تبیان، دستیار زندگی
تقریب روایتگری یک عنوان جدیدی است. یعنی به ذهن می آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده ای در حوزه روایتگری ظاهراً طوری حرکت می کنند که در حال دور شدن هستند.این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقر
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روش های روایتگری در قرآن کریم

قرآن کریم


تقریب روایتگری یک عنوان جدیدی است. یعنی به ذهن می آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده ای در حوزه روایتگری ظاهراً طوری حرکت می کنند که در حال دور شدن هستند.این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقرار کنیم.


تقریب روایتگری یک عنوان جدیدی است. یعنی به ذهن می آید که یک نگرانی وجود دارد و آن این است که عده ای در حوزه روایتگری ظاهراً طوری حرکت می کنند که در حال دور شدن هستند.این مفهومش این است که یک جای کار ما یا اشکال دارد و یا ما زبان مفاهمه خوبی نتوانستیم برقرار کنیم.

سلایق دوستان ما در حوزه روایتگری،زیاد است.سلیقه در چه چیز؟سلیقه در نوع بیان و روایتگری؟ یعنی ما چطور جنگ را روایت بکنیم؟ آیا سلیقه در نوع بیان و گفتگو با مخاطب؟

قرآن صرفاً داستان سرایی نمی کند.قرآن دنبال این است که یک اثر تربیتی را بر یک واقعه تاریخی مترتّب کند.از یک حادثه تاریخی گزینش می کند و به آن می پردازد تا بتواند یک اثر تربیتی را در نهایت به مخاطب ارائه کند

یک مطلب را نباید فراموش کرد و آن هنر راوی است که راوی باید بتواند مخاطب را به پایه ای از معرفت برساند که او بتواند با عبور از لایه های مختلف حوادث جنگ، حقایق زمان جنگ را به خوبی شهود کند.شهود به معنای اینکه شاهدی از حق در قلب مخاطب شما جلوه بکند. چطور؟ وعاظ، خطبا و علمای ما وقتی منبر می روند و از کربلا صحبت می کنند، شما احساس می کنید در صحنه کربلا حضور دارید، آن صحنه ها را کأنه شاهد بودید، با قلبتان شهود می کنید. رساندن مخاطب به این پایه از معرفت شهودی،کار بسیار بزرگ و ارزشمندی است.این شهود باعث می شود یک حس و حالی در مخاطب به وجود بیاید و این حس و حال می تواند پشتوانه عمل بشود که اگر این عمل تکرار بشود، یک صفاتی برای مخاطب حاصل خواهد شد. به تعبیری فرموده اند: «المعرفة بذر المشاهده» معرفت پایه ای است برای اینکه انسان مشاهده بکند.

بله اگر شناخت و معرفت درستی به مخاطب داده شود، او می تواند به خوبی شهود کند،اگر چه سال های سال از جنگ گذشته و اساساً جنگ را ندیده است.بنابراین اولین بحث این است که ما چه باید بگوییم و دوم اینکه چگونه بگوییم.

اساساً همه مخاطبان، مخاطبان خاص نیستند.برای مخاطبان خاص شاید لازم باشد جزئیات گفته شود که این برای عامه مردم مفید نیست.ما در حوزه فن مخاطب شناسی، مخاطبانمان را دسته بندی می کنیم. عده ای آدم های خاص هستند ،یک عده اخص هستند و یک عده عام اند.

مردمی که در زمره مخاطبان عام هستند،اینها نیازی ندارند که همه جزئیات جنگ را بدانند.این جزئیات را پژوهشگران باید بدانند.بنابراین اگر یک راوی در صحنه عمل،جزئیات را برای مردم عادی بیان کرد،امر بی ربطی انجام داده است.مثلاً یک کشاورز،کاسب و ... از روستایی آمده حالا ما بیایم مثلاً سازمان رزم این یگان عمل کننده را برای اینها بگوییم،ترکیب چه بوده؟ استعداد چقدر بوده؟ گستره و عمق نفوذ تا کجا بوده؟ و... یا سازمان رزم ارتش عراق را بیان کنیم.این ها اصلاً ضرورتی ندارد.

برای مخاطبان خاص وظیفه داریم تفصیلی تر صحبت کنیم. پیامبر اسلام(ص) می فرماید: ما پیامبران مکلف شدیم که به قدر فهم و عقل مردم و به فراخور دریافت مردم برای آنها صحبت کنیم.اگر بخواهیم سطح بالا صحبت کنیم (به یک معنا) مردم فراری می شوند.

یا اگر وقتی جمعی که کودک هستند یا بچه های دبستانی یا راهنمایی هستند.باید ببینیم این بچه چه می خواهد و چقدر از جنگ نیاز دارد که بداند.این ذوق می خواهد.اصلاً شاید لازم باشد در حوزه روایتگری جنگ،یک عده راوی خاص کودکان تربیت کنیم.بنابراین در حوزه روایتگری به تناسب نوع مخاطبین شما ناگزیر هستید یک نوع روایتگری داشته باشید.

مخاطبانمان را الان در حوزه دریافت به چهار دسته تقسیم می کنیم :

1-اهل باور و یقین: همین هایی که حزب الهی هستند و به ارزش ها پایبند هستند، در جنگ بودند انقلاب،اسلام،ولایت را قبول دارند. باید چیزی گفته شود که بر سطح باور و یقین این ها افزوده شود و در آن راهی که دارد،راسخ تر بشود.

2- خالی از ذهن ها: نوجوانی که اطلاعات قبلی از جنگ ندارد و تازه با این مفاهیم در حال آشنا شدن هستند. اینجا در حقیقت ما وظیفه مستحکم سازی مبانی این افراد را بر عهده داریم.باید مطالب جنگ برایش خوب جا بیافتد. دفاع،ضرورت دفاع، اهمیت دفاع، شرایطی که ما داشتیم و... باید بیان شود.

3- مترددین: کسانی که بر اساس القائات و شبهات، برایشان تردیدی حاصل می شود. در دانشگاه ها این بحث ها می شود.چرا جنگ را ادامه دادیم،چرا جنگ این گونه شد،غرب عملیات کردید و ... چراهایی که درباره جنگ مطرح می شود. پاسخ هایش کاملاً مشخص است که هم علمی و مستند وجود دارد و ما شبهه ای نداریم.این ها تردید برایشان حاصل شده، تعمدی ندارند ولی تردید برایشان ایجاد می شود.جمعی از مخاطبین ما اینها هستند، خوب ما باید به تناسب برای اینها رفع شبهه کنیم.

4- منکرین: آنان که منکر حقانیت ما هستند.نوع مخاطبین و نوع افرادی که مخالف و مریض هستند ما در مقابل این ها احتجاج می کنیم. حجت های بالغ? الهی و انسانی و شرعی در زمینه های گوناگون را اقامه می کنیم تا مثل خاکریزی در مقابل این ها باشد که پیشروی بیشتری نداشته باشند.

اصول روایتگری از زبان خداوند در قرآن کریم:

کودک و قرآن

روش اول : اولین خصوصیتی که در قران کریم به آن توجه شده این است که ما در قرآن چیزی به عنوان وقایع نگاری صرف نداریم، بلکه یک سلسله گزارش های تاریخی داریم که همگی هم جهت دار است.یعنی قرآن صرفاً داستان سرایی نمی کند.قرآن دنبال این است که یک اثر تربیتی را بر یک واقع? تاریخی مترتّب کند.از یک حادثه تاریخی گزینش می کند و به آن می پردازد تا بتواند یک اثر تربیتی را در نهایت به مخاطب ارائه کند که نوعاً این مقاصد در حوزه تاریخی به عنوان عبرت گیری مطرح است.لذا مطالبی که بار تربیتی ندارد،بیان نمی شود.راوی که می خواهد صحبت کند، حتماً در این خاطره گویی و روایت و با این مسأله دنبال سرگرم کردن نباید باشد.مقام معظم رهبری می فرمودند:«ما سر مردم را نباید گرم کنیم،باید مردم را هوشیار و بیدار کنیم.»

راهیان نور محل رساندن مردم به نور است.مشغول کردن مردم که نیست.آن نور هدایتی که از پرتو فداکاری و استقامت شهدا به دست آمده، باید روی این ها تمرکز کنیم.

روش دوم : قرآن در بیان حوادث تاریخی ،همواره یک نگاه جانب دارانه دارد.این طور نیست که قرآن بی تفاوت نسبت به مسائل باشد.قران کاملاً در برخورد با حوادث تاریخی مشخص می کند که طرفدار حق است و در مقابل باطل، آنها را لعن می کند. تاریخ نگاران سعی می کنند که بگویند در مورد این حادثه تاریخی بی غرضانه حرف زدیم.اما جهت کلی را مشخص نمی کنند و به عهده مخاطب می گذارند.ما وقتی می خواهیم حوادث جنگ را بیان کنیم باید مسائل را تبیین کنیم. کسانی که خوب و بد عمل کردند چه کسانی بودند.جریانات حق و باطل را با صراحت و آشکار مشخص کنیم. این روش روایتگری خداست و خدواند متعال در قرآن این گونه عمل کرده است.

روش سوم قرآن در روایتگری : این است که قدرت تفکر را برای تقویت اعتقادات مردم ارائه می کند. مورخین این گونه نیستند و معمولاً یک رابطه علت و معلولی را  در رابطه با حوادث تاریخی بیان می کنند.

باید مشخص شود که چطور خدای متعال مستکبرین را از طریق مؤمنان خالص و مخلص به مذلت و نکبت دچار می کند. این ها را چطور سرنگون می کند.

می گویند در صحنه جنگ، دو عنصر تجهیزات و نیروی انسانی تعیین کننده است و اگر در این دو مورد برتر بودید، برنده هستید.در تمام مکاتب غربی و شرقی این را می گویند.این گونه می فرماید: ما خوفی سراسری در دل کفار انداختیم به واسطه اینکه آن ها به قدرت مادی تکیه کردند.چون فکر می کردند این دو عنصر تعیین کننده است از همین جا هم ضربه خوردند.خدای متعال در قوه خیال کفار تصرف می کند.این ها یک نفر را 1000 نفر می بینند و بر عکس،1000 نفر را ممکن است نبینند.

امام صادق(ع) می فرمایند:«لکل وقت حدیثة» هر جا و هر زمانی،حرف خاص خودش و هر جایگاهی صحبتی به تناسب دارد

چهارمین روش قرآن در بیان حقایق تاریخی و جنگ:  این است که قرآن اهتمام جدی دارد که غلط های مشهور را حتماً اصلاح کند.چه بسا در این چند سال راهیان نور مطالبی را گفتند که اشتباه است.اگر کسی بخواهد این گونه با جنگ برخورد کند، به شهدا جفا کرده است.می خواستند باور مردم را بیشتر کنند در صورتیکه جنگ نیاز به این حرف ها ندارد.

اهتمام جدی باید داشت قرآن اصرار دارد غلط هایی که مشهور شده است را حتماً اصلاح کند.راویان ما باید در نقل های تاریخی اشتباهات تاریخی حوزه جنگ را اصلاح کنند.

روش پنجم: قرآن به دنبال این است که حتماً یک عبرت آموزی داشته باشد.«لقد کان فی قصصهم عبرت لاولی الالباب»اصلاً همه این قصه برای عبرت است.عبرت از ماده عبور است.عبور از ظاهر یک حادثه و رسیدن به باطن حادثه، بیرون کشیدن پند لازم از درون این حادثه. بالاخره این عملیات چه عبرتی برای ما دارد؟ زبان عبرت،زبان حال است،زبان قال نیست.موعظه زبان قال است.تداوم عبرت به بصیرت کمک می کند.و همچنین تداوم عبرت ها موجب پیشگیری جامعه از شکست معنوی می شود.«الاعتبار یفیدک الرشاد»جامعه ای که می خواهد رشد کند باید عبرت بگیرد.اگر عبرت نگیرد،رشد نمی کند.

ششمین روش قرآن : روحیه دادن به جبهه خودی و ایجاد یک نشاط معنوی و دادن آرامش برای مواجهه با مشکلاتی است که دشمنان ایجاد می کنند.واقعاً اگر روایان ما بتوانند در بیان حقایق جنگ، به نسل جوان ما روحیه بدهند،کار بسیار بزرگی کرده اند.همین بحث امید دادن که آقا فرموده اند: وقتی جوان می آید راهیان نور از این رو به آن رو بشود. برای موارد حقیر و کوچک غصه نخورد.افق نگاهش بالا برود و همتش بلند شود.

قرآن کریم

هفتمین روش قرآن : ایجاد رعب و وحشت در دل کفار و مشرکین است.تا آن ها بدانند که اگر به راهشان ادامه بدهند سرنوشتشان مانند گذشتگان است.

روش هشتم قرآن : اصل برگزیده گویی است.یعنی قرآن لازم  نمی بیند همه جزئیات را بیان کند.ما به بعضی جزئیات جنگ نباید وارد شویم.مثلاً ماشین فلان سردار pmp بوده یا خشایار،آن چیزی که مهم است این است که ما دنبال آن مباحث کلیدی و اساسی باشیم که در فهم جنگ بتواند اثر گذار باشد.

نهمین روش قرآن: پرهیز از مبالغه گویی و خرافات، هم در مورد افراد و هم در مورد حوادث.مثلاً در بحث جنگ گفته اند که این هایی که از اروند عبور کردند، طی الارض کردند و اینها اصلاً از آب عبور نکردند.این مطالب جز خراب کردن کار،چیزی دیگری نیست.

دهمین روش قرآن: به جا و در موضع خود بیان کردن است.به تناسب مکان و موقعیت و شرایط مطلب را می گوید.در ورودی منطقه عملیاتی شما باید یک بحثی بکنید که متناسب با ورود این سرزمین است.

امام صادق(ع) می فرمایند:«لکل وقت حدیثة» هر جا و هر زمانی،حرف خاص خودش و هر جایگاهی صحبتی به تناسب دارد.در قرارگاه چه باید بگویم،در بیمارستان صحرایی چه باید بگوییم،در خاکریز چه باید بگوییم،در میدان مین چه باید بگوییم.هر جا راوی به تناسب موقعیت باید روایت کند و حرف بزند.باید مستدل و مستند صحبت کنیم و در پایان بیان شرح عملیات قدرت تحلیل را به مخاطب بدهیم.به صورت انتزاعی با عملیات و یک حادثه نباید برخورد شود.باید عملیات را در قبل و بعدش هم ببینیم.

آخرین مطلب،روش پیامبر(ص) است که آن را هم می توان از قرآن استخراج کرد که گریه کردن و گریاندن هم یک شیوه درستی است که پیامبر(ع) در روایات مربوط به جنگ و یا اشارات مربوط، این روش را دارد.حالا در بیان روایت،راویان،گریزی به روضه بزنند،خیلی خوب و مرتبط با آن بحث خواهد شد.

بخش فرهنگ پایداری تبیان


منبع :

سایت ساجد