تبیان، دستیار زندگی
مصطفی دلشاد، به سال 1334 شمسی در تهران متولّد شد. از مؤسسه آموزش عالی آمار و انفورماتیک تهران، در رشته «آمار در ریاضی» مدرک کارشناسی گرفت و هم زمان، تحصیل علوم دینی را نیز پیگیری کرد و از سال 1364 تا 1381 در سطوح عالی حوزه (درس خارج) تحصیل نمود . دلشاد
عکس نویسنده
عکس نویسنده
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ابعاد آزادی ها در نهج البلاغه

آزادی های فردی و اجتماعی

مصطفی دلشاد


با توجه به آشنایی عمیق دکتر دلشاد در زمینه نهج البلاغه و معارف والایش تصمیم گرفتیم که مصاحبه ای با ایشان در زمینه نهج البلاغه داشته باشیم تا بهانه ای باشد برای آشنایی بیشتر شما عزیزان با ایشان و آثار ارجمندشان و همچنین بررسی موضوعی که به دلیل تعبیرات مختلف از آن محل مناقشه شده است . و آن هم بحث آزادی و ابعاد آن است می خواهیم ببینیم نظر امیر المؤمنین علی علیه السلام در این زمینه چیست ؟


معرفی مصطفی دلشاد تهرانی پژوهشگر نهج البلاغه

مصطفی دلشاد، به سال 1334 شمسی در تهران متولّد شد. از مؤسسه آموزش عالی آمار و انفورماتیک تهران، در رشته «آمار در ریاضی» مدرک کارشناسی گرفت و هم زمان، تحصیل علوم دینی را نیز پیگیری کرد و از سال 1364 تا 1381 در سطوح عالی حوزه (درس خارج)  تحصیل نمود . دلشاد، به زبان‌های انگلیسی، عربی، آلمانی و فرانسه آشنایی دارد و کتاب «دومین انقلاب سوسیالیستی»، اثر تاتیانا زاسلاوسکایا، به قلم او از انگلیسی به فارسی ترجمه شده است. وی علاوه سابقه طولانی تدریسِ آمار و ریاضی، تعلیم و تربیت، تاریخ اسلام و نهج البلاغه در دانشگاه‌های: تهران، علامه طباطبایی، تربیت معلّم، شاهد، امام صادق(ع) ، دانشکده اصول دین و دانشکده علوم حد یث و ... برخی مسئولیت‌های آموزشی – فرهنگی را نیز در وزارت‌خانه‌های آموزش و پرورش، آموزش عالی و ارشاد، به عهده داشته است. تاکنون، تنها در موضوع سیره پیامبر و اهل بیت، سی و هشت عنوان کتاب از وی منتشر شده است که برخی از آنها عبارت‌اند از: سیره نبوی (در چهار جلد: سیره فردی، سیره اجتماعی ،  سیره مدیریتی و سیره خانوادگی )،پیشگاه حقیقت ( کربلا و عاشورا : راه ها و انتخاب ها ) ، حماسه حسینی و ظهور حقیقت آدمی، دولت مهدی (ع) ، سیرت مهدی (ع) ، میراث ربوده  (تحلیلی بر رویداد سقیفه)، جمال دولت محمود ( حکومت امام علی (ع) ،حکومت موفق تاریخ ) ، دولت آفتاب (اندیشه سیاسی وسیره حکومتی امام علی (ع) )، دلالت دولت ( آیین نامه حکومت ومدیریت در عهدنامه مالک اشتر ) ، چشمه خورشید ( آشنایی با نهج البلاغه ) ، درسنامه اخلاق خانوادگی و  ... .

تبیان : در ابتدا لطفا بفرمایید شما کار پژوهش در نهج البلاغه را از چه زمانی آغاز کردید و چه عاملی باعث این ژرفنگری شما در عرصه نهج البلاغه شده است ؟

آقای دلشاد : بنده از دوران نوجوانی که نهج البلاغه را می شنیدم و می خواندم حس می کردم که نهج البلاغه بهترین کتاب ترجمان قرآن است و اگر بخواهم بدانم قرآن چه می گوید و قرار است ما را کجا ببرد باید در نهج البلاغه آن را یافت ،  و بعد هم نهج البلاغه مطالب را خیلی ملموس و محسوس و مصداقی بیان می دارد ؛  و از سال 53 به صورت علمی وارد حوزه ی نهج البلاغه شده ام و به صورت ترتیبی و موضوعی  و تجزیه ای به پژوهش هایی دست زده ام ...

موضوع مورد بحث «آزادی و ابعاد آن در نهج البلاغه»

تبیان: یکی از موضوعاتی که به شدت در محافل عمومی مطرح هست بحث آزادی های فردی و اجتماعی است که بعضاً تعبیرات سوئی از آن می شود می خواهیم ببینیم تعریف امیرالمؤمنین (علیه السلام ) که ملاک و معیار حق است، چیست؟

آقای دلشاد: یکی از مباحث جدی و اساسی در نهج البلاغه و سیره حضرت امیر بحث آزادی است. آن حضرت آزادی را یکی از حقوق اساسی فرد و جامعه مطرح نموده  و در پاسداشت آن تلاش بسیار کرده اند .

کلمه حق در پنج معنای اصلی در نهج البلاغه به کار رفته است که سایر معانی استعمال شده  نیز به این پنج معنا بر می گردد .

1- حق به معنای امر واقع ، واقعیت عینی و خارجی، و آن چیزی که هست مثلاً امام می فرمایند مرگ حق است ( در خطبه 132 ) .

2- حق به معنای ادراک امر واقع، و ادراک مطابق واقع است،  یعنی آنچه را که هست ما درک کنیم و مطابق واقع درک کنیم و آن را بپذیریم  ، مثل این که دریابیم که مرگ هست و هرکسی را درمی یابد، چنان که حضرت در حکمت 122 بیان کرده اند .

3- حق به معنای اجازه ، رخصت ،  آزادی انتخاب و اختیار که جزو حقوق فرد و جامعه است. مانند حقّ پرسشگری ، همان طور که امام در کلام 162 مطرح کرده است .

4. حق به معنای استحقاق ، لیاقت ، شایستگی و سزاواری ، مانند حقّ حکومت یعنی شایستگی حکومت که در موارد متعدد در سخنان امام آمده است ، مانند آن چه در خطبه 2 و حکمت 22 آمده است .

5 . حق به معنای طلب و مطالبه ، و انتظار دو طرفه ، مانند حقّ مردمان بر زمامداران ، و حقّ زمامداران بر مردمان ، چنان در خطبه 216 آمده است .

حق به معنای ادراک امر واقع، و ادراک مطابق واقع است،  یعنی آنچه را که هست ما درک کنیم و مطابق واقع درک کنیم و آن را بپذیریم، مثل این که دریابیم که مرگ هست و هرکسی را درمی یابد

شناخت سه حقّ اخیر و پاسداشت آن ها ، حافظ آزادی های فردی و اجتماعی است . مهم ترین این آزادی ها عبارتند از :

1- آزادی انتخاب سرنوشت خویش : مبنایی ترین آزادی، آزادی رقم زدن سرنوشت خویش است. انسان باید خودش خودش را بسازد و تمام مسئولیت های بشری را خود به عهده گیرد ، و این آزادی را خدا وند به او داده است. در صورت گرفتن این حق از انسان مسئولیت از او برداشته می شود و بر خدا حجت پیدا می کند.

مصطفی دلشاد

شریف رضی در حکمت 78 نهج البلاغه (مطابق با نسخه صبحی صالح ) آورده است که پس از ماجرای صفّین کسی از امام (ع) پرسید  :  آیا رفتن ما به شام و برگشتن ما و آن چه رخ داد آیا همه چیز از طرف خدا تعیین شده بود و به قضا و قدر خدا بود ؟ حضرت عصبانی شدند .

شریف رضی می گوید که حضرت در آن جا سخن مفصلی فرمودند که قسمتی از آن را آورده است . حضرت فرمودند : «وای بر تو ! شاید تو  قانونمندی حاکم بر هستی را  و  اینکه هر چیزی بر طبق آن قانون اندازه می یابد با اختیار و آزادی انسان اشتباه کرده ای؛ اگر چنان باشد که تو تصور کرده ای [ و همه چیز از پیش شکل گرفته و معین شده باشد ] بی گمان پاداش و کیفر باطل می شود ، و نوید و تهدید از میان برداشته می شود .

بدون شک خدای سبحان بندگانش را امر فرموده و در آن چه بدان مأمورند دارای اختیارند، و آنان را از اموری نهی نموده تا بترسند و  خود از آن دست باز دارند . »

بنا بر این خداوند اوامر و نواهی خود را روشن کرده است و به انسان ها آزادی داده است تا خود هدایت و ضلالت را برگزینند و نتایج انتخاب خود را ببینند ، و این مهم ترین آزادی برای بشر است .

تبیان : پس تکالیفی که بر انسان واجب شده است چگونه است ؟

حضرت در ادامه همین حکمت به این موضوع پرداخته است . می فرمایند : «  آن چه خداوند تکلیف کرده است ، آسان است نه دشوار ، و پاداش او بر کردار اندک بسیار است . او را نا فرمانی نکنند از آن رو که مجبورند ، و فرمانش نبرند از آن رو که ناگزیرند . »

یعنی آن چه تکلیف شده آسان است نه غیرقابل اجرا و کمرشکن ، و انسان ها اطاعت و فرمانبرداری و یا نافرمانی نمی کنند از روی اجبار که در غیر این صورت ، یعنی اگر انسان ها نتوانند سرنوشتشان را خودشان رقم بزنند تکلیف بی معنا می شود . چنان که حضرت در ادامه همین بیان می فرمایند : « زیرا خداوند پیامبران را به بازی نفرستاده ، و کتاب ها [ ی  هدایت] را برای بندگان بیهوده نازل نفرموده ، و آسمان ها و زمین و آن چه را میان این دو است، به باطل نیافریده است . »

خلاف حکمت الهی است که انسان ها مجبور باشند ، و چنین اعتقادی به منزله کفر به حق است . سپس حضرت به آیه ای از قرآن کریم استناد می کنند که گویای قرآن شناسی متفاوت آن حضرت با دیگران است. آیه 27 سوره ص که خداوند می فرماید:« این گمان کسانی است که کفر ورزیده اند ،پس وای از آتش بر کسانی که کفر پیشه کرده اند.»

پس مشخص است مبنایی ترین آزادی، آزادی انتخاب سرنوشت است و به تبع این آزادی، آزادی دیگری  به وجود می آید که آن، آزادی انتخاب راه و مسیر است که در آموزه های امام مکرر مطرح شده است ، مانند خطبه 76 ، 83 ، 90 ، 237 و موارد دیگر .

و در ادامه آزادی انتخاب راه ،  آزادی دیگری رقم می خورد و آن برگزیدن راه هدایت یا ضلالت است با تمام راهنمایی هایی که خداوند فرستاده  است ، مثل پیامبران و کتاب های آسمانی. با این حال انسان آزاد است چرا که پیامبران فقط ابلاغ می کنند و اجبار نمی کنند .

خداوند می فرماید:« این گمان کسانی است که کفر ورزیده اند ،پس وای از آتش بر کسانی که کفر پیشه کرده اند»

در حکمت 405 نهج البلاغ قضیّه ای نقل شده است که حضرت جایی عمّار یاسر را می بیند که در صدد است به هر نحوی که هست مغیرة بن شعبه را به دینداری راهنمایی کند و وی امتناع می ورزید .حضرت می فرماید: « او را رها کن عمّار ! [ او دنبال هدایت و دینداری نیست ]. او  چیزی از دین برنخواهد گرفت جز آن چه او را به دنیا نزدیک سازد ، و به عمد خود را به شبهه ها درافکنده تا آن را بهانه ای برای کارهای نادرست خویش گرداند ».

بر این اساس رسالت هدایت انبیا و اولیا رسالت آزادی انسان از گناهان و هواپرستی ها ، از بندگی ها و بردگی ها ، از شخصیت پرستی ، قدرت پرستی ، و ثروت پرستی  است. رسالت آزادی انسان از بندگی غیر خداست ، هر چه که باشد .

مصطفی دلشاد

حضرت در ضمن خطبه ای که شریف رضی آن را در نهج البلاغه آورده است ( خطبه 147 ) می فرماید : « پس خداوند محمد ( ص )  را به حق برانگیخت تا بندگانش را از پرستش بتان بیرون آرد و به عبادت و بندگی او راه برد ، و از اطاعت شیطان برهاند و به اطاعت او درآورد » .بنابر این می توان گفت اصل دین  و گوهر دین آزادی است ، چنان که امیرمؤمنان علی (ع) در مکتوبی که سرگذشت خود را در آن بیان کرده است و ابن هلال ثقفی ( درگذشته به سال 283 هجری ) و طبری امامی ( از عالمان قرن چهارم ) و سید بن طاووس ( درگذشته به سال 664 هجری ) این مکتوب را تقریبا به طور کامل روایت کرده اند ، به این امر صراحت دارد و گفته است :  « پیامبر خدا ( ص ) فرمود : ولایت از آنِ کسی است که آزاد ساخته باشد . رسول خدا ( ص ) برای آزاد ساختن گردن ها از آتش آمد و انسان ها را از قید بندگی [ غیر خدا ] آزاد کرد ؛ بنابر این ولایت این امت را پیامبر دارد ، و هر حقّی که او داشت ، پس از او از آنِ من است » .

پیام آوران الهی بر آن بوده اند که زمینه آزادی حقیقی مردمان را فراهم کنند و مبتنی بر آن ، آزادی های دیگر را سامان دهند و حقوق انسانی را جلوه بخشند . ملای روم این معنا را به خوبی دریافته و چنین سروده است :

زیــن سبـب پیـغـمـبــر بــــا اجتهاد

نـام  خــود و ان علی مولی نهاد

گفت هر کو را منم مولی و دوست

ابـن عمّ من علی مولای اوست

کیست مــولا  آن کـــه آزادت کنــد

بــنــد رقّـیــت ز پــایـــت بر کند

چون بـه آزادی نبـوّت هادی است

انبیـا را زیــن سبب آزادی است

ای گــروه مؤمنــان شادی کنیــد

همچو سرو سوسن آزادی کنید

آزاد ساختن  از بندگی غیر خدا به تمام معنا ، و  آزادی از بت های  ذهنی و عینی ، و آزادی از بند های خواری و ستم مهم ترین رسالت است ، و امام علی (ع) در این باره و در مورد رسالت خود در خطبه ای ( خطبه 159 ) می فرماید : « با شما به نیکویی به سر بردم ، و با همه تاب و توان پاسداری تان کردم، و از بند های خواری آزادتان ساختم، و از زیر بار ستم رهایی تان بخشیدم». این گوهر رسالت همه انبیا و اولیا و مصلحان بشری است .

مبتنی بر این آزادی ها دو دسته آزادی شکل می گیرد :

1- آزادی های  فردی و شخصی :

2- آزادی های اجتماعی و سیاسی :

البته بنا بر آموزه های امام علی (ع) زیر ساخت این آزادی ها ،  آزادی معنوی است ، یعنی آزادی از غیر خدا ، آزادی از بندگی غیر ، که تا این آزادی نباشد آن آزادی های فردی و اجتماعی به درستی و به تمامی معنا نخواهد یافت و  مبنای محکمی نخواهد داشت . و این آزادی ریشه در فهم و آگاهی و بینش صحیح دارد ، به گونه ای که اگر این نباشد ، آدمی به راحتی به بندگی این و آن گرفتار می آید و متوجه هم نمی شود . به قول علامه اقبال لاهوری :

آدم از بــی بــــصــری بـنــدگـــی آدم کـــــرد

گــوهـری داشت ولـی نــذر قبــاد و جم کرد

یعنی در خوی غلامی ز سگان پست تر است

من ندیدم که سگی پیش سگی سر خم کرد

امام در  نامه ی 31 به امام حسن مجتبی (ع) و سایر فرزندان معنویشان می فرماید : « بنده غیر خدا مباش که خدایت آزاد آفریده است » .

امام راحل عبارتی دارند در این زمینه می فرمایند : کلمه این که اعطا کردیم آزادی را ، این جرم است. آزادی مال مردم است ، قانون آزادی داده ، خدا آزادی داده به مردم ، اسلام آزادی داده ، قانون اساسی آزادی داده به مردم .

آزادی انسان برای سازندگی خویش در فرصت زندگی این جهانی

از جمله آزادی های فردی و شخصی ، این آزادی است .انسان آزاد است در فرصت این زندگی خودش را بسازد . راه خود را بر گزیند و درست عمل کند ، و  خودش ، خودش را بسازد ؛  و خودش ،  خودش را بسنجد و محاسبه کند  ، قبل از این که او را بسنجند و محاسبه نمایند ، قبل از اینکه مرگ گلوی انسان را بگیرد و فرصت ها از دست برود .

حضرت این معنا را مکرر بیان کرده است ، مانند خطبه 90 ، یا خطبه 237 ، یا خطبه 83 .

علی (ع) در این باره و در مورد رسالت خود در خطبه ای ( خطبه 159) می فرماید: « با شما به نیکویی به سر بردم، و با همه تاب و توان پاسداری تان کردم، و از بند های خواری آزادتان ساختم، و از زیر بار ستم رهایی تان بخشیدم ».

آزادی در برگزیدن وطن :

کسی نمی تواند موطن کسی را به وی تحمیل کند .در قرآن هم  آیه ای هست در این زمینه که اگر دیدید در مکانی به شما ظلم می شود و نمی توانید سربلند و با کرامت و آسوده زندگی کنید ، و نمی توانید اصلاح کنید و آن را تغییر دهید ،  از آن جا بروید « الم تکن ارض الله واسعة  فتهاجروا فیها » آیا زمین خدا  وسیع نبود که دست به هجرت بزنید ؟

در این زمینه حکمت 442 چنین آمده است : « هیچ شهری برای تو از شهر دیگر سزاوارتر نیست ( تو خود می توانی چیزی را که سزاوارت است انتخاب کنی ) ،بلکه بهترین سرزمین ها برای تو سرزمینی است که در آنجا به آسودگی زندگی کنی » . این از حقوق مسلم انسان ها است و هیچ کس حق ندارد این حق را از انسان بگیرد.

حق پرسشگری

مصطفی دلشاد

کسی نمی تواند حق پرسشگری را از انسان بگیرد . ممکن است کسی سؤال اشتباهی بپرسد ، با این حال نمی توان این حق را از او گرفت .می شود به او تذکر داد که سؤالش غلط  است . ممکن است در پاسخ به پرسشش زمانی را بطلبد و باید صبر کرد نه این که نپرسد .

در حکمت 162 آمده که شخصی نزد حضرت علی علیه السلام آمد و سؤال تلخ و گزنده ای پرسید با این که سؤال نا استوار و نادرستی بود حضرت به وی پاسخ داد و فرمود : « تو حق داری بدانی و چون خواسته ای بدانی پس من تو را آگاه میکنم » .

حق بخشش و قصاص

این هم حقی است که افراد دارند و نمی توان از ایشان گرفت . انسان می تواند قصاص کند یا ببخشد بدون هیچ اجباری . در جریان ضربت خوردن خود حضرت ایشان فرمودند ( نامه 23 نهج البلاغه است ) : « من دیروز همراه شما بودم و امروز عبرت شمایم  ، فردا هم از شما جدا می شوم و از این عالم می روم.

اگر زنده بمانم صاحب اختیار خون خویشم ، و اگر بمیرم به دیدار پرورگارم نائل می شوم . اگر هم ببخشم ، بخشیدن موجب نزدیکی به خداست  برای من؛ و اگر شما هم ببخشید ، نیکوکاری است برایتان . پس ببخشید !(  آیا دوست ندارید که خدا شما را بیامرزد ؟ ) ( سوره نور آیه 22 ) »

 ادامه دارد ....

 (ادامه مبحث تحت عنوان آزادی های اجتماعی و سیاسی خواهد آمد )

بخش نهج البلاغه تبیان

مشاوره
مشاوره
در رابطه با این محتوا تجربیات خود را در پرسان به اشتراک بگذارید.