تبیان، دستیار زندگی
در این نوشتار ابتدا مفاهیم مهمی چون بازنمایی و کلیشه سازی را بررسی کرده و در ادامه به موضوع جنسیت و نقش رسانه ها در جامعه پذیری نقشها و الگوهای جنسی می پردازیم.
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رسانه و کلیشه های جنسیتی


در این نوشتار ابتدا مفاهیم مهمی چون بازنمایی و کلیشه سازی را بررسی کرده و در ادامه به موضوع جنسیت و نقش رسانه ها در جامعه پذیری نقشها و الگوهای جنسی می پردازیم.


رسانه و کلیشه های جنسیتی

آنچه مسلم است اینکه رسانه بر درک عموم مردم از جهان موثر است. رسانه می تواند بر آگاهی‌ها و ذهنیت مردم نسبت به دنیای اطراف تاثر گذارد. این به دلیل نقش واسطه گری رسانه است به این معنا که رسانه ها نقش میانجی بین اگاهی های فردی و ساختارهای گسترده اجتماعی دارند. بنابراین بازنمایی به معنای ساخت رسانه ای واقعیت است. بازنمایی به معنای انعکاس پدیده های در جهان خارج نیست بلکه تولید و ساخت معنا بر اساس چارچوب های مفهومی و گفتمانی است. از این نظر که رسانه ها فراگیرترین نظام تولید و بازتولید اگاهی در دنیای امروزند،می توان محتوای انها را منبعی قدرتمند در ارتباط با جهان اجتماعی دانست. بنابراین جریان بازنمایی توسط رسانه به این خاطر دارای اهمیت است که به شکل گیری شناخت و باور عمومی می انجامد.

نکته مهم بعدی این است که جریان بازنمایی را نمی توان فرایندی خنثی و بی طرف تلقی کرد،چرا که هر نوع بازنمایی می تواند ناشی از یک ایدئولوژی یا گفتمان باشد.هرچند که در طی فرایند بازنمایی ممکن است شکل و شمایل یک گفتمان و ایدئولوژی دچار تغییراتی شود اما ریشه و اصل مهم است که به نوعی به مخاطب منتقل شود. یک گفتمان را می توان به عنوان یک نظام معرفتی معرفی کرد که از طریق زبان اعمال می شود. گفتمان می تواند ترکیبی از دانش و قدرت باشد. به هر حال انچه مهم است اینکه به چه صورت در جریان بازنمایی،بخشی از یک گفتمان یا ایدئولوژی، بازتولید می شود.

در مطالعات رسانه ای و فرهنگی، بررسی کمیت و کیفیت موضوع بازنمایی در رابطه با نقشها، نژاد و قومیت، خرده فرهنگها و خصوصا بازنمایی مردان و زنان، از اهمیت خاصی برخوردار بوده است. در مورد بازنمایی جنسیت، اکثر مطالعات موجود نشان می دهند که نگرشی با مضمون مردسالارانه در رسانه های مختلف به نوعی تسلط دارند.این تسلط به این صورت است که با استفاده از کلیشه ها و تصورات قالبی مختلفی که ریشه در فرهنگ و تاریخ جامعه ما دارند، جایگاه فروتری را به زنان نسبت داده و الگوهای اجتماعی پست تری را در ارتباط با زنان در جامعه ترسیم می کنند.

در این نوشتار ابتدا مفاهیم مهمی چون بازنمایی و کلیشه سازی را بررسی کرده و در ادامه به موضوع جنسیت و نقش رسانه ها در جامعه پذیری نقش‌ها و الگوهای جنسی می پردازیم.

کلیشه های جنسیتی تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شده ای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را بدون آنکه مورد بررسی و آزمون قرارگرفته باشند، ارائه می دهد

کلیشه سازی یا تصورات قالبی

کلمه کلیشه برداری از دوران چاپ های چرخان بر سطح سیلندرهای بزرگ اقتباس شده است. در این نوع چاپ تمام صفحه به صورت حروف فلزی سخت جوهراندود هزاران صفحه مشابه را در مدت کوتاهی چاپ می کرد.

کلیشه‏سازی پدیده اصلی زندگی اجتماعی است و به خوبی ثابت شده که کلیشه‏ها می‏توانند قضاوت‏های اعضای گروه‏ها را تحت تاثیر قرار دهند(فیسک و همکاران، 1991؛ کاندا و تاگارد، 1996).

والتر لیپمن(Walter Lippman ) نویسنده آمریکایی نخستین کسی است که در کتابش با عنوان افکار عمومی، تفکر قالبی یا همان کلیشه سازی(Stereotyping ) را به معنای تصاویر ثابت و محدود در ذهن به کار برد. در نظر او تفکر قالبی شامل باورها، اندیشه ها وقالب های ساخته و پرداخته ذهنی بود که به ادراکات شخص از محیط پیرامون خود رنگ و هیئت خاصی می بخشد و به صورت میراث اجتماعی است که از نسلی به نسل دیگر منتقل می شود (صادقی فسایی و کریمی، 1384 :65).

کلیشه سازی مردم را تا حد چند خصیصه یا ویژگی ساده فرو می کاهد.کلیشه سازی یکی از سازوکارهایی است که در آگهی های بازرگانی تلویزیون درخدمت برساختن هویت جنسیتی قرارمی گیرد. "کلیشه" به قطعه فلزی از آلیاژ اطلاق می شود که تصویریا نوشته ای را بر روی آن به صورت برجسته حک می کنند تا با استفاده از آن بتوان تصویریا نوشته مورد نظر را عینا به تعدادی زیاد تکثیر کرد(مهدی زاده، 84-1383 :27).

رسانه و کلیشه های جنسیتی

کلیشه عبارت است از تنزل انسان ها به مجموعه ای ویژگی های شخصیتی مبالغه آمیز و معمولا منفی است. در نتیجه کلیشه ای کردن شخصیت ها عبارت است از تقلیل دادن، ذاتی کردن، آشنا کردن و تثبیت "تفاوت" و از طریق کارکرد قدرت، مرزهای میان "بهنجار" و "نکبت بار"، "ما" و "آنها" را مشخص کردن(مهدی زاده، 1387: 19).

از بارزترین نمونه ها در رابطه با موضوع کلیشه، می توان به کلیش های جنسیتی اشاره کرد. کلیشه های جنسیتی تصویر ذهنی یکنواخت و قالب بندی شده ای از رفتارهای خاص مربوط به زنان و مردان را بدون آنکه مورد بررسی و آزمون قرارگرفته باشند، ارائه می دهد. براساس کلیشه های جنسیتی، زنان و مردان در جامعه دارای ویژگی های خاص، رفتارخاص و حالات روانی خاصی هستند و درنهایت، قابلیت انجام وظایف و کارهایی را دارند که به صورت معمول با یکدیگر متفاوتند. کلیشه سازی از طرفی خصوصیات و توانایی هایی را به زنان اختصاص می دهد که در مردان نشانه ای از آنها نیست و از طرف دیگر، توانایی ها و خصوصیاتی را به مردان نسبت می دهد که زنان از آن بی بهره اند(اعزازی، 1380 :45).

نظریه ای که تأثیر رسانه ها را در ایجاد و نمایش کلیشه های تفکری توضیح دهد بر این اساس شکل می گیرد که اصولاً رسانه ها چه محتواهایی را نشان می دهند و چگونه انتخاب می شوند. این نظریه را می توان برای تحلیل راه‌های مشخصی به کار برد که در رسانه ها از آنها استفاده می شوند تا معیارهای موجود فعلی در رفتار افراد تقویت و تأیید شود و تفکرات کلیشه ای و منفی درباره اقلیت ها در محتوای برنامه های رسانه ای به نحوی منعکس شوند . اصول اساسی موجود در تفکر کلیشه ای را به صورت زیر می توان بیان کرد:

1- تکرار نمایش گروههای مختلف اعم از گروههای سنی و جنسیتی و همچنینی  افرادی از گروههای اکثریت و اقلیت که در قالب رفتارهای خاصی نشان داده می شوند. این تکرار نمایش در تمامی برنامه ها از قبیل برنامه های سرگرمی و طنز یا سریالهای تلویزیونی وجود دارد.

نظریه ای که تأثیر رسانه ها را در ایجاد و نمایش کلیشه های تفکری توضیح دهد بر این اساس شکل می گیرد که اصولاً رسانه ها چه محتواهایی را نشان می دهند و چگونه انتخاب می شوند

2-این کلیشه ها معمولا به ارائه برنامه هایی که وجه منفی آنها پررنگ تر است، گرایش دارند. این بدان معناست که برنامه های مذکور گروه‌های مشخصی از اجتماع را به داشتن صفات منفی و جنبه های اندکی از مشخصات مثبت نسبت به مردمی که در گروههای اکثریت و یا حاکمیت قرار دارند، نشان می دهند.

3-این نوع کلیشه سازی، کم و بیش بین شاخه های مختلف رسانه ها وجود دارد و همه آنها روش های یکسانی را در این زمینه دنبال می کنند. صنعت سینما، رادیو، تلویزیون و مطبوعات به صورت هماهنگی در این کلیشه سازی شرکت دارند و یکدیگر را تقویت می کنند.

4-این نمایش ها و برنامه ها، برای گروه مخاطب معین، کلمات را به صورت خاصی معنا می کنند (مخصوصاً آنانی که تماس عملی با گروههای مورد بحث ندارند).

5-بر این اساس، اعضای گروه مخاطبان معین، معانی این الفاظ را به خاطر می سپارند و در حافظه خود ذخیره می کنند. این در واقع معنای کلیشه سازی است. مثلاً زمانی که سفید پوستی که دارای طرز فکر کلیشه ای است با سیاه پوستی روبرو می شود، سعی نمی کند رفتار خاص او را مورد قضاوت قرار دهد، بلکه بر مبنای همین القای کلیشه ای او را دارای صفات منفی و غیر قابل تغییر می داند (دی فلور و دنیس، 1383، صص 659-658).

بسیاری از مردم بر این باورند که از آنجایی که کلیشه‏ (تصور قالبی) دربارة گروه‏های اجتماعی ممکن است فاقد دقت لازم باشد و یا منفی باشد، اتکا به آنها در زندگی روزمره ممکن است نامناسب باشد. با این وجود، حتی قشر فرهیخته ای از مردم نیز، درگیر تفکر کلیشه‏ای هستند و احتمالاً بیش از آنچه که دوست دارند، اعتراف می کنند.

نتیجه‏گیری آشکاری که از تحقیقات کلیشه‏سازی بدست آمده این است که اطلاعات رفتاری مرتبط با قضاوت، می‏تواند کلیشه‏سازی افراد عضو گروه‏ها را تضعیف کند (فیسک، 1998؛ کاندا و تاگارد، 1996). موافق با کارهای قبلی ( ایگلی و کارادو، 2002؛ هیلمن، 2001؛ رادمن و گلیک، 1999؛ رادمن و گلیک، 2001)، کلیشه سازی توصیف می‏کند که اعضای گروه‏ها نوعاً چگونه هستند (زنان مهربان و ملایم هستند) و کلیشه‏سازی تجویزی که استانداردهای رفتاری را که اعضای گروه‏ها می‏بایست برای اجتناب از تمسخر داشته باشند، را توصیف می‏کند (زنان بایستی مهربان و ملایم باشند).

کلیشه‏سازی پدیده اصلی زندگی اجتماعی است و به خوبی ثابت شده که کلیشه‏ها می‏توانند قضاوت‏های اعضای گروه‏ها را تحت تاثیر قرار دهند

این احتمال وجود دارد که اطلاعات رفتاری مرتبط به قضاوت تنها کلیشه‏سازی توصیفی را تضعیف کند و نه کلیشه‏سازی تجویزی را. یکی از معانی ضمنی این احتمال این است که برطرف کردن کلیشه‏سازی را صرفاً ملاحظه کلیشه‏سازی توصیفی بداند (فیسک و همکاران، 1991).

در زندگی روزمره اغلب احساس می‏کنیم که دانستن مطلب دربارة عضویت فرد دیگر "گروه اجتماعی و فرهنگی" به ما کمک می‏کند که با آن فرد ارتباط برقرار کنیم و عدم چنین اطلاعی می‏تواند شک و تردید دربارة چگونگی رفتار با فرد را بوجود آورد و ممکن است احساس ما را مبنی بر اینکه فرد را می‏شناسیم تضعیف کند. علاوه بر این تردید و عدم اطمینان دربارة عضویت دیگر افراد در گروه‏ها به جنسیت، گرایش جنسی، نژاد، طبقه اجتماعی، مذهب، حزب سیاسی، جرگه اجتماعی (زیرطبقه اجتماعی) و غیره اشاره کند و می‏تواند فرد را دربارة شکاف اجتماعی مضطرب سازد.

به طور کلی نظریه کلیشه سازی و بررسی آن در ارتباط با رسانه بحثی مهم و قابل بررسی است.برای تشریح بیشتر این موضوع در نوشتار بعدی به بررسی مصادیق این مبحث در برنامه های تلویزیون اشاره خواهیم کرد.

ادامه دارد.....

پی نوشت ها:

رسانه ها و بازنمایی.مهدی زاده،دفتر مطالعات و توسعه رسانه ها،1387

بازنمایی کلیشه های جنسیتی در رسانه ها، دکتر حشمت السادات معینی فر، دانشکده مطالعات جهان، دانشگاه تهران

سورین، ورنر و تانکارد، جیمز(1381). نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، انتشارات دانشگاه تهران

بررسی جامعه شناختی  کلیشه های جنسیتی،صادقی فسایی و کریمی،1386

- ویندال، سون و دیگران(1376). کاربرد نظریه های ارتباطات، ترجمه علیرضا دهقان، تهران، مرکز مطالعات و تحقیقات رسانه ها

فاطمه ناظم زاده

گروه ارتباطات تبیان