تبیان، دستیار زندگی
وقتی طلبه شدم (3)
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

وقتی طلبه شدم (3)

hb*j 7d(g 4/e (3)

بخش قبلی را اینجا ببینید

گروه‌های مختلفی در حوزه وارد می‌شوند، اما از میان آنها تنها عده کمی باقی می‌مانند. البته به نظر می‌رسد که این مساله یک علتش در اخلاق و رفتار و انگیزه‌های طلبه است و علت دیگر آن را باید در برنامه ریزی‌های ضعیف حوزه دنبال کرد.

به هر حال بد نیست از خاطرات گذشته پندهایی بگیریم و یا تجربیات و خوانده‌هایمان را به طلابی که تازه واردند، منتقل کنیم.

ادامه خاطرات طلبگی و فراز و نشیب های طلبگی را مطالعه کنید:

داوود از اول به نظام آموزشی حوزه انتقاد داشت. می‏گفت: «طلبه لابه‌لای عبارات عجق وجق و متون پر پیچ و خم حوزه گم می‏شود، این همه معطلی اصلاً برای نیازهای طلبه ضرورت ندارد. در دنیای امروز، باید برای آموزش کمترین زمان را صرف کرد و سریع و بی تکلّف پیش رفت». برای همین، 6 سال اول را در دو سال و نیم خواند، ولی در هیچ یک از رشته‏های تخصصی قبول نشد و همین موجب سرخوردگی او شد.

او هنوز که هنوز است از برنامه حوزه گلایه دارد و چون توان استفاده از متون سنگین را ندارد، سیستم علمی حوزه را ناکارآمد می‏داند. یک‏بار به او گفتم، «چرا حوزه را رها نمی‏کنی؟ » گفت: «دیگر دیر شده است، مردم چه می‏گویند؟ » گفتم: «چرا به دنبال کاری که به آن علاقه و در آن استعداد داری نمی‏روی؟ تحصیل حوزه برای تو فایده‏ای ندارد! ». گفت: «در این وضعیت، اگر به کار دیگری بپردازم و از حوزه خارج شوم، یا می‏گویند بی‏سواد است یا متهم به خلع لباس و اخراج از حوزه می‏شوم». از آن زمان تا به حال، هشت سال می‏گذرد، ولی برنامه‏اش فرقی نکرده است.

قاسم و ابراهیم معتقد بودند که طلبه باید از جریانات سیاسی آگاه باشد، حجره آن‏ها، مرکز بولتن و روزنامه بود و همیشه آخرین رویدادها و اطلاعات را با چند رنگ تحلیل و تفسیر، می‏شد آن‏جا پیدا کرد. معمولاً تا چند ساعت پس از نیمه شب، به جر و بحث سیاسی می‏پرداختند و به همه چیز و همه کس کار داشتند. چند دفعه با مدیر مدرسه مجادله کردند که چرا در مورد جریانات روز بیانیه صادر نمی‏کند؟ کلاس‏های درس را به طور مرتب شرکت نمی‏کردند. به همین‏خاطر همیشه با واحد حضور و غیاب مدرسه مشکل داشتند. الآن هم که می‏بینی از فعالان سیاسی یکی از احزاب هستند و درس را کنار گذاشته‏اند.

احسان که سال‏های اول طلبگی خیلی به تحصیل علاقه‏مند بود، پس از چند سال معلّم عربی دبیرستان شد و بعد هم یک مرکز ترجمه و آموزش زبان عربی باز کرد. شبیه مجتبی که اول طلبه‏ها را به فراگیری کامپیوتر و تسلط بر ابزارهای نوین پژوهش دعوت می‏کرد، بعد هم خودش آن‏قدر در این رشته غرق شد که طلبگی را رها کرد و یک موسسه آموزش علوم کامپیوتری دایر کرد. عین همین داستان، در باره یکی دیگر از رفقا که به هنر علاقه‏مند بود، پیش آمد.

جعفر پس از دو سال که به سختی و فشار درس‏ها را تحمل کرد، احساس وظیفه کرد که در مسجد روستای زادگاهش، یک کانون فرهنگی تأسیس کند و بچه‏ها را تحت پوشش بگیرد. الآن بیش از 10 سال است که در آن‏جا مشغول فعالیت است؛ بیش‏تر روزها را به کشاورزی می‏پردازد و شب‏ها هم در مسجد برای مردم مسئله می‏گوید.

مرتضی علی‏رغم علاقة فراوان و تلاش پی‏گیری که داشت، دروس حوزه را خوب درک نمی‏کرد. وقتی مشکلات اقتصادی بر او فشار آورد، ترجیح داد درس را کنار بگذارد. الآن هم در یکی از پاساژهای قم پارچه فروشی می‏کند.

دوست دیگری هست که زندگی عجیبی دارد؛ از ابتدای طلبگی به شدت اهل کار علمی است، کمتر با کسی دوست می‏شود، بلکه کمتر با دوستی حرف می‏زند. یک حجرة کوچک یک نفره، زیر پلة مدرسه گرفته و صبح و شام سرش در کتاب است. خودش مدعی است که در 25 سالگی مجتهد شده. من هم بعید نمی‏دانم. البته از فضاهای جدید علم فقه اصلاً اطلاع ندارد، فقط به سبک قدیمی کار کرده است. آدم عجیبی است، قدرت گفت و گو با دیگران را ندارد. از حرف‏های غیرعلمی یا بهتر بگویم از حرف‏های غیرفقهی حوصله‏اش سر می‏رود. از مسایل سیاسی و اجتماعی سر در نمی‏آورد. در معامله، کلاه سرش می‏رود. خیلی زودباور و ساده است، به همین جهت از ارتباط با مردم وحشت دارد. گویا در قرن چهارم زندگی می‏کند! زبان و قلمش به سبک 200 سال پیش است، نه روزنامه می‏خواند، نه تلویزیون نگاه می‏کند و نه با کتب غیرحوزوی سر و کار دارد، حتی خیابان‏های شهر قم را بلد نیست. به احتمال قوی معنای واژه اینترنت، چت و ایمیل را نمی‏داند. در هیچ ورزشی مهارت ندارد. دوچرخه‏سواری هم یاد نگرفته است.

من هر چه فکر می‏کنم نمی‌‌فهمم این همه اطلاعات فقهی که جمع‏ کرده، به چه دردی می‏خورد و چه گرهی را باز می‏کند؟ مشکل بزرگ او این است که چون سنش بالا رفته، به‏دست آوردن این مهارت‏های اجتماعی برای او بسیار دشوار شده و خودش هم به کلی ناامید است.

بخش بعدی را اینجا ببینید


محمد حسین امین - گروه حوزه علمیه تبیان