تبیان، دستیار زندگی
مهربانی با مادر و اثرات نارضایتی او در کلام بزرگان
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

مگر صداي گريه او را نمي شنوي

e'/1 4hg1

مهربانی با مادر و اثرات نارضایتی او در کلام بزرگان

برّ الوالدین و احسان به پدر و مادر، مسألهای است که خداوند متعال نسبت به آن کوتاه نیامده است. چنان که در حدیثی از امام محمد باقر علیه السلام آمده است که:

ثَلَاثٌ لَمْ يَجْعَلِ اللَّهُ عَزَّ وَ جَلَّ لِأَحَدٍ فِيهِنَّ رُخْصَةً أَدَاءُ الْأَمَانَةِ إِلَى الْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ الْوَفَاءُ بِالْعَهْدِ لِلْبَرِّ وَ الْفَاجِرِ وَ بِرُّ الْوَالِدَيْنِ بَرَّيْنِ كَانَا أَوْ فَاجِرَيْنِ» (1)؛ سه چیز است که خدای عزّوجل برای احدی در آن رخصت [و راه گریز از انجامش] قرار نداده: ادای امانت به [شخص] بِرّ و فاجر (یعنی آن طرف چه آدم خوبی باشد و چه بد باشد باید امانت را به او ادا کرد)، و وفای به عهد نسبت به بِرّ و فاجر، و نیکی به والدین چه بِرّ باشند و چه فاجر!!

در مقابل، بدی کردن نسبت به پدر و مادر، اثرات سوئی در پی دارد که غیر قابل چشم پوشی است، حتی اگر ایشان ظلمی در حق فرزند کرده باشند، باز هم حق بدی کردن به آنها را ندارد، حتی در حدّ بد نگاه کردن! به عنوان نمونه در روایتی از امام صادق علیه السلام میخوانیم:

مَنْ نَظَرَ إِلَى أَبَوَيْهِ نَظَرَ مَاقِتٍ وَ هُمَا ظَالِمَانِ لَهُ- لَمْ يَقْبَلِ اللَّهُ لَهُ صَلَاة (2‏)؛ هر كه به چشم دشمنى بر پدر و مادرش بنگرد با اينكه به او ستمكارند، خدا نمازش را قبول نكند. (3)

در مقابل، بدی کردن نسبت به پدر و مادر، اثرات سوئی در پی دارد که غیر قابل چشم پوشی است، حتی اگر ایشان ظلمی در حق فرزند کرده باشند، باز هم حق بدی کردن به آنها را ندارد

استاد امجد نقل می کردند:

شخصی به مرحوم علامه [طباطبایی] عرض کرد: «با این پدر و مادرهای پرتوقع چه کنیم؟» ایشان فرمودند: «غیبت پدر و مادرها را نکنید!» (4)

اما تأکید و سفارش درباره مادر و مهربانی نسبت به او ویژه است. جالب اینجاست که در برخی از روایات، حق مادر مقدّم بر حق پدر قرار داده شده است:

1. در بخشی از «رساله حقوق» امام زین العابدین علیه السلام میخوانیم:

...وَ حُقُوقُ رَحِمِكَ كَثِيرَةٌ مُتَّصِلَةٌ بِقَدْرِ اتِّصَالِ الرَّحِمِ فِي الْقَرَابَةِ فَأَوْجَبُهَا عَلَيْكَ حَقُّ أُمِّكَ ثُمَّ حَقُّ أَبِيكَ ثُمَّ حَقُّ وُلْدِكَ ثُمَّ حَقُّ أَخِيكَ ثُمَّ الْأَقْرَبُ فَالْأَقْرَبُ وَ الْأَوَّلُ فَالْأَوَّل...‏ (5)؛ و حقوق خويشانت بسيار است، كه بستگى به دور و نزديك بودن نسبت خانوادگى دارد، كه واجب‏ترين آنها بر تو حقّ مادرت، سپس پدرت، بعد فرزندت، و پس از آن برادرت، سپس بهمين ترتيب بر اساس نزديكى خويشان ادامه مى‏يابد. (6)

2. عن أَبِي عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: جَاءَ رَجُلٌ وَ سَأَلَ النَّبِيَّ (صلی الله علیه و آله و سلم) عَنْ بِرِّ الْوَالِدَيْنِ؛ فَقَالَ: ابْرَرْ أُمَّكَ ابْرَرْ أُمَّكَ ابْرَرْ أُمَّكَ- ابْرَرْ أَبَاكَ ابْرَرْ أَبَاكَ ابْرَرْ أَبَاكَ- وَ بَدَأَ بِالْأُمِّ قَبْلَ الْأَبِ (7)؛ مردى نزد رسول خدا (صلی الله علیه و آله و سلم) آمد و از برّ بوالدين پرسيد و تا سه بار پاسخش داد: به مادرت نيكى كن و سپس تا سه بار فرمود: به پدرت نيكى كن و مادر را پيش از پدر آغاز نمود (و با آغاز به مادر اشاره دارد كه بر باو افضل است) (8)

3. جابر الجعفي عن أبي جعفر محمّد بن علي الباقر عليهما السّلام قَالَ:

قَالَ مُوسَى (علیه السلام): يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ (بِكَ ثَلَاثَ مَرَّاتٍ) قَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأُمِّكَ مَرَّتَيْنِ قَالَ يَا رَبِّ أَوْصِنِي قَالَ أُوصِيكَ بِأَبِيكَ فَكَانَ لِأَجْلِ ذَلِكَ يُقَالُ إِنَّ لِلْأُمِّ ثُلُثَيِ الْبِرِّ وَ لِلْأَبِ الثُّلُثَ (9)

جابر جعفى از امام محمد باقر عليه السّلام روايت كند كه فرمود:

موسى بن عمران گفت: پروردگارا! به من سفارش كن. فرمود: تو را به خودم سفارش مى‏كنم- سه مرتبه-

باز گفت: پروردگارا مرا سفارش كن. فرمود: تو را به مادرت سفارش مى‏كنم.

گفت: پروردگارا مرا سفارش كن. فرمود: تو را به مادرت سفارش مى‏كنم.

گفت مرا سفارش كن. فرمود: تو را به پدرت سفارش مى‏كنم‏.

و از اينجاست كه گفته شده: مادر دو سوم حق نيكى فرزند را مى‏برد و پدر يك سوم‏. (10)

اکنون نمونههایی از سیره عارفان و بزرگان را نسبت به مسأله مهربانی با مادر و اثرات نارضایتی او، از نظر میگذرانیم:

زیارت به نیابت مادر

یکی از ارادتمندان « جناب شیخ جعفر مجتهدی» میگوید:

چندین سال قبل كه می‌خواستم به پابوس حضرت رضا (علیه الاف التحیه و الثناء) مشرف شوم جهت خداحافظی نزد مادرم رفته و به ایشان گفتم: قصد زیارت حضرت رضا (علیه‌السلام) را دارم چه چیزی دوست دارید برای شما سوغات آورم؟

مادرم گفتند: «چیزی جز سلامتی تو را نمی‌خواهم اما وقتی مشرف شدی یك زیارت به نیابت من به جا آور.» بنده هم قبول نموده و به مشهد مقدس رفتم و پس از زیارت حضرت رضا (علیه‌السلام) خدمت آقای مجتهدی رسیدم، در آنجا به ایشان عرض كردم: آقاجان توجهی كنید تا حضرت علی بن موسی الرضا (علیه‌السلام) عنایتی فرمایند و گشایشی در كارهایم حاصل شود.

ایشان نگاهی به من كرده و فرمودند:

«به یاد دارید وقتی می‌خواستید به مشهد بیایید، مادرتان چه گفت؟»

عرض كردم: خیر آقاجان چه گفت؟

فرمودند:

«وقتی شما جهت خداحافظی نزد مادرتان رفتید و گفتید چه چیزی برایتان به سوغات آورم. گفتند: من سلامتی تو را می‌خواهم ولی یك زیارت به نیابت من به جا آور. شما سه روز است به مشهد آمده‌اید ولی زیارتی كه به نیابت مادرتان قبول نمودید را انجام نداده‌اید. این زیارت برای ایشان نوشته شده است و انجام آن بر عهده شما می‌باشد و گشایش كار شما به انجام فرمان مادر می‌باشد

اتفاقاً آن روز مصادف بود با روز شهادت حضرت رضا (علیه‌السلام) و من در آن روز حضرت را به نیابت مادرم زیارت كردم و پس از آن مشكلات من یكی پس از دیگری حل شد. (11)

به نزد مادرت برو و با او مهربانی كن و دیگر او را ناراحت نكن كه خسرالدنیا و الآخره خواهی شد.

مگر صدای گریه او را نمی‌شنوی؟

یکی از ارادتمندان « جناب شیخ جعفر مجتهدی» میگوید:

زمانی كه آقای مجتهدی در یكی از اتاقهای باغ رضوان مشهد به سر می‌بردند، یك روز صبح كه صبحانه تهیه كرده بودند، جوانی را همراه خود به آنجا آوردند و سه نفری صبحانه خوردیم، بعد از صرف صبحانه هنگامی كه آقا تشریف بردند، از آن جوان سؤال كردم: شما چگونه با آقا آشنا شدید و چه كار داشتید؟

گفت من بیكار بودم و فكر كردم این آقا در اینجا مشغول كار می‌باشند، لذا از ایشان خواستم كاری به من بدهند تا مشغول آن شوم، هنگامی كه این درخواست را نمودم به من فرمودند:

«شما با مادرتان قهر كرده و به اینجا آمده‌اید، مگر صدای گریه او را نمی‌شنوی؟»

همین كه این مطلب را فرمودند، دركمال تعجب صدای گریه مادرم را شنیدم و بسیار متأثر و متأسف شدم! سپس فرمودند:

«در جیب خود سه تومان پول داری، این مبلغ را هم بگیر و بعد از صرف صبحانه به نزد مادرت برو و با او مهربانی كن و دیگر او را ناراحت نكن كه خسرالدنیا و الآخره خواهی شد.» (12)

عاقبت بداخلاقی با والدین

آیت الله سید رضا بهاءالدینی

«در ماه مبارک رمضان، علاوه بر کارهای روزانه، گاهی ساعتی نزد مادرم می ماندم و پس از صرف افطار به ادامه درس و بحث و مطالعه می پرداختم.

شبی دیر وقت به خانه برگشتم، به طوری که یک ساعت بیشتر به اذان صبح نمانده بود!

نگامی که وارد خانه شدم، مادرم را چنان ناراحت و آشفته خاطر دیدم که ناگهان به سوی من آمد و گفت: چرا این قدر دیر کردی؟! از ناراحتی و نگرانی تا الان نخوابیده ام.

و بنده با غرور جوانی ای که داشتم، به جای اظهار محبت و عذرخواهی از ایشان گفتم: بی خود نخوابیده اید، می خواستید بخوابید.

اما چندی نگذشت که چوب این برخورد غلط را خوردم. هر چند آن شب در پی کار خوب و پسندیده بودم، ولی به خاطر پایمال کردن حقوق دیگران و اذیت پدر و مادر تنبیه شدم.» (13)

ننه جان می خواهی لباست را عوض کنم؟

آیت الله کوهستانی نهایت احترام و ادب را درباره مادر مراعات می کرد و از هرگونه حرکتی که موجب آزرده شدن خاطر مادر می گشت پرهیز می نمود و مثل عبد در مقابل مولا از مادر اطاعت می کرد.

هر شب پس از نماز مغرب و عشا نزد مادرش می رسید و از وی احوال پرسی و دل جویی می کرد همیشه او را «ننه جان» خطاب می نمود و ذره ای صدایش را در برابرش بلند نمی ساخت.

ایشان می فرمود:

«گاهی از اوقات که مادرم عصبانی می شد و از روی عصبانیت حرف تندی می زد، من به پاس احترام وی زود محیط منزل را ترک می کردم نکند که در مقابل ایشان موضع گیری کنم و احترامش را نگه ندارم.»

هنگامی که مادر پیرش برای رفع حوایج خود نیاز به کمک داشت، یاریش می داد و در این باره نقل شده است که معظم له شبی مشغول غذا دادن به مادرش بود که مقداری از غذا روی لباس مادرش ریخت، لذا خیلی عصبانی و ناراحت شد و از روی ناراحتی سخنی گفت که سبب آزردگی خاطر ایشان گردید؛ ایشان بی درنگ برخاست و زود اتاق را ترک کرد و پس از لحظاتی بار دیگر خدمت مادر رسید و سلام کرد و با کمال خونسردی و آرامش گفت:

«ننه جان می خواهی لباست را عوض کنم؟!»

گویا اصلاً هیچ اتفاقی نیفتاده است.

و نیز روزی آقا جان از مسجد باز می گشت وقتی نزدیک منزل رسید، والده محترم را دید که با یکی از همسایگان در داخل کوچه مشغول صحبت است.

آقاجان با این که معمولاً از داخل کوچه عبور نمی کردند، ولی برای احترام و عرض سلام مسیر را تغییر داد و از داخل کوچه عبور کرد.

مادرش چون مشغول صحبت بود و گویا نشنیده بود جواب سلامش را نداد، ایشان برگشت و دوباره سلام نمود.

این بار مادر جواب سلامش را داد و آن گاه آقا به منزل رفت. (14)

«گاهی از اوقات که مادرم عصبانی می شد و از روی عصبانیت حرف تندی می زد، من به پاس احترام وی زود محیط منزل را ترک می کردم نکند که در مقابل ایشان موضع گیری کنم و احترامش را نگه ندارم.»

تواضع در برابر مادر

آیت الله کوهستانی آن قدر برای مادر عزیزش احترام قایل بود که راضی نمی شد مادر به گونه ای ایشان را خطاب کند که در خود احساس بزرگی و برتری نماید.

روزی شخصی منزل معظم له آمد و خواست با ایشان ملاقات کند. در خانه را به صدا درآورد و گفت: «آقا جان منزل تشریف دارند؟»

آقا مشغول استراحت بود و مادرشان پاسخ داد که آقا خوابیده است. هم زمان آقاجان از خواب برخاست و از اتاق بیرون آمد و به مادرش گفت:

«ننه جان شما دیگر به من آقا نگو همان محمد صدا بزنی کافی است.» (15)


پی نوشت ها:

(1) الكافي، ج2، ص162؛ وسائل‏الشيعة، ج21، ص490

(2) الكافي، ج2، ص349، باب العقوق؛ وسائل‏الشيعة، ج21، ص501، 104- باب تحريم العقوق و حده؛ بحارالأنوار، ج71، باب 2- بر الوالدين و الأولاد و حقوق

(3) آداب معاشرت- ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج‏1، ص39

(4) سایت صالحین

(5) تحف‏العقول، ص255، رسالته (علیه السلام) المعروفة برسالة الحقوق؛ بحارالأنوار، ج71، باب 1- جوامع الحقوق ص2 و ص10؛ مستدرك‏الوسائل، ج11، ص154، 3- باب جملة مما ينبغي القيام به

(6) تحف العقول- ترجمه جعفرى، ص237، رساله‏اى معروف از امام سجاد عليه السلام به نام رساله حقوق

(7) الكافى، ج2، ص162؛ وسائل‏الشيعة، ج21، ص491، باب استحباب الزيادة في بر الأم؛ بحار الأنوار، ج‏71، باب2- بر الوالدين و الأولاد و حقوق بعضهم على بعض و المنع من العقوق

(8) آداب معاشرت- ترجمه جلد شانزدهم بحار الانوار، ج‏1

(9) وسائل‏الشيعة، ج21، ص492، باب استحباب الزيادة في بر الأم؛ بحارالأنوار، ج13، باب 11- ما ناجى به موسى عليه السلام؛ درر الأخبار با ترجمه، متن‏عربى، ص128، النبوة منتخبات الجزء الثالث عشر من بحار الأنوار

(10) درر الأخبار با ترجمه ‏فارسى، ص129، نبوت منتخبات جزء سيزدهم

(11) سایت صالحین

(12) همان

(13) همان

(14) کتاب بر قله پارسايي

(15) همان

رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان