تبیان، دستیار زندگی
ا آنكه بی شک اخلاق و انسانیت در مفهوم جدا ناپذیر می باشند، «جدایی نادر از سیمین» با «درباره الی» تفاوتی مهم پیدا می كند. فرهادی در فیلم قبلی خود، تمركز خود را بر قضاوت و وجوه اخلاقی آن قرار داد، حال آنكه در این فیلم تلاش و تمركز اصلی معطوف وجوه انسانی این
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

بغض مدام

یادداشتی بر فیلم «جدایی نادر از سیمین» ساخته اصغر فرهادی


 با آنكه بی شک اخلاق و انسانیت در مفهوم جدا ناپذیر می باشند، «جدایی نادر از سیمین» با «درباره الی» تفاوتی مهم پیدا می كند. فرهادی در فیلم قبلی خود، تمركز خود را بر قضاوت و وجوه اخلاقی آن قرار داد، حال آنكه در این فیلم تلاش و تمركز اصلی معطوف وجوه انسانی این موضوع گشته است.


جدایی نادر از سیمین

نوشتن و قلم زدن برای آثار اصغر فرهادی برایم سخت تر و سخت تر می شمود. چه بسا اگر عنان قلم را به دست نگیرم، نوشته ام به ستایش نامه ای كامل در مدح او تبدیل می گردد. این یادداشت حاوی نكات تازه ای نیست چرا كه بزرگان در زیباترین صورت ها از فیلم گفته اند و نوشته اند. این نوشته تنها ادای دینی است به «جدایی نادر از سیمین».

درباره روایت: فرهادی كه در «درباره ی الی» و در سكانس نفس گیر آشپزخانه، سپیده را به دادگاهی سخت كشانده بود، این بار در عرصه ای سخت تر نادر و راضیه و حجت را پای میز محاكمه كشاند. در مهلكه ی قضاوتی كه خود را نه تنها در جایگاه قاضی و دادستان ننشاند، بلكه خود نیز یک تماشاگر این دادگاه بود، تماشاگری كه خود از تلخی بی پایان راویان این داستان پیش از پایان دادگاه و صدور حكم از جلسه خارج می شود. فرهادی هم توان رستگار كردن انسان هایش را ندارد. سكانس ابتدای فیلم كه با نمای نقطه نظر(pov) آغاز می شود اصلی ترین نشانه ی وارد شدن روایت را به ما می دهد. ما از ابتدای داستان در جایگاه دادستان و قاضی می نشینیم.

با آنكه بی شک اخلاق و انسانیت در مفهوم جدا ناپذیر می باشند، «جدایی نادر از سیمین» با «درباره الی» تفاوتی مهم پیدا می كند. فرهادی در فیلم قبلی خود، تمركز خود را بر قضاوت و وجوه اخلاقی آن قرار داد، حال آنكه در این فیلم تلاش و تمركز اصلی معطوف وجوه انسانی این موضوع گشته است. آغاز داستان را به یاد آوریم. اصلی ترین دلیلی كه سیمین در دادگاه به استناد آن تقاضای جدایی می كند، همراه نشدن نادر با او و فرزندش در مهاجرت است. اما دفاع نادر چیست ؟ پدر. پدر سالخورده و بیمارش كه توان رها كردن او را ندارد.  «شهر زیبا» را به یاد آورید. اعلا و فیروزه هركدام در موقعیتی انسانی و پیچیده قرار می گیرند كه تنها قاضی آنها، وجدان انسانیشان می باشد. اعلا عشق فیروزه را برای نجات جان اكبر وا می نهد. «رقص در غبار» هم جدا از این دو نیست. پسرجوان به نیت تهیه ی مهریه همسر خود(كه اصرار بر نگرفتن آن دارد) عازم بیابان و صحرا و مارگیری می شود. موقعیت هایی كه هر فرد به رغم نبودن ناظر خارجی(در اینجا بر خلاف «چهارشنبه سوری» و شخصیت روحی كه خیانت مرتضی به مژده را می فهمد) تنهای تنهاست. تنها با درون خود و فاجعه ای كه در پس شكستن آن سازه ی اخلاقی، او را لحظه ای رها نخواهد كرد. شخصیت های فرهادی اصول گرایند و حتی به قیمت از دست دادن همه چیز، اصول اخلاقی و مسلک خود را زیر پا نمی گذارند. اعلای «شهر زیبا»، نادر و راضیه «جدایی نادر از سیمین» هر كدام در بزنگاه زندگی خود اصول را بر منفعت خود ترجیح می دهند. نادر حاضر نمی شود تا از اشتباه خود مطمئن نشده پول را به خانواده ی حجت بدهد، راضیه در انتها با وجود اینكه حتی همسر خود هم از اصول خود پایین آمد باور های خود را زیر پا نمی گذارد. اصول گرایی كه به فاجعه ای بس تلخ منجر می شود.

فرهادی كه در «درباره ی الی» و در سكانس نفس گیر آشپزخانه، سپیده را به دادگاهی سخت كشانده بود، این بار در عرصه ای سخت تر نادر و راضیه و حجت را پای میز محاكمه كشاند. در مهلكه ی قضاوتی كه خود را نه تنها در جایگاه قاضی و دادستان ننشاند، بلكه خود نیز یک تماشاگر این دادگاه ...

درباره اجرا:  كارگردانی استادانه اصغر فرهادی در خلق این فضای پیچیده ی انسانی حیرت انگیز است. صحنه های دادگاه و دادسرا كه به طور كامل در یک مدرسه بازسازی شده است، دقت او در انتخاب خانه ای پر پنجره(كه نمادی از رویارویی شخصیت ها با درون خود است)، سكانس نفس گیر تعقیب نادر به دنبال خانم قهرایی در خیابان كه تعلیق و فشار سكانس بی نظیر غرق شدن الی را در «درباره الی» به یاد می آورد، جزئیات بازی ها كه بی شک مرهون شخصیت پردازی های استادانه ی او و توضیحات دقیق فرهادی در قبل و حین فیلمبرداری در معرفی شخصیت ها می باشد تنها جزئی كوچک از آن می باشد. وی به زیبایی ایده ی معروف “اجرای بزرگ در دیده نشدن است“ را زنده می كند.

جدایی نادر از سیمین

فیلمبرداری خیره كننده ی محمد كلاری هم همراه این واقع گرایی كشنده می شود. دوربین سیال كلاری ما را بی رحمان هبه درون ماجرا سوق می دهد. رابطه ی نادر و ترمه، رابطه ی نادر و پدر از فرط واقعی بودن نفس هامان را در سینه حبس می كند. سكانس شستن پدر در حمام را كه فراموش نكرده ایم؟

درباره بازی ها:  بی نظیر. بی نظیر. جز این چه می توان گفت ؟ تصور این كه ساره بیات به رغم فاصله ی بسیار زیاد در طبقه ی اجتماعی با شخصیت راضیه در زندگی واقعی، نقش خود را با آن ظرافت های طبقاتی وعقیدتی همانند قسم خوردن به هنگام استیصال، عدم نزدیک شدن به همسر خود در حضور دیگران و ... به تصویر بكشد حیرت آور است. شهاب حسینی كه با چرخشی كامل در فرم بازی، از احمد درون گرای «درباره الی» به حجت برون گرای این فیلم می رسد، فصل جدیدی را در كارنامه ی هنری خود آغاز می كند. سكانس دادگاه و مشاجره ی او با قاضی و نادر كه در لحظاتی بازی زیبای او را در «پرسه در مه» به ذهن متبادر می ساخت(پلک زدن های متوالی و اضطراب درونی) از ماندگارترین سكانس های سینمای ایران از حیث بازی تبدیل می شود. سارینا فرهادی هم در اولین تجربه ی جدی خود در سینما به شكل حیرت آوری نقش كودكی با همه ی ویژگی های آن سن  را به تصویر می كشد. اشک ها، اوج درماندگی او در لحظه ی آخرین رفتن سیمین از خانه و دیالوگ كشنده ی “تو كه گفتی جدی نیست بابا .."، لبخند بی نظیر او در ماشین به پدر بعد از گرفتن پول از متصدی پمپ بنزین و شاهكار او اشک ها و تبسم همرمانش در مقابل قاضی دادگاه در هنگام تصمیم نهایی. در فیلم فرهادی استاد علی اصغر شهبازی با 88 سال سن هم در اوج است.

سیمین سیمین گفتنش، بازی پر از سكوتش و نگاه به یاد ماندنیش به نادر در حین بازسازی صحنه ی حادثه. لیلا حاتمی هم كه مثل همیشه خوب است(واقعا بازیش جای صحبتی را باقی نمی گذارد). حتی كیمیا حسینی كوچک هم بی نظیر است. نگاه های سمیه را به ترمه در خانه حجت به یاد داریم ؟ اما این فیلم برای من بی شک فیلم پیمان معادی ست. معادی در تنها دومین تجربه ی بازیگری خود، به چنان اجرای حیرت آوری دست یافته كه گویی سالهاست مشغول بازیست. نگاه ها، سكوت ها، حركات دستانش در سكانس ابتدایی در مقابل قاضی دادگاه، نمایش عشق و علاقه اش به پدرش، غرور همراه با محبت نسبت به ترمه و استیصال و درماندگی او در نیمه ی داستان در دادگاه. آنجا كه بعد از آنكه قاضی قرار بازداشت موقت را می نویسد، با غروری در هم شكسته و بغض می گوید: ”من نمی رم بازداشت. من نمی رم. آقای قاضی همه زندگیم نابود میشه ....”.  سكانس بازی  او در حمام و اشک هایش كه بماند برای سال های بعد. سكانسی برای یک عمر...

درباره نگاه: فیلم، فیلم نگاه است. نگاه ها و هراس ها، نگاه ها و سكوت ها. نگاه پدر به نادر كه در حال بازسازی صحنه ی

جدایی نادر از سیمین

اتفاق برای پلیس است، نگاه نادر به پدر در حال بازكردن دكمه های لباسش در مطب دكتر، نگاه نادر به ترمه در حال حل مسئله، نگاه پدر به سیمین و سكوتش و همه ی نگاه های معصومانه ی سمیه كه شاید بعد از جدایی نادر از سیمین، اثری از آن معصومیت در آن ها نباشد...

درباره پایان: روال ثانیه ها و حركت آن ها كه خبر از فاجعه ای می دهند. فاجعه ای كه بارها و بارها از مرگ پدر دردناک تر است . انسان هایی كه در راهروهایی بی انتهای دادگاه می آیند و می روند و هریک در تلاشی برای رفتن  و جدایی(همانند آن قسمت به یاد ماندنی «داستان یک شهر» با بازی افسون افشار). نادر و سیمین هم منتظر تصمیم ترمه می مانند. ترمه مدت ها پیش از این تصمیمش را گرفته بود. آنجا كه پدر و مادر را  دید كه...

درباره جدایی نادر از سیمین: تراژدی شكستن معصومیت. تلنگر كه نه، نهیب و فریادی بر جامعه ای كه معصومیت كودكان خود را می شكند. جامعه ای که كودک 11 ساله اش رفتن و جدایی را مشق می كند و كودک 4 ساله اش بند را... جامعه ای كه انسان هایش همدیگر را دوست دارند اما از هم جدا می شوند. جامعه ای كه هر كس، حدیث نفسی بس تلخ دارد...

درباره ترمه و سمیه: كودكانی كه پس از جدایی نادر از سیمین دیگر كودک نبودند...

و درباره او: فرهادی بزرگ. بزرگمرد اخلاق و انسانیت. مردی كه باز به یادم آورد سینما چیست. پرده ی بزرگ را چه می گویند. مردی كه اشک هایم را در تاریكی های سینما طلب كرد. مردی كه از انسانیت و شرافت گفت. مردی كه انسان بودن را به یادم آورد...

بخش سینما و تلویزیون تبیان


منبع:فرهاد ریاضی/ سینما نگار