آیا طلبه ها باید در مضیقه اقتصادی باشند ؟
براى ما طلبهها دو سه چيز خيلى لازم است امّا خيلى مشكل است و توجه به اين دو سه چيز خيلى لازم است اولاً اينكه بايد هميشه توجه داشته باشيم كه اين كار ما مقدسترين كارها است هم از نظر قرآن هم از نظر روايات و هم از نظر بزرگان ما اگر چيزى نداشته باشيم براى اين كارمان جز «تفكر ساعة خير من عبادة سنه يا من عبادة ستين سنه من عبادة سبعين سنه» بس بود اينكه قدر مقينش ما است ديگر بس بود بگوييم كار ما بهترين كارها است افضل كارها است مداد العلما افضل من و دماء و الشهدا نظير اينها زياد است زياد «يرفع اللّه الذين امنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات»
مرحوم طبرسى روايتی نقل مىكند هشام بن حكم وارد شد بر امام صادق عليهالسلام جوانى بود كه هنوز خوب ريش در صورت مباركشان ديده نشده بود پيرمردها از بنى هاشم از بزرگان قوم امام صادق بلند شدند ايستادند و هشام را بردند پهلوى خود نشاندند اين كار بزرگى بوده است كار پر جرأتى بوده است از امام صادق آن هم يك عُجمى به اين معنا كه ايشان كوفى بودند عربها حجاز آنها را عرب نمىدانستند مىگفتند عُجم است و گران تمام شد بر مجلس امام صادق فورا اين آيه را خواندند «يرفع اللّه الذين امنوا منكم و الذين اوتوا العلم درجات» فرمودند اين درباره قريش نيست درباره سادات و بزرگان قوم نيست درباره اين است «هذا ينصرنا بلسانه» و امثال اينها كه شما هم خوانديد هم مىدانيد هم براى ديگران فرموديد .
مرحوم آقا سيد حسين قاضى خدا درجاتشان عالى است خدا عالىتر بكند مرد عجيبى بود در قم. بى آلايش نا شناخته شده و عجيب ، هيچ كس ايشان را نمىشناخت هم ملا بود و هم تشرف زياد داشت و چيزهاى عجيبى از ايشان گاهى سر مىزد ايشان مىگفتند كه جمكران خدمت آقا رسيدم آقا فرمودند: كه خدا را به جيره خوارانم قسم بده تا دعايت مستجاب بشود گفتم آقا جيره خواران شما چه كسانى هستند گفتند طلبهها و همين هم هست ما راستى اگر هيچ چيز نداشتيم جز همين كه امام زمان بگويند خدا را قسم به طلبهها اين هم به اين عنوان به جيره خواران من ،
لذا ما طلبهها از نظر شأن مقام خيلى بالا هستيم قدر خودمان را نمىدانيم معمولاً كم است كه يك طلبه قدر خودش را منزلت خودش را بداند .
طلبه اول چيزى كه در برنامه است اين است كه بايد خوب درس بخواند و ملا شدن مشكل است خيلى مشكل است يك كسى ملا بشود آن هم در زمان ما در معارف اسلامى در ادبيات ملا باشد در فقه و اصول راستى ملا باشد در تفسير آشنايى كامل ملا باشد در معارف بتواند جواب گوى جامعه بشريت باشد «نظر فى حرامنا و حلالنا» به طور مطلق عرف احكامنا بشود به طور مطلق خيلى مشكل است من هيچ فراموش نمىكنم بچه بودم مىخواستم وارد طلبگى بشوم يك كار خرافى كردم فال حافظ شيرازى گرفتم البته و چند نفر بودند كه آنها واداشتند گفتند :فال بزن ببين چه جورى است ؟
خدا رحمت كند حافظ شيرازى را يك شعر خوبى آورد گفت كه مورچه جان از اين طرف دريا مىخواهى بروى آن طرف دريا و راستى چنين است انصافا چنين است يك مورچه از اين طرف دريا به آن طرف دريا برود.
بعضى اوقات حضرت آية اللّه العظمى آقاى داماد به من مىگفتند فلانى فقه خيلى مشكل است من ديشب 8 ساعت مطالعه مىكردم و نظيرش هم گاهى حضرت امام «رضوان اللّه تعالى عليه» داشتند فقه مشكل است امّا اين مشكل جلوى پاى ما است بايد همه چيز فداى اين مشكل بشود همه چيز قطعا اگر همه چيز فداى اين مشكل بشود به جايى مىرسيم ولو اگر استعداد هم نداشته باشد به جايى مىرسد ما چه بسيار از بى استعدادها را سراغ داريم در اثر كار رسيدند به جاهاى بالا بالايى در اثر تحرك تلاش لذا اين هم فعلاً جايش خالى است در همه جا آدم هدف باشد ملا مىشود ولى در اين باره بايد بگويم كه اگر انسان همه چيز را فداى او بكند ولو اينكه خيلى بى استعداد باشد.
خيلى بى ذهنها معمولاً مشهور اينكه بزرگان حالا استعدادهايشان ذهن و حافظه شان خيلى خوب نبوده است تلاشهايشان كوششهايشان اينها خيلى خوب بوده است زياد هم من مثال دارم. زياد هم در مخترعين معمولاً چنين بوده است انيشتين خودش مىگويد من بارها در ابتدايى رفوزه مىشوم و هم در اهل علم همين ملا صالح مازندرانى كه انصافا ملايى است همين شرح نهج البلاغهاش راستى ملايى است مىگويد كه گاهى خانهاش را گم مىكرد و تعجب نكنيد امّا بالاخره اين در اثر كار و كوشش به خيلى جاها رسيد مرحوم آية اللّه العظمى سيد محمد درچهاى ايشان درس مىخواست بگويد حتما بايد از رو باشد نمىشد از رو خارجها در حالى كه راستى ملا بودهها همين حاشيه مكاسبش را ببينيد درجاتشان عالى است عالىتر بشود
استاد بزرگوار ما حضرت آية اللّه العظمى بروجردى آخر كار در پيرى تعريف ايشان(ملا صالح مازندرانى )را مىكردند تجليل از ايشان تجليل از آقا زادههاى ايشان مىكردند و مىگويند ايشان هميشه درس مىگفت تعطيلى نداشت و يك عيد مىخواست درس بدهد، شاگردان مىخواستند نگذارند بالاخره گفته است فردا درس است مىگويند كه يك طلبهاى آمد در مقابل ايشان نشست پر جرأت هم بوده از زير تشك ايشان آن را برداشت رفت نشست ايشان بسم اللّه... الحمدللّه رب العالمين ديروز گفتيم دست بر داشتند آن را ديدند نيست هر چه اين طرف آن طرف را ديدند نيست گفت امروز تعطيل باشد.
امّا ملا شد در اثر چى؟ كار كوشش؛
اين كار ما است و ما كم وقت صرف می کنیم كم مطالعه مىكنيم خوبيهايمان هم همين جور است ما هفت هشت ده تا كار داريم يكى از اين كارها فقه و اصول است معلوم است كه به جايى نمىرسيم همه چيز بايد فداى فقه و اصول بشود نمىشود ديگر على كل حال اين يك كار است كه ما طلبهها داريم و بايد خيلى روى آن زحمت بكشيم اهميت بدهيم اين را هم بايد بدانيم كه اين كار يعنى كار مشكل در فقه در مضيقه اقتصادى خوابيده است اين را هم بايد بدانيم اول طلبگى صد نود و نه هميشه در مضيقه شديد بوده است هميشه به قول حضرت امام يك كاخ نشين را سراغ نداريد مرجع تقليد باشد هميشه در مضيقه شديد بودهاند شديد وقتى هم به جايى رسيدند باز هم در مضيقه شديد است به قول آقاى بروجردى در آخر عمر صراف شدم مىگفتند صراف اقلاً يك چيزى بر مىدارد آن را هم كه من بر نمىدارم به جايش فحش مىشنوم در آخر كار اگر بخواهد حضرت امام بشود خيلى مضيقه شديدى است يكى از اين پاسدارهاى حضرت امام كه مدتى پاسدار من بود آدم خوبى هم بود مىگفت كه خانم حضرت امام به من گفتند امروز عصرى ميهمان دارند يك مقدار پرتقال و خيار براى من بگير من دو تا دسته گرفته بودم يكى به اين دست و يكى به آن دست وارد شدم حضرت امام وقتى بود كه راه مىرفتند نگاه كردند گفتند اينها براى چه كجا. گفتم خانم فرمودند مرادم اين جا است مىگفت خانم آمدند بگيرند حضرت امام رو كرد به ايشان گفتند كه جواب خدا را چه مىدهيد مىشود جواب خدا را داد و با اين تندى راهشان را گرفتند.
مقام معظم رهبرى هم همینطور آقاى محمدى (مسوول دفتر ایشان )به من مىگويد كه بعضى اوقات ايشان پول مىخواهد و از من قرض مىكند مابقى مراجع هم همه همينند آقاى بروجردى مىگفتند من واللّه يك شاهى از سهم امام نه من نه اولادم مصرف نمىكنم و من صراف شدم اگر خدا نباشد صراف يك مقدار مىگيرد آن هم كه من نمىگيرم به جايش فحش مىگيرم همه آنها قضايا را شنيدهايد همه شماها شيخ انصارى نظير اميرالمؤمنين و برادرش كه در نهج البلاغه آمده است شيخ انصارى بالاخره برادرش در مضيقه شديد بود مادرش اصرار كرد كه بيشتر بدهد كليد صندوق را داد و گفت خودتان برويد بدهيد چرا من، من نمىتوانم جواب خدا را بدهم بيش از اينكه به ديگران مىدهم به او بدهم من نمىتوانم جواب بدهم تو مىتوانى برويد بدهيد آن هم ترسيد .
هميشه چنين است اگر راستى بخواهيم به جايى برسيم راستى بخواهد بروجردى بشود شيخ انصارى بشود اگر راستى بخواهد شهيد اول، دوم بشود كه حالاتشان اينها همه آمده است ديگر اينها معمولاً حاضر است كه شبها هيزم بكند براى زن و بچه امّا سهم امام چون دستش است مصرف نكند يك حرف اين است شهريه بدهد حلالترين چيزها براى شما است يك حرف اين است كه خودش حالا دستش است صندوق بيت المال مصرف بكند نمىكرد ديگر نمىكنند و اين هم بايد بدانيد همان روايتى كه در بحار است كه مردم علم را در رفاه مىخواهند در حالى كه من علم را در فقر گذاشتم روايت قدسى است علامه مجلسى از خدا نقل مىكند و وقتى ما برويم در اهل علم مىبينيم كه راستى اين جورى است اين فقر يك لازمه طلبگى است عرفا لارمه عرفى هميشه بوده است و اين هم كه مىبينيد ما ديگر پيشرفت نداريم براى همين است يك كدام چهار ساعت مىرود آنجا يك كدام دو ساعت مىرود آنجا يك كدام پنج ساعت آنجا بالاخره براى اينكه يك پولى در بياورد وقت ما صرف اينها مىشود معلوم است نمىشود
طلبه بايد در فقر- اين هم از الطاف خفيه خدا است- بزرگ بشود تا بميرد حالا ولو اينكه برسد به يك جايى در ماه يك ميليارد زير دستش اين طرف و آن طرف باشد اميرالمؤمنين عليهالسلام همين طور بود ديگر هفته كه مىشد انبار را جارو مىكرد دو ركعت نماز در انبار مىخواندند شكر مىكردند مىرفتند بيرون امّا لباس خودشان مىگفت از بس وصله زده بودند مىگفتند ديگر خجالت مىكشم به وصله كن بدهم امّا چون كه بنا است كه اين جورى ما با همين پيراهن و كوله بار كه آمديم با همين بميريم يا برگرديم .
************************ ادامه دارد ...............***********************************************