تبیان، دستیار زندگی
رجال سیاسی فرهنگی ایران پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به لحاظ فكری، شخصیتی و عملكرد ،‌ وضعیت نامطلوب و فاجعه‌آمیزی داشتند، شاید عمدة آن را بتوان در «بحران هویت» جستجو كرد
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تاملی در اصالت رجال پهلوی اول و دوم!


رجال سیاسی فرهنگی ایران پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به لحاظ فكری، شخصیتی و عملكرد ،‌ وضعیت نامطلوب و فاجعه‌آمیزی داشتند، شاید عمدة آن را بتوان در «بحران هویت» جستجو كرد. نه مسلمان بودند، نه كافر، نه مسیحی، نه یهودی، نه ایرانی و نه خصوصیات یك انسان آزاده و با وجدان را داشتند.


تاملی در اصالت رجال پهلوی!

بدانید كه رشد را در نمی‌یابید. مگر آنكه رشد وانهادگان را بشناسید. و هرگز به عهد و پیمان قرآن وفا نمی‌كنید، مگر پیمان شكسته را باز شناسید. و هرگز به كتاب خدا چنگ نمی‌زنید، مگر آنكه فروفكنندة آن را چنانكه باید، شناخته باشید.

این همه را نزد اهلش جستجو كنید كه آنان رمز حیات دانش، و راز مرگ جهالت‌ را دانند، آنان‌اند كه داوریشان بازگوی دانش و گواهی، و سكوتشان نشان‌گر منطق و برونشان، انعكاس روشنی از دوران آن‌ها است. نه از دین سر می‌پیچند و نه در آن به اختلاف دچارند و چنین است كه قرآن در جمع آنان گواهی صادق و خموشی گویا است . ( حضرت امام خمینی – فرهنگ آفتاب، جلد 5، ص 2424، 2425 ) .

رجال سیاسی فرهنگی ایران پس از پیروزی انقلاب مشروطیت به لحاظ فكری، شخصیتی و عملكرد ،‌ وضعیت نامطلوب و فاجعه‌آمیزی داشتند، شاید عمدة آن را بتوان در «بحران هویت» جستجو كرد. نه مسلمان بودند، نه كافر، نه مسیحی، نه یهودی، نه ایرانی و نه خصوصیات یك انسان آزاده و با وجدان را داشتند. عموماً وضعیت ناهنجار آن‌ها در طی هفتاد سال پس از انقلاب مشروطه این‌گونه بود (1285 ـ 1357) با آن كه بسیاری از این دست رجال دارای تحصیلات حقوقی، سیاسی، جامعه‌شناسی، فلسفی، علوم خاص، (مهندس، دكتر...) بودند ولی هیچ‌گونه تعهد نسبت به مملكت، ملت، محیط، خود نداشتند. آن‌چنان در برابر غرب (اروپا ـ امریكا) خودباخته بودند كه سراپا گوش به فرمان لندن، برلن، پاریس و یا واشنگتن بودند. و میرزاملكم‌خان تا تقی‌زاده در اطاعت محض از غرب و سراپا غربی شدن، بودند و امثال محمدعلی فروغی كه خود مجری فرامین غریبان در تشكیلات ماسونی بود، و وثوق‌الدوله كه مطیع لندن بود، گرفته تا حسنعلی منصور كه گوش به فرمان نیویورك بود؛ و این مرض‌مُسری و مزمن بدبختانه همه‌گیر شده بود. چرا كه اینان تربیت غربی یافته و خودشان را از انسان و انسانیت، خلع نموده بودند به‌گونه‌ای كه مغز و یا دِماغ‌شان غربی شده بود. و این فاجعه عظیمی بود كه جامعة ایران را از درون پوساند. و اكنون كه سی سال از دگرگونی ساختار فرهنگی، سیاسی، اجتماعی جامعه می‌گذرد ما نه تنها دچار مشكل «بدعت»‌های «رجال عصر قجر و پهلوی» هستیم كه نسل وابسته به آن‌ها هنوز نغمه‌های شوم «دنیای شرقی» و تحقیر ما به‌عنوان «جهان سومی» را سر می‌دهند.

نسل عصر مشروطه و عصر پهلوی چه آنها كه در مدارس امریكایی‌ها، الیانس، رازی و ... تحصیل نمودند، و چه آن دسته كه برای ادامة تحصیل راهی پاریس، لندن و واشنگتن شدند. اسیر غرب گشته و زنجیری به گردن و پای آن‌ها افتاد كه تا پایان عمر در مسیر منافع، موقعیت و قدرت غرب گام برداشتند.

نسل عصر مشروطه و عصر پهلوی چه آنها كه در مدارس امریكایی‌ها، الیانس، رازی و ... تحصیل نمودند، و چه آن دسته كه برای ادامة تحصیل راهی پاریس، لندن و واشنگتن شدند. اسیر غرب گشته و زنجیری به گردن و پای آن‌ها افتاد كه تا پایان عمر در مسیر منافع، موقعیت و قدرت غرب گام برداشتند.

حتی برخی از سیاسیون كه سعی داشتند خود را «ملی» و «مستقل» بنامند و شاید هم در وجودشان ابتدا نوعی «آزادی‌خواهی» بود، ـ عمدتاً در سال‌های 1320 ـ 1332به دلیل عدم شخصیت و هویت اسلامی ـ ایرانی گوش به فرمان غرب شدند. یا به «لژ»‌های ماسونی پناهنده شدند! و یا به ارتباط مستقیم با سفارتهای فرانسه، امریكا، انگلیس و... قرار گرفتند.

مجموعة اسناد لانه جاسوسی پر است از «مرتبطین» با لانه جاسوسی آن هم با چه افتخار! و سربلندی!

بخش اعظم جبهه ملی و سیاسیون این‌گونه بودند ـ البته سفارت‌های فرانسه، آلمان و انگلیس فتح نشد تا اسناد آن‌ها را بینیم!

شاید ریشة همة این‌ها را بتوان در فرهنگ، سیاست و جامعه آن روز، دید. چرا كه احزاب سیاسی ما در هفتاد سال قبل از انقلاب ـ شاید به بهانه بقای خود ـ متصل به غرب بود.

بخش تاریخی تبیان


منبع: مرکز اسناد انقلاب اسلامی