليس و نفس خبيث مى باشند، (پاى استدلاليان چوبين بود)، و آنگاه اين قدم برهانى و عقلى تبديل به قدم روحانى و ايمانى مى شود كه از افق عقل به مقام قلب برسد، و قلب باور كند آنچه را استدلال اثبات عقلى كرده است .
پسرم ! مجاهده كن كه دل را به خدا بسپارى و موثرى جز او ندانى .
منابع:
برگرفته از نامه حضرت امام خمينى قدس سره به گرامى فرزندشان سيد احمد خمينى ، نوشته شده در تاريخ 26 تير 63، چاپ شده در كتاب نقطه عطف .
تهيه: محمد حسين امين - گروه حوزه علميه تبيان