هدیه آسمان
بانوی بزرگ ایمان «زینب» در سال پنجم هجری دیده به جهان گشود.
او سومین فرزند ارجمند خاندان وحی و رسالت و دودمان پاک و بلندآوازهی امامت بود. نگارنده او را بسیار بینیاز از تعریف و تمجید میبیند و به واقع در وصف بانویی گرانقدر که پدرش امیر مؤمنان و مادرش سالار بانوان جهان «فاطمه» پارهی تن پیامبر و دو برادرش «حسن» و «حسین» سالار جوانان بهشت هستند، چه میتوان نگاشت؟
راستی که او میوهی فضیلتها و ثمرهی عظمتهایی بود که هالهای از شرف و پاکی و قداست و شکوه از هر سو او را در میان گرفته بود.
با این بیان شما خوانندهی عزیز دیگر از سینهی پربار و آکنده از عشق و ایمانی که او را شیر داد و از دامان پاکی که او را بسان گل پرورید، و از تربیت و پرورشی که همواره در مورد او بکار رفت، و از بیت رفیعی که او در آنجا دیده به جهان گشود، و از عامل وراثت و آنچه از این راه به او ارزانی گردید، و نیز عکسالعمل و بازتاب شیوههای تربیتی و تأثیر جو مقدس خانوادگی که روح بزرگ او اثر نهاد، و نیز از ارزشهای اخلاقی و مواهب بیشماری که به او ارزانی داشت و در مزرعهی پربار وجود او به گل نشست و شکوفا گردید، چیزی مپرس و مگو که وصفناپذیر است!
اما راستی چقدر دردناک است که بگوییم تاریخ در مورد او ستم و بیداد روا داشت، همانگونه که در مورد پدر و مادر گرانمایهاش، چرا که تاریخ آنسان که شایسته و بایسته است زندگی او را پی نگرفت و آن گونه که زیبندهی شخصیت بانوی اندیشمند و فرزانهی «بنیهاشم» و نوادهی پیامبر خدا و قهرمان بزرگ ایمان و شجاعتی چون «زینب» باشد، زندگی او را ترسیم ننموده است.
هدیه آسمان
نویسندهی کتاب «الحسین و بطلة کربلا» مقالهای را از یک روزنامهی پر تیراژ مصری که پیرامون شخصیت والای این بانوی بزرگ نوشته شده است در کتاب خویش میآورد که ما در اینجا فرازهایی از آن را میآوریم و میگذریم:
زینب دخت امیر مؤمنان در ماه شعبان به سال پنجم از هجرت دیده به جهان گشود. مادرش او را نزد پدر والامقامش علی علیهالسلام آورد و گفت: علی جان! این نوزاد را بگیر و برای او نامی شایسته برگزین.
علی علیهالسلام فرمود: من در نامگذاری فرزندم بر پیامبر خدا پیشی نمیگیرم.
آن روز پیامبر در سفر بود. هنگامی که آمد، به خانهی «فاطمه» وارد شد. از او خواستند تا نامی بر نوزاد خاندان رسالت برگزیند که فرمود: «من بر پروردگارم سبقت نمیجویم.»
در این لحظات بود که فرشتهی وحی فرود آمد و با تقدیم سلام و تهنیت خدا به پیامبرش گفت: «ای پیامبر خدا! نام این نوزاد مبارک «زینب» است، چرا که خدا این نام زیبا و شایسته را برای او برگزیده است.»
سمبل پایداری
آری این بانوی بزرگ، هم دارای زندگی درخشان و تاریخ سرشار از فضایل انسانی و ارزشهای اخلاقی است و هم همهی مراحل زندگی الهامبخش و درس آموزش با حوادث اندوه بار و درد و رنج آمیخته بود.در بخش مهمی از عمرش به طول ربع قرن با فاجعهی جانسوز رحلت نیای گرانقدرش پیامبر و مادر شایسته اش «فاطمه» و رخدادهای سخت دیگری، روبرو گردید. آنگاه با روزگار سختی روبرو شد که پدرش امیر مؤمنان خانهنشین گردید و آزادی و امنیت و همهی امکانات از او سلب شد.
سپس هجرت پدرش از مدینه به کوفه که مرکز حکومت پدرش گردید، پیش آمد و از پی آن ارادهی حکیمانهی الهی او را با شهادت پدر- یعنی حادثهی دردناک و فاجعهی تکان دهندهای که آسمانها را به لرزه درآورد- داغدار ساخت. به دنبال آن شاهد و ناظر جنگ ظالمانهای بود که معاویه بر ضد برادرش، حضرت مجتبی علیهالسلام و شیعیان او شعلهور ساخت و پس از آن هم با نقشهی ابلیسی خویش آن حضرت را با سم خیانت به شهادت رسانید و سیطرهی استبدادی خویش را به ضرب زور و فریب و خیانت و تطمیع به جهان اسلام تحمیل کرد. پس از سالیانی چند ناگهان آن بانوی قهرمان با رخداد دیگری که به راستی بزرگترین فاجعهی تاریخ بود، روبرو گردید. فاجعهی تکاندهنده و خون باری که دارای ابعاد گوناگون و مسیری طولانی بود. اما شگفت اینجاست که این بانوی قهرمان در برابر این حوادث سخت و شکننده، قهرمانانه و نستوه، پایداری ورزید و بی آنکه احساس شکست یا پریشانی نماید و یا اعصاب پولادین خویش را از دست بدهد و یا بر هوشمندی و آگاهی و درایتاش خدشهای وارد آید، رسالت سترگ و پرشکوه خویش را از آغاز تا انجام به شایستگی انجام داد و پا به پای انجام وظیفه و رساندن پیام، به مدینه بازگشت.
پس از این پایداری شگرف در راه حق و عدالت، استبداد حاکم او را تبعید ساخت و آن بانوی بزرگ به «مصر» رفت و خدا چنین مقرر فرمود که آن حضرت در همان جا جهان را بدرود گوید و پروندهی سراسر افتخار زندگی شگفتانگیز و الهامبخش او در سرزمین «نیل» گشوده بماند و آرامگاهش پناهگاه و نقطهی امید میلیونها قلب و دل در طول عصرها و نسلها... گردد.
بخش عترت و سیره تبیان
سایت یا مجیر