تبیان، دستیار زندگی
پخش مجدد مجموعه كلاه قرمزی و پسرخاله در نوروز امسال نشان داد كه هنوز هم این عروسك‌های تلویزیونی نزد مردم و مخاطبان از محبوبیت بالایی برخوردارند و هنوز هم این دو زوج هنری یعنی ایرج طهماسب و حمید جبلی می‌توانند به راه مشترك خویش ادامه دهند.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

رفقای خوب و عروسك‌های محبوب

ایرج طهماسب و حمید جبلی یك زوج هنری موفق در تلویزیون و سینمای ایران به شمار می‌آیند


 پخش مجدد مجموعه كلاه قرمزی و پسرخاله در نوروز امسال نشان داد كه هنوز هم این عروسك‌های تلویزیونی نزد مردم و مخاطبان از محبوبیت بالایی برخوردارند و هنوز هم این دو زوج هنری یعنی ایرج طهماسب و حمید جبلی می‌توانند به راه مشترك خویش ادامه دهند.


کلاه قرمزی

شاید اگر لورل و هاردی به شكلی مجزا از هم كار می‌كردند، به اندازه همكاری دوسویه‌شان به محبوبیت و شهرت دست نمی‌یافتند و چه بسا كمتر در سینما دیده می‌شدند.

كارنامه حرفه‌ای ایرج طهماسب و حمید جبلی نیز از این قاعده مستثنا نیست. آنها یك زوج هنری موفق در تلویزیون و سینمای ایران به شمار می‌آیند كه به جای تكیه بر خلاقیت‌های فردی خود، تصویر زیبایی از یك كار جمعی را ترسیم كرده‌اند كه موفقیت آنها را هم در عرصه تلویزیون و هم در مدیوم سینما تضمین كرده است. خیلی‌ها فكر می‌كنند همكاری ایرج طهماسب و حمید جبلی اتفاقی بوده، اما واقعا این‌طور نیست، آنها 20 سال است كه با هم كار می‌كنند.

اگر این 20 سال همكاری را ردیابی كنیم، به برنامه‌های «محله برو بیا» و «محله بهداشت» می‌رسیم كه بخشی مهم از نوستالوژی دوران كودكی نسل جوان امروز را شكل می‌دهد. گرچه آنها در سومین دهه همكاری‌شان به سر می‌برند، اما آغاز همكاری آنها به سال‌ها قبل و كانون پرورش فكری كودكان و نوجوانان بازمی‌گردد. حمید جبلی فعالیت هنری خود را سال 1349 در 12 سالگی از كانون پرورش فكری آغاز و طی تجربه‌ای 7 ساله در آنجا رشد كرد و از شاگردی به استادی رسید. از كارهای مهم او به غیر از خلق شخصیت‌های عروسكی، كارهای كمدی بود؛ نقش‌های موفق او در «یك مرد یك خرس»، «تحفه‌ها»، «سایه خیال» و «خواب سفید» مصداق این ادعاست.

ایرج طهماسب نیز در زمینه سینمای كودك با آثار تلویزیونی مثل «عطر و گلاب بپاشید»، «سلامتی چه خوبه»، «جغجغه و داداشش» و... در برنامه‌سازی برای كودكان با موفقیت پیش آمد و در سینما نیز با بازی در «خط پایان» و «زیر بام‌های شهر» به عنوان بازیگری توانا مطرح شد. هر دو با پیشینه‌ای سپید، خلاقیت‌های خود را برای خلق محبوب‌ترین شخصیت‌های عروسكی كودكان به كار گرفتند و سال 1373 دو موجود زمینی به نام كلاه قرمزی و پسرخاله متولد شدند. ویژگی این عروسك‌ها، شخصیت‌پردازی آنها و تعادل شرارت و معصومیت كودكانه در آنها بود. اگرچه این زوج هنری در كارهای دیگر مثل بازیگری و فیلمنامه‌نویسی نیز كارنامه نسبتا موفقی دارند و نام آنان بیشتر با شخصیت‌های عروسكی كه خلق كرده‌اند، تداعی می‌شود و جایگاه ویژه‌ای به آنها در سینمای كودك و نوجوان داده است. مخلوق دست این دو همچون پینوكیو، جان می‌گیرد و جایگاه آنان را هم در سینمای ایران و هم در گیشه و منزلت اقتصادی ارتقا می‌دهد.

به عبارت دیگر، زوج عروسكی كلاه قرمزی و پسرخاله با ایده‌پردازی و خلاقیت زوج سازنده آن، از محدوده یك برنامه كودكانه و تلویزیونی فراتر می‌روند و موقعیتی فرامتنی می‌یابند؛ به طوری كه می‌توان آن را در حد اسطوره‌های مجازی و عروسكی تصور كرد و به عنوان پدیده‌ای رسانه‌ای مورد واكاوی قرار داد. برای درك این معنا و گسترش قلمرو این قهرمان‌های عروسكی همین بس كه آنها نه‌تنها در مانیتور تلویزیون كه در پرده سینما نیز توانستند كانون توجه مخاطبان باشند.

ویژگی این عروسك‌ها، شخصیت‌پردازی آنها و تعادل شرارت و معصومیت كودكانه در آنها بود. اگرچه این زوج هنری در كارهای دیگر مثل بازیگری و فیلمنامه‌نویسی نیز كارنامه نسبتا موفقی دارند و نام آنان بیشتر با شخصیت‌های عروسكی كه خلق كرده‌اند، تداعی می‌شود و جایگاه ویژه‌ای به آنها در سینمای كودك و نوجوان داده است.

نگارنده معتقد است، نوع شخصیت‌پردازی این دو عروسك علاوه بر جذابیت‌های دراماتیك آنها، سویه روانشناختی برجسته‌ای نیز دارد كه بخوبی توانسته هم با ذائقه مخاطبان كودك همسو باشد و هم‌ نظر مخاطبان بزرگسال را جلب كند. در شخصیت‌پردازی كلاه قرمزی و پسرخاله به خصوصیات و مولفه‌های رفتاری بومی توجه شده و به گفته ایرج طهماسب، سعی شده كه این شخصیت‌ها با شناخت و مشاهده عینی یك كودك ایرانی شكل بگیرند. مثلا در كلاه قرمزی، ویژگی‌هایی مثل شیطنت و معصومیت توامان، حس كنجكاوی و حتی فضولی كردن در كار بزرگ‌ترها، ماجراجویی و شیرین‌زبانی دیده می‌شود كه گاهی تا مرز لوس‌بازی‌های كودكانه پیش می‌رود و در كل یك شخصیت برونگرا را ترسیم می‌كند. در مقابل با پسرخاله‌ای روبه‌رو هستیم كه خیلی جدی و كم‌حرف است، شوخی نمی‌كند و نوعی لوطی‌گری و بداخلاقی توام با خوش‌قلبی در او دیده می‌شود و برعكس كلاه قرمزی شخصیتی درونگرا دارد. مصداق عینی این دو شخصیت را می‌توان در كودكان پیرامون خود پیدا كنیم. باورپذیری این دو عروسك و ایرانی بودن آنها را می‌شود در قیاس با نگرش مردم نسبت به این دو عروسك در مقایسه با عروسك دارا و سارا سنجید. حتی از نظر فیزیكی و فرم نیز با این‌كه كلاه قرمزی و پسر خاله زیبا نیستند، اما جذاب و دوست‌داشتنی‌اند.

نكته: نوع شخصیت‌پردازی این دو عروسك علاوه بر جذابیت‌های دراماتیك آنها سویه روانشناختی برجسته‌ای نیز دارد كه بخوبی توانسته هم با ذائقه مخاطبان كودك همسو باشد و هم‌ نظر مخاطبان بزرگسال را جلب كند

علاوه بر این‌كه این 2 شخصیت عروسكی، سویه رئالیستی قدرتمندی دارند، یك پارادوكس رفتاری را به نمایش می‌گذارند كه قابلیت نمایشی داشته و به ایجاد تعلیق و كشش دراماتیك قصه كمك می‌كند. این دوقطبی شدن شخصیت‌ها از یكدستی و یكنواختی عروسك‌ها جلوگیری می‌كند و تصویری جذاب و باورپذیر از آنها به نمایش می‌گذارد. بزرگ‌ترها نیز برخی خصوصیات و تجربه‌های كودكی خود را در این دو عروسك بازشناسی كرده و تداعی می‌كنند. این شخصیت پردازی به ارتباط حسی و زنده عروسك‌ها و آدم‌ها كمك كرده و در بسیاری از موقعیت‌ها به تنهایی بار دراماتیك قصه را بر دوش می‌كشد. یعنی رفتارهای این دو عروسك آنقدر جذاب و شیرین است كه فراتر از قصه فیلم و ساختار روایی آن، مخاطب را جذب خود می‌سازد و «كلاه قرمزی و پسرخاله» را باید اثری شخصیت‌محور دانست. گویی آنها قهرمان‌های عروسكی هستند كه میل روانشناختی مخاطب ایرانی را به اسطوره‌گرایی بازنمایی می‌كنند و به شكل عروسكی و كودكانه به تصویر می‌كشند. اساسا یكی از جذابیت‌های این اثر دست‌كم برای بزرگ‌ترها، رفتارهای قهرمان‌گونه و ماجراجویانه‌ای است كه در پس كنش‌های كودكانه آنها نهفته است. علاقه مخاطب بزرگسال به این عروسك‌ها نیز ریشه در همین شخصیت‌پردازی دارد كه در عین كودكانه بودن، نشانه‌هایی از بلوغ زودرس نیز در آن دیده می‌شود و باز به همین دلیل است كه اگر كلاه قرمزی برای كودكان جذاب‌تر است، بزرگ‌ترها از شخصیت پسرخاله بیشتر لذت می‌برند.

از عناصر نمایشی دیگری كه در جذابیت این دو عروسك نقش زیادی داشته، صدا و شیوه سخن گفتن حمید جبلی است كه بسیار هوشمندانه با توجه به تفاوت‌های فردی و شخصیتی این دو عروسك صورت گرفته است. چه بسا اگر كلاه قرمزی و پسرخاله با صدا و لحن دیگری سخن می‌گفتند، جذابیت كنونی را نداشتند؛ همان طوری كه جذابیت بخشی از بازیگران و كمدین‌های خارجی برای مخاطبان ایرانی به دلیل دوبله و صدای زیبایی است كه به جای شخصیت اصلی سخن می‌گوید. توانمندی و خلاقیت حمید جبلی و صدای او روی این دو عروسك، بخش عمده‌ای از جذابیت فیلم را تضمین كرده است. این داستان ادامه پیدا كرد و در نوروز 88 نیز با رجوع دوباره این برنامه به تلویزیون در قالبی جدیدتر، بار دیگر این برنامه درخشید و حتی پربیننده‌ترین برنامه نوروزی آن سال شد.

این تجربه امسال نیز بار دیگر تكرار شد. این در حالی است كه موفقیت بسیاری از شخصیت‌های سینمایی یا تلویزیونی نسبی است و به اصطلاح تاریخ مصرف دارد، اما انگار هنوز زمان انقضای كلاه قرمزی و پسرخاله فرانرسیده است و این نشان می‌دهد، خلق شخصیت‌های رسانه‌ای اگر قدرتمند و جذاب ترسیم شود، ظرفیت زمانی خود را افزایش می‌دهد و فراتر از متن هنری و تقویمی خود قرار می‌گیرد. هویت ایرانی و بومی این دو عروسك و نهادینه شدن عناصر دراماتیك در شخصیت‌پردازی آنها به همراه خلاقیت ایرج طهماسب در ارتباط با آنها به عنوان مجری، تازگی و جذابیت كلاه قرمزی و پسرخاله را همچنان حفظ كرده و محبوبیت او را استمرار بخشیده است.

خود ایرج طهماسب و حمید جبلی نیز بخشی از اعتبار هنری و حرفه‌ای خود را مدیون این عروسك‌ها هستند؛ عروسك‌های محبوبی كه رفقای خوب و زوج هنری موفقی را در سینمای ایران شكل دادند و اگر فیلم‌های موفق و بهتری از «كلاه قرمزی و پسرخاله» هم بسازند، باز هم مردم آنان را با همین عروسك‌ها می‌شناسند و نام آنها را به این زوج عروسكی گره می‌زنند. گاه آدمی زیر سایه اثری كه از خود خلق كرده، قرار می‌گیرد و اعتبار خویش را مدیون آنها می‌شود. كلاه قرمزی و پسرخاله باز هم می‌توانند در كنار خلاقیت و نوآوری طهماسب و جبلی تا سال‌های بعد نیز عمر هنری خود را تمدید كنند و نسل‌های مختلفی از كودكان ایرانی، آنها را به عنوان نوستالوژی و خاطرات دوران كودكی خویش به یاد آورند.

سینما و تلویزیون تبیان


سید رضا صائمی/جام‌جم