تبیان، دستیار زندگی
آگاهی از زبان و قوانین ادبی زبانی که قانون با آن نوشته شده است، هم چنین قریحه و ذوق ادبی و انسان شناسی قضات و مجتهدان، عامل دیگری در بروز اختلافات در حکم قاضیان می باشد. شرط لازم در این مسأله بسیار روشن است که قاضی باید حداکثر قدرت و استعداد خود را در
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : آمنه کریمی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

یک حکم و هزار فتوا چرا؟

قضاوت


خصوصیتی که شغل قضاوت دارد، این است که تطبیق قانون بر موضوع مورد قضاوت بر عهده قاضی است و این تطبیق احتیاج شدید بر درک و شناخت موضوع دارد. مسلم است که خبرگان و متخصصان نیز به دلیل اختلاف در علاقه به کارشان و اختلاف در فهم و ذوق و احساس تعهد شغلی در موفقیت صدور حکم متفاوت خواهند بود.


در خطبه هجدهم از کتاب شریف نهج البلاغه، سخن از قضائی به میان آمده است که تکیه بر دلایل است و بی اساسی همچون، قیاس، تفسیر به رأی و استحسان می کنند و نتایج نادرستی از آن می گیرند و همان نتیجه را به صاحبان دعوا ابلاغ می کنند.

« ترد علی احدهم القضیة فی حکم من الاحکم فیحکم فیها برایه، ثمّ ترد تلک القضیة بعینها علی غیره فیحکم فیها بخلاف قوله. »

«هنگامی که در حکمی از احکام، قضیه ای برای یکی از قضات مطرح می شود، با رأی خود در آن قضیه حکم می کند. سپس عین همان قضیه به قاضی دیگری سپرده می شود، و این قاضی بر خلاف حکم قاضی اول قضاوت می نماید.»

علل اختلاف در قضاوت ها

عللی که ممکن است منشاء اختلاف قضات در احکامی که صادر می کنند بوده باشد عبارتند از:

1- اختلاف در مقدار و چگونگی اطلاع قضات و مجتهدان از منابع احکام

این اختلاف از آنجایی منشأ می گیرد که عشق به مطالعه و بررسی و تحمل زحمت تفکر در مفاد منابع و جستجوی منابعی که قانون از آنها استخراج می شود در افراد مختلف متفاوت است.

کوشش افراد در بررسی آراء و عقاید سایر قضات و قانون دانان، دارای درجات مختلفی از شدت و ضعف است و به همان نسبت افرادی که در جستجوی حقیقت تلاش بیشتری کرده اند به حکم حق نزدیک ترند و بالعکس.

آنچه که مقتضای تعهد اسلامی و انسانی قاضی است، پی گیری گسترده و عمیق برای بررسی منابع و حتی اهمیت دادن به احتمال وجود منبعی است که در حکم او موثر خواهد بود. اگر قاضی یا مجتهد، احتمال بدهد که مأخذ دیگری وجود دارد که می تواند شناخت او را در باره قانون و توضیح قانون کاملتر نماید، و به این احتمال خود اهمیت دهد باید که در جستجوی آن بکوشد تا اطمینان و یقین حاصل کند از وجود یا عدم وجود آن مأخذ.

2- اختلاف در چگونگی بهره برداری از مأخذ

آگاهی از زبان و قوانین ادبی زبانی که قانون با آن نوشته شده است، هم چنین قریحه و ذوق ادبی و انسان شناسی قضات و مجتهدان، عامل دیگری در بروز اختلافات در حکم قاضیان می باشد.

شرط لازم  در این مسأله بسیار روشن است که قاضی باید حداکثر قدرت و استعداد خود را در فراگیری قوانین ادبی و به کارگیری ذوق در فهم متون و تطبیق آنها بر مأخذ به کار بندد و همان طور که در اولین علت اختلاف ذکر شد، کوچکترین تقصیر و کوتاهی ناشی از جدی نگرفتن موضوع، برخلاف تعهد انسانی و اسلامی در منصب قضاوت می باشد و فرد در قبال آن مسئول شمرده می شود.

هر اختلافی که مربوط به گوناگونی موقعیت ها و شرایط مختلف بشری در حیات است یا مربوط  به اختلاف فهم و موضع گیری های خاص صاحب نظران بوده و خود خواهی در آن دخالت نکند، اختلاف سازنده نامیده می شود و منظور امیرالمومنین علیه السلام رد این گونه اختلاف نیست

3- تشخیص موضوعی که برای قاضی و مجتهد مطرح شده است تا حکم آن صادر شود.

گاهی اوقات چنین می شود که قاضی از تشخیص همه جانبه موضوع که حکم درباره آن صادر خواهد گشت، ناتوان است. به همین جهت است که در فقه اسلامی مخصوصاً در فقه تشیع، تشخیص موضوع به عهده خبرگان عرف و عقلاء موکول شده است.

خصوصیتی که شغل قضاوت دارد، این است که تطبیق قانون بر موضوع مورد قضاوت بر عهده قاضی است و این تطبیق احتیاج شدید بر درک و شناخت موضوع دارد. مسلم است که خبرگان و متخصصان نیز به دلیل اختلاف در علاقه به کارشان و اختلاف در فهم و ذوق و احساس تعهد شغلی در موفقیت صدور حکم متفاوت خواهند بود.

قضاوت

4- مقید بودن به اصول و عقاید خاص که قاضی و مجتهد آنها را پذیرفته اند.

این اصول و عقاید، معمولاً یک عینک نامرئی به چشمان فرد قضاوت کننده می زند که چه بخواهد و چه نخواهد، در حکم صادر شده اثر می گذارد.

سعادتمند است آن جامعه ای ک متصدیان حکم و قضاوت در آن جامعه، دارای اصول و عقایدی باشند که موافق قوانین مذهبی و اعتقادی آنان باشد.

مثلاً در یک جامعه اسلامی، قضاوت و مجتهدان آن دارای اصول و عقایدی باشند که با قوانین و احکام فقهی و حقوقی آن جامعه هماهنگ باشد.

توضیح آنکه: احکام و قوانین مدنی و جزایی و سایر انواع قوانین در اسلام باید مستند به منابع چهار گانه کتاب، سنت، اجماع و عقل باشد.

انواع اختلافات

احکام و تکالیفی که به وسیله پیامبران بزرگ الهی به جوامع بشری ابلاغ شده است، منعکس کننده مشیت خداوندی درباره صلاح و فساد انسان هاست. بعنی حیات معقول بشری که مقتضای مشیت خداوندی است و بدون کوشش انسان ها در راه تنظیم عوامل این حیات قابل تحقق نیست، لذا خداوند متعال به وسیله پیامبران، راه تنظیم آن عوامل را به وسیله تعیین احکام و تکالیف روشن ساخته است.

درک واقعیات و تطبیق آنها بر شئون حیات بشری، ممکن است دو نوع اختلاف را به وجود بیاورد: اختلاف سازنده و اختلاف ویرانگر.

هر اختلافی که مربوط به گوناگونی موقعیت ها و شرایط مختلف بشری در حیات است یا مربوط  به اختلاف فهم و موضع گیری های خاص صاحب نظران بوده و خود خواهی در آن دخالت نکند، اختلاف سازنده نامیده می شود و منظور امیرالمومنین علیه السلام رد این گونه اختلاف نیست.

و هر اختلافی که ناشی از بی اطلاعی و دخالت دادن پندارهای بی اساس در رأی و کوتاهی در فهم و ناشایستگی اظهار نظر در واقعیات و خودخواهی ها بوده باشد، اختلاف ویرانگر نامیده می شود. توبیخ امیرالمومنین علیه السلام متوجه این نوع اختلاف است.

چنان که در قرآن کریم نیز آیات بسیاری امر به وحدت کرده است و اختلاف را نکوهش کرده از آن نهی می کند، از جمله:

«وَاعْتَصِمُواْ بِحَبْلِ اللّهِ جَمِیعًا وَلاَ تَفَرَّقُواْ» 1؛ «همگی به ریسمان الهی چنگ بزنید و از تفرقه بپرهیزید و پراکنده نشوید.»


پی نوشت ها :

1- آل عمران / آیه 103


منابع:

1- شرح نهج البلاغه، علامه محمد تقی جعفری، ج 4

2- پیام امام امیرالمومنین علیه السلام، آیة الله مکارم شیرازی. ج 1.

آمنه کریمی

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.