تبیان، دستیار زندگی
سریال «پایتخت» ساخته سیروس مقدم را می‌توان یكی از متفاوت‌ترین سریال‌های تلویزیون به شمار آورد. سریالی كه هم كمدی است و هم اجتماع و روابط انسانی را با ظرافت خاص به تصویر می‌كشد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

انسان‌‌ها مهم‌تر از شهر‌ها هستند


 سریال «پایتخت» ساخته سیروس مقدم را می‌توان یكی از متفاوت‌ترین سریال‌های تلویزیون به شمار آورد. سریالی كه هم كمدی است و هم اجتماع و روابط انسانی را با ظرافت خاص به تصویر می‌كشد.


مجموعه پایتخت

در واقع این سریال را می‌توان به معنای واقعی كلمه كمدی دانست چون در تعریف كلاسیك كمدی چنین آمده است كه اثر كمدی باید با نیشتر طنز و لبخند مسائل جامعه و آدم‌های اجتماع را بشكافد و درون آن را با همه خوبی‌ها و بدی‌هایش به نمایش بگذارد و پایتخت دقیقا چنین كاری را كرد. این سریال مدام بیننده خود را می‌خنداند اما در عین حال او را به فكر وامی‌داشت تا در ذهن خود مدام با این چالش روبه‌رو باشد كه چرا چنین اتفاقی برای شخصیت یا شخصیت‌ها رخ می‌دهد.

موفقیت پایتخت را از چند زاویه می‌توان مورد توجه قرار داد. موفقیت این سریال در وهله اول به فیلمنامه آن برمی‌گردد كه كاملا حرفه‌ای نوشته شده است. فیلمنامه پایتخت حرفه‌ای و كامل است چون داستان پرافت و خیز و پركششی دارد و شخصیت‌ها درست تعریف شده‌اند و در جای درست هم قرار گرفته‌اند. داستان فیلمنامه وقتی پركشش و جذاب می‌شود كه پیرنگ و خمیرمایه درستی داشته باشد و قصه قابلیت ارائه در 15 قسمت را داشته باشد و پایتخت این قابلیت را داشت و بیننده را مدام درگیر مسائل جدید می‌كرد و او را هیچگاه در یك نقطه نگه نمی‌داشت. همین داستان قوام یافته باعث شد تا بینننده احساس نكند كه دارند به او كم‌فروشی می‌كنند به همین دلیل راغب بود تا همه قسمت‌های پایتخت را ببیند. در اصل هر قسمت این سریال با ماجرایی دیدنی آغاز می‌شود و با ماجرایی جذاب به پایان می‌رسد. البته در طول هر قسمت هم ماجراها آنقدر زیاد هستند كه بیننده را مدام درگیر می‌كنند. داستان از مهاجرت یك خانواده از شهری كوچك در مازنداران به نام علی‌آباد به تهران آغاز می‌شود. این خانواده با كلی قرض و وام آپارتمانی در تهران خریداری كرده‌اند. اما با ورود به تهران و آپارتمانی كه خریده‌اند با جنازه صاحبخانه روبه‌رو می‌شوند. آنها با كامیون اسباب خانه‌شان در شهر تهران آواره می‌شوند و هر دقیقه اتفاقی تازه را تجربه می‌كنند. صاحب كامیون، پسر خاله نقی كه شخصیت اصلی داستان است به همین دلیل با آنها همراه می‌شود.كامیون و صاحب آن هم باعث قوام بیشتر داستان شده‌اند. این كه یك خانواده شهرستانی در پایتخت یك كشور آواره می‌شوند هر چند تم و سوژه جدیدی نیست و نمونه آن را می‌توان در آثار مطرح سینمای دنیا هم دید اما امتیاز پایتخت در این است كه هم چهره مثبت و هم چهره منفی از مهم‌ترین شهر كشور به تصویر می‌كشد. پایتخت هوشمندانه شهر را در برابر روابط انسانی و صداقت و پاكی آدم‌ها كوچك می‌كند و در انتها نشان می‌دهد كه انسان‌ها مهم‌تر از شهر‌ها هستند.

فیلمنامه پایتخت پر از ایده است. در این سریال هم می‌توان داستانی عاشقانه دید و هم داستانی پلیسی و شهری. اما آنچه باعث شده پایتخت موفق و پربیننده شود شخصیت‌پردازی مناسب این سریال است

شرایط زندگی را می‌توان تغییر داد

فیلمنامه پایتخت پر از ایده است. در این سریال هم می‌توان داستانی عاشقانه دید و هم داستانی پلیسی و شهری. اما آنچه باعث شده پایتخت موفق و پربیننده شود، شخصیت‌پردازی مناسب این سریال است. نقی (محسن تنابنده) گچ‌كاری است كه تصمیم می‌گیرد زادگاه خود را به مقصد تهران ترك كند. دلیل این مهاجرت این است كه همسر او هما (ریما رامین‌فر) در تهران دانشجو است. نقی در تهران خانه‌ای خریده و یكی، دو روز مانده به تعطیلات سال نو تصمیم می‌گیرد اثاث‌كشی كند. نقی، پدر خود، پنجعلی (علیرضا خمسه) را هم با خود می‌برد. پنجعلی به بیماری فراموشی دچار است و به گونه‌ای خاص تكلم و رفتار می‌كند. نقی دو دختر دوقلوی 5 ساله هم دارد. اثاث این خانواده را پسرخاله نقی به نام ارسطو (احمد مهرا‌ن‌فر) با كامیون خود به تهران می‌برد. ارسطو هم شخصیت جالب و منحصر به‌فردی دارد؛ او كسی است كه همراه خانواده نقی، تهران را در شب‌ها و روزهای نوروز تجربه می‌كند. كامیون او یكی دیگر از شخصیت‌های پایتخت است. این كامیون قرمز رنگ را می‌توان یكی از دشوارترین شخصیت‌های پایتخت دانست چون همه آنهایی كه از دور دستی بر آتش فیلمسازی دارند، می‌دانند كه حركت دادن این كامیون بزرگ در شهری مانند تهران چقدر برای گروه سازنده و تولید دشوار است. اما هر چه كه داستان پیش می‌رود كامیون قرمز رنگ ارسطو هم به یكی از شخصیت‌های دوست‌داشتنی كار تبدیل می‌شود. چون این كامیون تنها سرپناه خانواده نقی است.

نقی، یكی از كامل‌ترین شخصیت‌هایی است كه تاكنون در سریال‌های تلویزیونی دیده‌ایم. او مردی جوان و شهرستانی است كه جسارت‌های خاص خود را دارد. او سری نترس دارد و جرات این را دارد كه ریسك كند. شاید به این دلیل كه در شهرستان كوچك محل زندگی‌اش با آدم‌هایی شبیه خود روبه‌رو بوده و تا قبل از آمدن به تهران كمتر با آدم‌های به اصطلاح دودرباز روبه‌رو بوده است. او در شهری كوچك زندگی می‌كرده كه همه مردم آن یكدیگر را می‌شناخته‌اند و مردم كمتر چیزی برای پنهان كردن داشته‌اند اما واقعیت این است كه شهرها هر چه بزرگ‌تر شوند دیوارهای‌ آنها هم بلندتر می‌شود و مردم بیشتر از هم دور می‌شوند و پنهان‌كاری‌ها هم بیشتر می‌شود.

نكته: فیلمنامه پایتخت پر از ایده است. در این سریال هم می‌توان داستانی عاشقانه دید و هم داستانی پلیسی و شهری. اما آنچه باعث شده پایتخت موفق و پربیننده شود شخصیت‌پردازی مناسب این سریال است

در مقابل نقی، ارسطو قرار دارد كه تقریبا هم‌سن و سال نقی است. او چون راننده كامیون است باید از پسرخاله خود زبل‌تر باشد اما چنین نیست و او شخصیتی ساده‌تر و بی‌غل و غش‌تر از نقی دارد. شخصیت ارسطو كاملا درست تعریف شده است و روی دیالوگ‌های او كار زیادی شده است. تكیه‌كلامی كه برای او در نظر گرفته شده است، شخصیت او را به شخصیتی پویا و دوست‌داشتنی تبدیل كرده است.«حساس نشو» تكیه‌كلام ارسطو است كه در زمان پخش این سریال خیلی سریع بین مردم رایج شد. ارسطو معمولا برای هر مشكلی راه‌حلی دارد و همین راه‌حل‌های اوست كه بیشتر موقعیت‌های كمیك پایتخت را شكل داده است. ارسطو آدم صاف و ساده‌ای است و برای راضی كردن دیگران حاضر است دست به هر كاری بزند. مثلا حاضر است نیمه‌شب به روی پل بزرگراه برود و شكلك در بیاورد تا اقوام از روی ایوان خانه او را ببینند و بخندند! عشق او نسبت به گلرخ هم ماجراهای خاص خود را به همراه دارد. ماجراهایی كه خنده را بر لبان مخاطبان پایتخت می‌نشاند.

پنجعلی، پدر نقی را می‌توان یكی از كلیدی‌ترین شخصیت‌های سریال پایتخت دانست، هر چند او در ظاهر شخصیت حاشیه‌ای است اما بازی درخشان خمسه در این نقش و تكیه‌كلام‌های او باعث شده تا پنجعلی به كمیك‌ترین شخصیت سریال پایتخت تبدیل شود. دیالوگ‌های پنجعلی محدود اما كلیدی هستند.

هما هم یكی از محكم‌ترین شخصیت‌های پایتخت است. زنی مهربان و خانواده‌دوست كه حاضر است همه زندگی و خواسته‌های خود را فدای خانواده بكند. او شخصیتی است كه منافع جمع برایش اهمیت دارد. او تك‌رو نیست و خواسته‌های شخصی‌اش در مرتبه دوم قرار دارند. البته صداقت و فداكاری نقی هم برای هما كم نیست. نقی حاضر شده برای كمك به همسرش برای ادامه تحصیل به تهران مهاجرت كند. هما شخصیتی روان و ساده دارد. او سخت‌گیر نیست به همین دلیل دنیا هم زیاد به او سخت نمی‌گیرد. او حاضر می‌شود، پشت كامیون زندگی كند و در همان شرایط دشوار برای خود و خانواده‌اش لحظات شادی را بیافریند. این ساده كردن مشكلات را در روز سیزده‌بدر هم می‌توان دید، آنجا كه كامیون در میان رودخانه گیر می‌كند اما او با گشاده‌رویی به اعضای خانواده پیشنهاد می‌دهد از كامیون پیاده شوند و سیزده را بدر كنند. حال و هوای هما بیننده را به این فكر وامی‌دارد كه زندگی سخت نیست. شاید گاهی شرایط زندگی دشوار شود اما اگر نگاه آدم مثبت باشد، شرایط را در جهت خوبی می‌توان تغییر داد.

پایان راه كفش‌های خسته نقی

یكی دیگر از نقاط قوت پایتخت این است كه آدم‌های قصه آن تیپ نیستند. آنها شخصیت‌‌هایی هستند كه تعریف درستی دارند. ما به ازای این شخصیت‌ها را می‌توان به وفور در اجتماع دید و سازندگان پایتخت آنها را زیر ذره‌بین گذاشته‌اند و به مردم نشانشان داد‌ه‌اند. اگر این بزرگنمایی را به نوعی تمسخر شهرستانی‌ها بدانیم هم كم لطفی به سریال است و هم كم‌لطفی به شهرستانی‌هایی كه با صفا و صمیمیت زندگی می‌كنند و حالا تلویزیون از آنها چهره‌ای معصوم و بی‌پیرایه به نمایش گذاشته است.

شخصیت‌ها و فیلمنامه قوی زمانی می‌تواند به چشم بیاید و بینننده را راضی كند كه گروه سازنده آن كاربلد و منسجم باشند و پایتخت هر دوی این امتیازات را داراست. سیروس مقدم برای كارگردانی آن سنگ‌تمام گذاشته و بازیگران هم از همه تجربیات خود استفاده كرده‌اند تا شخصیت‌هایی را كه برای آنها طراحی شده است به زیباترین شكل ارائه كنند. محسن تنابنده در پایتخت هم بازیگر است و هم بازیگردان و هم یكی از نویسندگان. او برای اجرای نقش نقی سنگ‌تمام گذاشته است. او كاملا در اختیار نقش است برای همین شخصیت نقی كاملا باورپذیر شده است. گریم و لهجه به تنابنده كمك كرده است تا او بتواند نقش خود را بهتر بازی كند. تنابنده حتی روی كفش‌های نقی هم كار كرده است. بارها در طول سریال كفش‌های نقی مقابل دوربین پایتخت قرار می‌گیرد.

او با این كفش‌ها شهر تهران را می‌پیماید تا حق خود و خانواده‌اش را بگیرد. همین كفش‌ها در قسمت پایانی سریال پایتخت در كنار آتشی زیبا قرار می‌گیرند. نقی آنها را از پای درآورده و بدون آنها به سفر مشهد رفته است.

این كفش‌ها نشان می‌دهند كه راه نقی و تلاش او به پایان رسیده است. او همراه خانواده خود به زادگاهش برگشته تا زندگی دوباره‌ای را آغاز كند. زندگی‌ای كه حتما با اعتماد به نفس بیشتری همراه خواهد بود.

سینما و تلویزیون تبیان


طاهره آشیانی / جام جم