تبیان، دستیار زندگی
ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو، کارگردانان پیشرو موج نوی سینمای فرانسه در آغاز راه همراه و هم‌نظر بودند اما در ادامه مسیر و با اختلاف سلیقه‌ای که بین‌شان پیش آمد از هم فاصله گرفتند. امانوئل لورن، مستندساز فرانسوی، پس از تحقیقات زیادی که درباره زندگی حرفه‌ا
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دشمنانی که تاریخ سینما را تغییر دادند


ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو، کارگردانان پیشرو موج نوی سینمای فرانسه در آغاز راه همراه و هم‌نظر بودند اما در ادامه مسیر و با اختلاف سلیقه‌ای که بین‌شان پیش آمد از هم فاصله گرفتند.


امانوئل لورن، مستندساز فرانسوی، پس از تحقیقات زیادی که درباره زندگی حرفه‌ای این دو کارگردان داشته، فیلمی را با

ژان لوک گدار و فرانسوا تروفو،

موضوع دشمنی‌ها و دوستی‌های آنها ساخته که همین روزها در اکثر کشورهای جهان به اکران در آمد. لورن که بیشتر سابقه کار تلویزیونی دارد، «2نفر در موج» را به‌عنوان نخستین کار بلند مستندش ساخته است. او را پیشتر به‌عنوان تهیه‌کننده مستندهای «سفر شگفت‌انگیز پروانه‌ها» و «وقتی دنیاهای موازی برخورد می‌کنند» می‌شناختیم.ماهنامه سایت‌اند ساوند در شماره مارس 2011 به این بهانه گفت‌وگویی با لورن درباره جزئیات تحقیق و مشکلاتش در راه ساخت این فیلم داشته است.

«قبل از هر چیز باید بگویم این فیلم درباره موج نوی سینمای فرانسه نیست بلکه به دوستی و رابطه حرفه‌ای گدار و تروفو و پایان تلخ آن می‌پردازد».

لورن گفت‌وگو را با بیان این جملات آغاز می‌کند. مستند او به نام «2 نفر در موج» این ماه به اکران در می‌آید و لورن در کنار آنتونیو بوکو از فیلم های آرشیوی در سینما تک پاریس استفاده زیادی کرده و در کنار آن بخش‌هایی از فیلم‌های این دوکارگردان، عکس‌های منتشر نشده، گفت‌وگوها و بریده جراید را به کار گرفته تا به دقیق‌ترین شکل ممکن زندگی حرفه‌ای این دو فیلمساز بزرگ که دشمنان قسم خورده هم در اواخر دهه 1960 بودند را به تصویر بکشد.

دشمنی آنها به‌اندازه‌ای بود که تا زمان مرگ تروفو در سال 1984 بر اثر تومور مغزی، یک دهه بود که باهم صحبت نکرده بودند. در دهه 1950 اما شرایط کاملا متفاوت بود. گدار و تروفو  هر دو منتقدان بنام ماهنامه کایه‌دو سینما بودند و ضمن حمله به فیلمسازان سنتی فرانسه از کار سینماگران مولفی چون هیچکاک، هاوکز، رونوار و برگمان تمجید می‌کردند.

هر دو آنها با فیلم فوق‌العاده‌ای به دنیای سینما معرفی شدند. تروفو «چهارصد ضربه» را در سال 1959 داشت و گدار با «از نفس افتاده» حیرت منتقدان را برانگیخت. این فیلم‌ها موج نو را در کانون توجه منتقدان سراسر اروپا و آمریکا قرار دادند. تروفو حتی طرح اولیه از نفس‌افتاده را نوشت و به دوستش گدار کمک کرد تا هزینه ساخت فیلم را تأمین کند. در جریان اعتراضات دانشجویی در سال 1968 و برکناری هنری لانگلوا رئیس سینماتک فرانسه توسط پلیس ضد‌شورش فرانسه، این دو دستگیر شدند و از عوامل اصلی عدم‌برگزاری جشنواره بین‌المللی فیلم کن در آن سال بودند. اما 5سال بعد همه چیز عوض شد و طی نامه‌نگاری‌های زهرآگین، گدار تروفو را به از دست دادن اصالت هنری‌‌اش متهم کرد وتروفو در نامه‌ای 20صفحه‌ای دوست قدیمی‌‌اش را فردی خودخواه و ریاکار معرفی کرد. برای گدار فیلم‌ها بایستی در راستای انگیزه‌های انقلابی می‌بود ولی برای تروفوی انسان‌گرا، سینمای سیاسی چندان معنایی نداشت.

عده زیادی از علاقه‌مندان سینما از ارتباط نزدیک گدار و تروفو و ارتباط‌های هنری و ذهنی‌شان در شروع کار بی‌خبرند. برای مثال ژان پیر لئو در نقش آنتوان دوینل در چند فیلم تروفو هنرپیشه محوری است و بعد گدار از او در فیلم‌های «چینی» و «زنانه مردانه» استفاده می‌کند.

لورن از مدت‌ها قبل ایده ساخت این فیلم را در سر داشت و در کنار آن به‌دنبال بهانه‌ای برای کار مشترک با بوکو- سردبیر سابق کایه‌دو سینما - بود که قبلا بیوگرافی تروفو را نوشته بود. لورن درباره فیلمش می‌گوید:«هیچ‌کدام از ما علاقه‌ای به ساختن فیلمی با موضوع موج نو سینمای فرانسه نداشتیم چون ماجرای دوستی این دو نفر را که با تلخی هر چه تمام‌تر به پایان رسید کمتر کسی می‌دانست».

عده زیادی از علاقه‌مندان سینما از ارتباط نزدیک گدار و تروفو و ارتباط‌های هنری و ذهنی‌شان در شروع کار بی‌خبرند. برای مثال ژان پیر لئو در نقش آنتوان دوینل در چند فیلم تروفو هنرپیشه محوری است و بعد گدار از او در فیلم‌های «چینی» و «زنانه مردانه» استفاده می‌کند. لئو در فیلم ما هم شخصیت محوری است و در هر دو سکانس ابتدایی و انتهایی فیلم حضور دارد و به‌نظر می‌رسد در تمام این مدت با دو پدر زندگی می‌کرده است. با درنظر گرفتن این ارتباط می‌توانیم دیالوگ سینمایی بین این دو فیلمساز را در فیلم‌هایشان بیشتر کنکاش کنیم. پس از «ژول و ژیم» (1960)، گدار «یک مرد و یک زن» (1961) رابا ژان مورو و ژان پل بلموندو ساخت و حین کار از آنها درمورد نحوه فیلمبرداری ژول و ژیم می‌پرسید. وقتی تروفو فیلم پوست ابریشمی را در سال 1964 ساخت، گدار در پاسخ به او فیلم «زن شوهردار» را در همان سال ساخت.

نکته مهم در کار لورن وبوکو این بود که بیشتر به منابع قدیمی و آرشیوی متکی بودند و از گفت‌وگو با بازماندگان آن دوره، چه ستاره‌ها (آنا کارینا، لئو، بلموندو ) و چه کارگردانان ( ژاک ریوت، آلن رنه، اگنس واردا و خود گدار) پرهیز کردند؛ «می‌خواستیم تا جایی که ممکن است از منابع دست‌اول در آن زمان استفاده کنیم. برایمان ساده بود تا از آنها بخواهیم درباره فیلم‌هایشان و شرایط آن دوره توضیح دهند اما حضور عده‌ای هنرمند پیر در حال گفت‌وگو، فیلم را از جذابیت برای جوانان دور می‌کرد. برای ما اهمیت داشت فیلم به موضوع جوانان و حضور استعدادهای جوان در صنعت فیلمسازی بپردازد. تروفو وقتی چهار صد ضربه را ساخت 27سال داشت و گدار هنگام کارگردانی از نفس افتاده 29ساله بود».

فیلم از اسلید لوبسکو هنرپیشه و کارگردان فرانسوی به‌عنوان رابطی بی‌کلام برای ارتباط بین گذشته و حال استفاده می‌کند. با این حال استفاده از او در نماهایی که مشغول ورق زدن شماره‌های قدیمی کایه دو سینماست و یا دیدار از مراکز مهم سینمایی پاریس چندان منطقی به‌نظر نمی‌رسد. لورن هم این موضوع را تأیید می‌کند و می‌گوید:«این بخش از کار آن طور که می‌خواستم از آب درنیامده و من به این خاطر از این هنرپیشه استفاده کردم چون گدار در یکی از فیلم‌های اخیرش خواهان حضور او شده بود و من تصور کردم او می‌تواند نماینده‌ای از نسل فعلی باشد و نگاهی به حوادث 50 سال اخیر داشته باشد».

2نفر در موج قاعدتا بایستی در رویکردش به 2فیلمساز، متعادل عمل می‌کرد اما حین تدوین، لورن متوجه شد که کفه فیلم به سود گدار سنگینی می‌کند:«گرایش مردم بیشتر به سوی گدار انقلابی بود؛ کسی که می‌خواست ضد‌سیستم عمل کند و در این راه از نگاهی رمانتیک بهره بگیرد. او می‌خواست همچون پیکاسو قواعد را بشکند ولی تروفو به دنبال سینمای انقلابی نبود و بیشتر دوست داشت فیلم‌هایی صادقانه و واقعی بسازد».

در فیلم همچنین اشاره مستقیمی به نقاشی را شاهدیم؛ جایی که در از نفس افتاده جین سیبرگ را در هتل در کنار پوستری از پل کلی و پیکاسو می‌بینیم. برای لورن ارتباط تنگاتنگی بین امپرسیونیسم و موج نو وجود دارد و در هر دومورد فیلمسازان به‌دنبال شکستن قواعد آکادمیک و به‌نمایش درآوردن تصاویر مورد نظر در فیلم‌هایشان بودند. شیوه تفسیر هنر و همراه و همسو کردن آن با خواسته‌های جامعه شبیه به هم بود. اما پس از تماشای فیلم این سؤال به ذهن خطور می‌کند که نگاه لورن به این دو نفر پس از تکمیل فیلم تا چه حد تغییر کرده؟ او در پاسخ می‌گوید:«شخصا هنوز هم بیشتر به فیلم‌های تروفو علاقه دارم، به‌ویژه «کودک وحشی» (1969) و «پول توجیبی» (1976) چون در دوره جوانی تأثیر زیادی روی من داشتند. بعدها که یاد گرفتم چطور تدوین کنم و فیلم بسازم گدار برایم مهم شد. گدار مرا به فکرکردن وادار کرد اما تروفو ذهنم را تکان داد. با این همه فیلمساز مورد علاقه‌ام در موج نو ژاک دمی است و شاید زندگی او را در فیلمی دیگر به تصویر کشیدم».

سینما و تلویزیون تبیان


همشهری