تبیان، دستیار زندگی
من میتوانم! یعنی باید بتوانم! برای اثبات خودم هم که شده باید بتوانم!!
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهرا تعالی
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

" ترحم ممنوع!! "

من میتوانم! یعنی باید بتوانم! برای اثبات خودم هم که شده باید بتوانم!!


خداوند به همه مخلوقاتش یکسان نعمت وموهبت عطا میکند , حال ممکن است یکی جسم سالم وتنومندی داشته باشد ولی از قوای فکر واندیشه ی خیلی قوی وخلاقی برخوردار نباشد وبرعکس کسانی هم هستند که از نظر جسمی دچار معلولیت ونقصان هستند ،ولی ممکن است دارای یک سری توانمندی ها وخلاقیتهای فکری وذهنی بوده واین نقطه قوت همه کمبودهایشان را جبران کند.


 ترحم ممنوع!!

اینها جملاتی است که آن دسته از انسانها که از نظر جسمی دچار مشکلات زیستی هستند هر روز با خود تکرار میکنند تا یادشان نرود که قرار است بتوانند! نه اینکه کنج عزلت گزیده وته مانده امیدی که در خانه دلشان هست با نگاهها وحرفهای نسنجیده ی یک عده ای که تصور میکنند چون بدن سالمی دارند پس زندگی از آن آنهاست, از بین برود وخاموش شود.

خداوند به همه مخلوقاتش یکسان نعمت وموهبت عطا میکند , حال ممکن است یکی جسم سالم وتنومندی داشته باشد ولی از قوای فکر واندیشه ی خیلی قوی وخلاقی برخوردار نباشد وبرعکس کسانی هم هستند که از نظر جسمی دچار معلولیت ونقصان هستند واین امرزندگی روزمره آنها را دشوار ودچار آسیب میکند , ولی همین افراد ممکن است دارای یک سری توانمندی ها وخلاقیتهای فکری وذهنی بوده واین نقطه قوت همه کمبودهایشان را جبران کند.

با این توان آنها جای خود را در جامعه وبین مردم بازمیکنند.

هستند کسانی که مثلا از داشتن نعمت دست محروم هستند ولیکن همین ها قادرند بخوبی با انگشتهای پای خود, زیباترین تصاویر ونقوش را خلق کنند وآیتی از زیبایی وزیبایی دوستی خالق بی همتای خود را به نمایش بگذارند وتوجه همگان را چه آنهایی که از ابتدا به توان این هنرمندان اعتقاد وباور داشتند و چه آنهایی که  این افراد را بدون هیچ دلیل منطقی و قانع   کننده ای طرد میکردند وهرگز تصور نمیکردند, کاری از دستشان بر بیاید, جلب کنند.

براستی همه ما که از نعمت مثلا دست بهره مندیم  میتوانیم بخوبی کم توانان جسمی نقاشی یا خطاطی کنیم؟!!

خداوند در برابر هر فردی برای رسیدن به اهداف بزرگ وکمالات انسانی راهی را گشوده وهیچ کس از این مرحمت الهی محروم نیست, ممکن است راهها و وسایل طی طریق به سمت سعادت وجاودانگی متفاوت باشد ولی مقصد نهایی یکی است وهمه سرانجام قرار است به یک نقطه ی واحد دست یابند.

خداوند در برابر هر فردی برای رسیدن به اهداف بزرگ وکمالات انسانی راهی را گشوده وهیچ کس از این مرحمت الهی محروم نیست, ممکن است راهها و وسایل طی طریق به سمت سعادت وجاودانگی متفاوت باشد ولی مقصد نهایی یکی است وهمه سرانجام قرار است به یک نقطه ی واحد دست یابند.

آری این کلمات وجملات را همه ما میدانیم وموقع شنیدن و خواندنش هم سری به نشانه تایید وتصدیق تکان میدهیم, ولی آیا اگر همین امروز با یک کم توان جسمی روبرو شویم با او مثل یک انسان عادی برخورد میکنیم؟  یا باز بی انصافی میکنیم ودوباره عینک ترحم های بی مورد ونگاههای معنی دار را به چشم زده وبااین عمل فقط آنها را میرنجانیم؟!!

چرا در جامعه ما هنوز هم که هنوز است  چشمها شسته نشده وجور دیگر نگاه نمیشود؟؟

چرا هیچگاه سعی نمیکنیم در اتوبوس وتاکسی ومترو ویا حتی در خیابان با این افراد عادی برخورد کنیم ونقصشان را به رویشان نیاوریم. تازه اگر کاری هم انجام دهیم  ترحم میکنیم ومثل کودک خردسالی که از پس کارهای معمولی خود هم برنمی آید به آنها توجه میکنیم. فکر هم نمیکنیم که از این طرز تلقی ما ناراحت ورنجیده خاطر میشوند وحس میکنند که باما فرق دارند واز ما نیستند...

ریشه این رنجش وطرز تلقی آنها در ترحم های نابجای ماست. در اشتباهاتی که مرتکب میشویم وتلاشی هم برای اصلاحش نمیکنیم. ما اگرحقیقتا به  فکر این عزیزان هستیم ومیخواهیم خوشحال وراضی باشند باید از راه دیگری وارد شویم وبه آنچه که واقعا نیاز دارند بپردازیم.

مثلا هیچ به این فکر کرده ایم که چند درصد از سامانه حمل ونقل شهری ما مجهز به سیستم خدمات به معلولان کشورمان است؟ یا در چند یستگاه مترو دیده اید که  برای عبور ومرور  و وارد شدن به  داخل سالن  فضایی برای افرادی که با ویلچر قصد سفرهای داخلی وخارجی دارند اختصاص داده باشند؟ یا چند ارگان واداره وسازمان  چندین طبقه ای که میلیونها تومان صرف زیبایی وچشم نوازی نمای بیرونی  ساختمانش کرده , وجود دارد که برای سهولت رفت وآمد معلولان تدابیری اتخاذ کرده باشد؟

 ترحم ممنوع!!

یادم هست که چندی پیش از همین تلویزیون خودمان فیلم  صد ثانیه ای برتر از جشنواره فیلم صد را پخش کرد! تصور کنید موضوع این فیلم برتر چه بود!

این که عده ای برای افتتاح پله برقی یک پل هوایی از یک معلول خواسته بودند که روبان قرمز را به نشانه آغاز به کار پله برقی قیچی بزند, بعد از آن اطرافیان یکی پس از دیگری روی پله  برقی قرار گرفتند وبالا رفتند ولی انگار یادشان رفته بود راهی هم برای بالا رفتن همان معلولی که اتفاقا هم او  پله برقی را افتتاح کرده بود , پیداکنند و بی اعتنا گذشتند وعاقبت هم علی ماند و...

این دردها گفتنش هم درد است!! چرا فکر میکنیم معلولان وروشندلان جامعه ما به اینکه ما دستهایشان را هنگام عبور از خیابان بگیریم ویا کمی بیشتر به خودمان زحمت بدهیم وچرخ ویلچرشان را از دوسه پله بالا ببریم نیازمندند؟؟ نه آنها به این امور جزیی نیازی ندارند, آنها میخواهند که در کشوری که در آن زندگی میکنند همه ارگانها ومسئولانش  درهنگام شروع هر پروژه ی عمرانی ویا افتتاح هر بیمارستان وورزشگاه ومدرسه ووزارت خانه ای , فکری هم به حال این عزیزان بکنند وبا تعبیه کردن این سرویسهای خدمت رسانی باری از دوششان بردارند وبه آنها ثابت کنند که ما با شما وبه فکر شما هستیم وتنهایتان نمیگذاریم واصلا به هر پروژه ای که برای آسودگی وسهولت تردد شما فکری نکره باشد وراهی نیندیشیده باشد مجوز آغاز به کار نمی دهیم.

چرا این گونه اموری که کم توانان جسمی ما بیشتر از نان شب به آن احتیاج دارند تامین نمیشود وفقط وقتی در خیابان میبینمشان تازه یادشان میکنیم؟

بله هستند کسانی که به کار وتلاش موثر ما برای راحتی ورفاهشان بیشتر نیاز دارند تا نگاه ترحم آمیز وآنی ما که ساعتی بعد هم فراموش میکند آنچه را که دیده...

وباز هم دوباره غرق در روزمره گی خود میشویم و باز روز ازنو و روزی از نو...  .

 زهرا تعالی  

بخش اجتماعی تبیان