تبیان، دستیار زندگی
یکی از مصادیق بارز فسادهای اجتماعی حضور و ظهور زنان خیابانی در جامعه است
عکس نویسنده
عکس نویسنده
نویسنده : زهرا امیری
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مشکلی زنانه بدون نوش دارو


یکی از مصادیق بارز فسادهای اجتماعی، حضور و ظهور زنان خیابانی در جامعه شمرده می‌شود . معضلی که این روز ها برای دیدن و پی بردن به وجود آن شاید لازم نباشد خیلی دقت کنیم و یا تنها شب ها و در خیابان های خاص شاهد آن باشیم . شاید اصلا دیگر صفت "خیابانی" واژه درخوری نباشد، چرا که شاید چنین فسادهایی دامنه خود را تا محیط های کار و فروشگاه ها و خیلی مکان های دیگر گسترده باشد .


دردی بدون نوش دارو

نطفه این فساد اجتماعی به شکل بارزی در دل مشکلات اقتصادی شکل می گیرد، اما عوامل دیگری نیز هستند که در رشد و بالندگی آن موثرند.  کاهش میزان ازدواج و افزایش طلاق که هر دو ریشه‌ای در مشکلات اقتصادی دارند از عوامل بسیار موثر در پدید آمدن چنین فسادی هستند. هرچند باید گفت فقدان برخی زیرساخت‌ها و ریشه های عمیق فرهنگی و اجتماعی نیز به آن دامن زده و آن را با درخشش فراوانی در معرض دید همگان قرار داده است.

بعضی از زنان و دختران امروز به خصوص در کلان شهرهایی همچون تهران با زیرپاگذاشتن عفت و ریشه های دینی و مذهبی خود پا از حدود قراردادها و حریم های اجتماعی فراتر گذاشته و به نحوی سعی در رفع نیازهای شخصی خود دارند. خوشایند نیست، ولی باید بدانیم یک نمونه از این موارد هنگامی است که به دلیل کاهش میزان ازدواج و افزایش طلاق، برخی زنان برای ارضای نیازهای عاطفی و یا مالی، سعی می کنند با عرضه جنسیت خود - یعنی تنها چیزی که برای آنها باقی مانده - مسائل خود را حل کنند. البته گسستگی و سستی تار و پودهای فرهنگی نیز باعث شده وقاحت اینچنین مسائلی از بین برود. طوریکه در برخی موارد به وضوح شاهد مفاسدی از این قبیل هستیم .

متاسفانه این معضل، امروز همچون گذشته یک درد نهفته در بطن جامعه نیست بلکه سرطان بدخیمی است که در سراسر پیکر جامعه ریشه دوانده و بسیاری از شبکه های  فرهنگی و اجتماعی و دینی اجتماع امروز ما را متلاشی کرده  و می رود تا کل اندام جامعه را فلج کند. چهره امروز جامعه ما، همان چهره دیروز نیست که بتواند تمام دردها و مشکلاتش را درون خود نگه دارد و آنها را بروز ندهد. اینگونه فسادها امروز با درخشش قابل توجهی رخ نموده اند و صورت جامعه را تحت تاثیر قرار داده اند .

متاسفانه این معضل، امروز همچون گذشته یک درد نهفته در بطن جامعه نیست بلکه سرطان بدخیمی است که در سراسر پیکر جامعه ریشه دوانده و بسیاری از شبکه های  فرهنگی و اجتماعی و دینی اجتماع امروز ما را متلاشی کرده  و می رود تا کل اندام جامعه را فلج کند

اما آنچه که باید امروز به آن توجه کنیم، مسئله فردای زنان و دختران است. مسئله امروز نتیجه چشم پوشی ها و سهل انگاری های دیروز ماست. حال که این ضایعه اجتماعی با چنان سرعتی به پیش می رود تکلیف فردای این جامعه و زنان و دخترانش چه خواهد شد؟ زخمی که دیروز می توانستیم با مرحمی تسکینش دهیم و جراحت آن را بپوشانیم امروز بر اثر ناآگاهی ها، سهل انگاری ها و فقدان آموزش های مناسب، تمام صورت اجتماع را در بر گرفته و متاسفانه هیچ مرجع و یا سازمانی در پی نوش دارویی برای این ناهنجاری عمومی نیست.

و اگر امروز با این مشکل ریشه ای دست به گریبان نشویم و در پی آسیب شناسی و رفع آن بر نیاییم فردا با مسائلی جدی تر و عمیق تر روبه رو خواهیم بود که هیچ دارو و یا معجزه ای توان ترمیم و شفای  آن را نخواهد داشت.

مشکل امروز ناشی از چشم پوشی های نابه جای رسانه ها، سهل انگاری مسئولان و فقدان هرگونه آموزش در مدارس و دوره های آموزش و پرورش است، و در پس همه این سهل انگاری ها تنها یک بهانه وجود دارد : حفظ  حرمت!

دردی بدون نوش دارو

آنگاه که تحت نظارت آموزش و پرورش کتاب های خسته کننده و طولانی و تکراری را هرسال و هرسال مطالعه می کردیم، هیچ کس سخنی از آموزش های اجتماعی و جنسی به دانش آموزان به زبان نیاورد، تنها به یک دلیل: حفظ حرمت های ساختگی که برچسب دینی و اجتماعی و فرهنگی بر آن‌ها زده شده!

غافل از اینکه انگار یک پدیده به معنای عدم وجود آن نیست. لب ها گزیدیم و چشم ها بستیم تا چنین پدیده شومی را انکار کنیم و وقتی سر بلند کردیم دیدیم موج این واقعیت تا چند قدمی ما رسیده و دیگر جایی و کلامی برای انکار آن باقی نمانده است . در واقع زمانی که در محیط های آموزشی که مکان امنی برای تشریح و توضیح بود، به بهانه حفظ  حریم ها، موضوعات و  پدیده های اجتماعی اینچنینی را تبعید کردیم، به نحو بارزی  راهگشا و هدایتگر این موضوع به اجتماع بودیم .و حال فارغ از تمام این حسرتها باید بشتابیم این زخم در جامعه فردا، بیش از این ریشه ندواند. باور کنیم که  تعداد زنان و دختران خیابانی و همینطور مردان و پسرانی که در خیابان ها در پی یافتن کالا و جنس مطلوبشان هستند روز به روز افزایش می یابد. حداقل اینکه درد را در جامعه بشناسیم تا در پی درمان برآییم. اگرچه ممکن است چهار چوب روابط  اجتماعی ترک خورده باشد، ولی هنوز حرمت ها و حریم هایی باقی مانده، هنوز دین و اندیشه رنگ نباخته و هنوز انسانیت از برخی آلودگی ها مصون مانده، پس هنوز امیدی هست که فردا از این سیاه تر نشود!

 تنها به این شرط  که اشتباهات دیروز دیگر به هیچ بهانه ای تکرار نشوند.

زهرا امیری

بخش اجتماعی تبیان


لینک های مرتبط :

ازدواجهایی که منجر به طلاق میشوند 

بالاشهری ها بدحجاب می شوند!؟