تبیان، دستیار زندگی
یكى از نشانه هاى قدرت روح و توانایى اخلاق، این است كه توی انسان بتوانی با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب،دوستان زیادى بیابی؛ پس آنكه نمى تواند براى خود دوست صمیمى و خوبى بیابد، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تمرینی برای خوب بودن


یكى از نشانه هاى قدرت روح و توانایى اخلاق، این است كه توی انسان بتوانی با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب،دوستان زیادى بیابی؛ پس آنكه نمى تواند براى خود دوست صمیمى و خوبى بیابد، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است


به یک دوست واقعی فوراً نیازمندیم

ناتوان ترین انسان

شکی نداریم که توانایى من و توی انسان فقط در قدرت جسم و زور بازو نیست؛ كه توانایى روحى و اخلاقى، بالاتر و با ارزش تر از توانایى جسم و تن است. خودت هم خوب می دانی که قدرت جسمى، با گذشت زمان و افزایش سن و سال از بین مى رود، اما توانایى روحى و اخلاقى، بر اثر گذشت زمان افزایش می یابد و تو را قوى تر و ورزیده تر مى كند؛ پس باید همیشه یادت باشد ضمن آنكه باید براى سلامت تن و قدرت جسمت، ارزش و اهمیت قائل باشی و در حفظ آن بكوشی؛ باید در به دست آوردن توانایی روحی و اخلاقی هم تلاش کنی و هر روز هم آن را افزایش دهی ...

شنیده ای این سخن امام على علیه السلام را که فرموده است: «أَعْجَزُ النَّاسِ مَنْ عَجَزَ عَنِ اكْتِسَابِ الْإِخْوَانِ وَ أَعْجَزُ مِنْهُ مَنْ ضَیَّعَ مَنْ ظَفِرَ بِهِ مِنْهُمْ؛ ناتوان ترین مردم، كسى است كه در دوست یابى ناتوان است و از او ناتوان تر، آن كه دوستان خود را از دست بدهد».(1)

بنابراین ـ با توجه به سخن ارزشمند امام علیه السلام ـ یكى از نشانه هاى قدرت روح و توانایى اخلاق، این است كه توی انسان بتوانی با اخلاق خوب و رفتار انسانى و مناسب، دوستان زیادى بیابی؛ پس آنكه نمى تواند براى خود دوست صمیمى و خوبى بیابد، از لحاظ روحى و اخلاقى، عاجز و ناتوان است؛ اما ناتوان تر از او، كسى است كه نتواند دوستى را پیدا كند و براى همیشه نگه دارد و با رفتار بد و اخلاق نامناسب خود، دوستان به دست آمده را از دست بدهد و در زندگى اجتماعى، تنها بماند؛ زیرا نگهدارى دوست، دشوارتر از به دست آوردن دوست است؛ یعنى براى حفظ دوستان به دست آمده، بیش از یافتن دوستان جدید، قدرت روحى و اخلاق لازم است.

نشانه های مؤمن

دلت می خواهد مسلمان مؤمن واقعى را بشناسی؟ ... دلت می خواهد با دانستن نشانه هایش خودت را محکی بزنی که ببینی آیا تو هم این نشانه ها را داری که مسلمان مؤمن واقعی باشی؟ ... اما نشانه های مسلمان مؤمن واقعی، همان كسى كه داراى ایمان محكم و راستین است، چیست؟ ...

امام علی علیه السلام فرموده است: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ یَكُونَ مِنْهُمْ؛ اگر بردبار نیستی، خود را به بردبارى بنماى؛ زیرا اندك است كه خود را همانند مردمى كند و از جملة آنان به حساب نیاید

شخص مؤمن سود واقعى را در اطاعت از دستورات خدا و زیان واقعى را در اطاعت نكردن از دستورات خدا مى داند. از آنجا كه خداوند به ما دستور داده است كه همیشه راست بگوییم و از دروغگویى پرهیز كنیم، مسلمان با ایمان نیز، هرگز حاضر نمى شود بر خلاف این دستور رفتار كند تا جایى كه حتى اگر زمانى، راست گفتن به زیانش باشد و دروغ گفتن به او سود برساند؛ از سود دروغ گفتن چشم مى پوشد، زیان راست گفتن را به جان مى پذیرد و لب به دروغگویى باز نمى كند؛ زیرا مؤمن، سود و زیان واقعى را نزد خدا می داند و بس. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: « اَلایمانُ أَن تُؤثِرَ الصِّدقَ حَیثُ یَضُرُّكَ عَلَى الكَذِبِ حَیثُ یَنفَعُكَ؛ (نشانه) ایمان، این است كه راستگویى را هر چند به زیان تو باشد بر دروغگویى، گرچه به سود تو باشد، ترجیح دهى».(2)

تمرین برای خوب بودن

اگر دقت کرده باشی، كسانى هستند كه برخى از صفات خوب انسانى به طور طبیعى، در آن ها وجود ندارد؛ برای مثال در طبیعت آن ها از همان آغاز، صفت حلم و بردبارى وجود نداشته است و همواره در برابر كوچك ترین ناملایمى، آرامش خود را از كف داده و دست به كارهایى زده اند كه باعث ایجاد مشكلات و ناراحتی های فراوانى شده است. بهترین راهى كه براى این گونه افراد وجود دارد، آن است كه با اراده و تمرین، خود را به آن صفت، عادت دهند تا رفته رفته و بر اثر عادت، آن صفت خوب جزو وجود آن ها شود.

امام علی علیه السلام برای نمونه به صفت بردبارى اشاره کرده و فرموده است: «إِنْ لَمْ تَكُنْ حَلِیماً فَتَحَلَّمْ فَإِنَّهُ قَلَّ مَنْ تَشَبَّهَ بِقَوْمٍ إِلَّا أَوْشَكَ أَنْ یَكُونَ مِنْهُمْ؛ اگر بردبار نیستی، خود را به بردبارى بنماى؛ زیرا اندك است كه خود را همانند مردمى كند و از جملة آنان به حساب نیاید».(3)

خود دوست داری

آدمی می تواند امتحان کند و براى مدتى، خود را به بردبارى وادار کند؛ یعنى در برابر مسائلى كه آرامش او را بر هم مى زند، سعى كند رفتارش شبیه كسى باشد كه به طور طبیعى بردبار است و در برابر چنان مسئله اى، آرامش خود را با بردبارى حفظ مى كند. وقتى مدتى به این كار ادامه داد و رفتارى شبیه رفتار اشخاص بردبار را در پیش گرفت، رفته رفته عادت مى كند كه هر وقت با چنان مسائلى روبرو شد، همان رفتار را از خود بروز بدهد. به این ترتیب، صفاتى كه در طبیعتش وجود ندارد، بر اثر تمرین به صورت یك عادت در وجودش ایجاد مى شود؛ به طوری كه كسى نمى تواند تشخیص دهد كه آن صفت خوب، از آغاز در طبیعت او وجود داشته است یا او با تمرین و عادت، آن را در وجودش ایجاد كرده است.

رفتار، نمونه گفتار

خودت نیک می دانی که وقتی كسى با گفتار و كردار زننده اش، مردم را می رنجاند، در حقیقت مانند کسی است كه با سرعت، به سوى چیزى می رود كه برای مردم خوشایند نیست؛ یعنى براى انجام كارى كه باعث رنجش و آزردگى دیگران می شود، شتاب كرده است؛ و این شتاب كردن در كارى كه باعث رنجش می شود، یعنی توی انسان، بی فكر و اندیشه و بی سنجیدن و حساب كردن، سخنى بگویی یا كارى كنی كه دیگران را از خودت متنفر و رنجیده کنی ...

خودت نیک می دانی که وقتى كسى چنین كارى را انجام بدهد، دیگران هم به فكر تلافى كردن مى افتند و تصمیم می گیرند، كارى كنند كه آن شخص هم رنجیده شود. آنگاه است که مردم هم مانند او رفتار می كنند؛ یعنى نسنجیده و نیندیشیده، درباره اش بدگویى می كنند و هر چه كه درباره او شنیده باشند، چه راست باشد و چه دروغ، به زبان مى آورند و از گفتن چیزهایى هم كه نمی دانند واقعیت دارد یا نه، خوددارى نمی كنند؛ که به یقین این هم رفتار خوبى نیست، ولى در هر حال این، نتیجه اعمال كسى است كه مردم را مى رنجاند و به سوى چیزى كه ناخوشایند دیگران است، شتاب مى كند. امام علی علیه السلام در این باره فرموده است: « مَنْ أَسْرَعَ إِلَى النَّاسِ بِمَا یَكْرَهُونَ قَالُوا فِیهِ بِمَا لَا یَعْلَمُونَ؛ كسى در انجام كارى كه مردم خوش ندارند، شتاب كند؛ دربارة او چیزى خواهند گفت كه از آن اطلاعى ندارند».(4) تو با خودت چه فکر می کنی؟ ... نمی خواهی که از این دسته انسان ها باشی؟ ....

اگر فرصتى كه امروز براى انجام كارى در اختیار آدمی است، از دست برود، فردا براى آن كار فرصتى نخواهد بود؛ زیرا فرصت هاى فردا هم مخصوص كارهاى دیگران است كه هر یك باید در وقت خود انجام شود و آدمی به طور طبیعی دیگر نمى تواند كارى را كه فرصت انجامش امروز بوده است، براى فردا بگذارد

دم غنیمت شمار

عمر آدمی كوتاه و زودگذر است و فرصت هاى زندگى، كوتاه تر و زودگذرتر از آن. هر روزى كه از عمر آدمی مى گذرد، تعدادى از فرصت هاى زندگى او نیز براى همیشه از دست مى رود و نابود می شود. از آنجا که فرصت هاى زندگى دیگر قابل بازگشت نیستند، باید از هر فرصتى بهترین استفاده را کرد. استفاده كردن از فرصت، یعنى انجام دادن هر كارى در وقت مناسب.

اگر فرصتى كه امروز براى انجام كارى در اختیار آدمی است، از دست برود، فردا براى آن كار فرصتى نخواهد بود؛ زیرا فرصت هاى فردا هم مخصوص كارهاى دیگران است كه هر یك باید در وقت خود انجام شود و آدمی به طور طبیعی دیگر نمى تواند كارى را كه فرصت انجامش امروز بوده است، براى فردا بگذارد؛ چرا که در آن صورت، كارهایى هم كه باید در فرصت هاى فردا انجام شود، عقب مى افتد و اگر كار به همین شكل پیش برود، تمام فرصت هاى روزهاى آینده نیز تباه مى شوند و از دست مى روند.

سنین كودكى و نوجوانى، فرصت مناسب تحصیل و آموختن دانش است. كسی كه چنین فرصت مناسبى را از دست بدهد، در سال هاى بعد مسائلی همچون گرفتاری هاى زندگى، اشتغال به كار و تأمین معاش، رسیدگى به امور خانه و همسر و فرزندان و ده ها مسئولیت دیگر، به او اجازه و فرصت تحصیل نخواهد داد. به همین دلیل است كه آدمی باید هر فرصتى را كه پیش مى آید، غنیمت بشمارد و از آن، بهترین استفاده را بكند. در غیر این صورت، از دست دادن فرصت، مایه غم و اندوهى مى شود كه به هیچ قیمتى، قابل جبران نخواهد بود. امام علی علیه السلام درباره از دست ندادن فرصت فرموده است: «إِضَاعَةُ الْفُرْصَةِ غُصَّةٌ؛ از دست دادن فرصت ها، اندوهبار است».(5)

پی نوشت ها:

1. نهج البلاغه، حکمت 12.

2. همان، حکمت 458.

3. همان، حکمت 207.

4. همان، حکمت 35.

5. همان، حکمت 118.

زهرا رضائیان

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.