تبیان، دستیار زندگی
در مورد تصمیم گیرى در سیاست خارجى، نظریات متعددى مطرح شده است، اما این نوشتار تنها به بررسى چهار نظریه مى پردازد كه سه نظریه اول به الگوهاى سه گانه آلیسون (الگوى بازیگر خردمند، الگوى فرایند سازمانى و الگوى سیاست دیوانى) معروفند و نظریه چهارم هم «نظریه سیب
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

تصمیم گیرى در سیاست خارجی


در مورد تصمیم گیرى در سیاست خارجى، نظریات متعددى مطرح شده است، اما این نوشتار تنها به بررسى چهار نظریه مى پردازد كه سه نظریه اول به الگوهاى سه گانه آلیسون (الگوى بازیگر خردمند، الگوى فرایند سازمانى و الگوى سیاست دیوانى) معروفند و نظریه چهارم هم «نظریه سیبرنتیكى  است.

world map

1. الگوى بازیگر خردمند

این الگو كه یك الگوى كهن تصمیم گیرى است، بر این فرض مبتنى است كه سیاستگذاران در مورد دو بعد اساسى مطلوبیت و احتمال، به محاسبه پرداخته و به فرض اینكه «عقلایى» باشند، سعى در بیشینه ساختن مطلوبیت مورد انتظار دارند.

بر اساس نظر گراهام آلیسون، بیشتر تحلیل گران سیاست خارجى رفتار حكومت ها را بر حسب الگوى بازیگر خردمند یا الگوى «كهن» كه در آن، گزینه هاى سیاستگذارى به عنوان اقدامات كمابیش هدفمند حكومت هاى یكپارچه تلقّى مى شوند، مورد ارزیابى قرار مى دهند. این الگو معرف تلاش براى مرتبط ساختن یك اقدام با یك محاسبه منطقى است.

در این الگو افراد خردمند پیش از تصمیم گیرى، به چند نكته توجه مى كنند:

1. روشن شدن ماهیت مسئله؛

2. اهداف تصمیم؛ هدف از اتخاذ این تصمیم چیست؟

3. راه حل ها یا گزینه هاى موجود؛ براى رسیدن به آن اهداف چه گزینه هایى وجود دارد؟

4. پیامد هریك از گزینه ها؛ انتخاب هریك از گزینه ها چه پیامدهایى را به دنبال خواهد داشت؟

5. انتخاب؛ فرد خردمند پس از بررسى این راه حل، گزینه اى را كه بیشترین مطلوبیت را دارد، انتخاب مى كند.

نقد: هربرت سایمون به شكل بنیادى با الگوى كهن تصمیم گیرى به معارضه پرداخته است. وى وجود یك جهان «عقلانیت محدود» را مفروض مى انگارد و به جاى مفهوم كهن رفتار «بیشینه سازانه»، مفهوم رفتار «بسنده جویى» را مى گذارد. فرض بر آن است كه سیاستگذاران تمامى بدیل هاى قابل دسترس، ارزش ها و ارزیابى پیامدهاى آن ها را در پیش رو ندارند. واحدهاى تصمیم گیرى تنها تا زمانى به ارزیابى متوالى بدیل هاى مختلف ادامه مى دهند كه به بدیلى كه از حداقل میزان قابل قبول بودن برخوردار باشد، دست یابند.

نکات مهم الگوی بازیگر خردمند:روشن شدن ماهیت مسئله، اهداف تصمیم، راه حل های موجود، پیامد هر گزینه و انتخاب

آلیسون نیز در نقد الگوى بازیگر خردمند مى گوید: براى بعضى مقاصد، رفتار دولت ها را مى توان به عنوان اعمالى مفید كه به وسیله تصمیم گیرنده واحد و منطقى گزیده شده است در نظر گرفت. ولى این ساده سازى ها نبایستى این حقیقت را كتمان كند كه دولت به صورت هرمى از سازمان هاى متحدالشكل نیمه فئودال تشكیل شده است كه هر كدام داراى زندگى ذاتى خود هستند. رهبران دولت ها به طور رسمى در صدر این هرم قرار مى گیرند، ولى دولت ها مسائل خود را از طریق سازمان ها حل و فصل مى كنند.

2. الگوى فرایند سازمانى

از وجوه مشخصه این الگو عبارتند از: تفكیك و تجزیه مسائل به عوامل، ارجاع بخش هاى مختلف مسئله به واحدهاى سازمانى مختلف، نوع رفتار بسنده جویى، و محدود شدن جستوجو به نخستین بدیل قابل قبول.

دولت ها براى اینكه به حد كافى در برابر مشكلات آمادگى داشته باشند، از سازمان هاى گسترده اى تشكیل شده اند كه مسئولیت هاى اولیه براى انجام وظایف خاصى در بین آن ها تقسیم شده است. هر سازمان براى یك دسته از مشكلات و مسائل تشكیل شده است كه به صورت شبه مستقل عمل مى كند، اما تعداد كمى از مسائل اختصاصاً و به تنهایى در حیطه قدرت یك سازمان قرار مى گیرد.

بنابراین، رفتار دولت در ارتباط با هر مشكلى، بستگى به بازده مستقل چندین سازمان دارد و تا اندازه اى به وسیله رهبر آن حكومت هماهنگ مى شود. رهبران دولت ها مى توانند مزاحم رفتار سازمان ها شوند ولى نمى توانند بر رفتار آن ها نظارت كنند.

نقد: جذابیت الگوى روند سازمانى نباید موجب مخدوش شدن سطح تحقیقات بعدى گردد. رهبرانى كه در رأس سازمان قرار مى گیرند گروهى پولادین نیستند؛ هریك از افراد تا حدى متكى به عقیده خویش و بازیگرى است در مركز یك بازى رقابت آمیز. داد و ستدها و رقابت ها در طول مسیرى میان بازیگرانى كه به حسب سلسله مراتب داراى مقاماتى در دولت هستند تنظیم شده اند.

وجوه مشخصه الگوی فراین سازمانی: تفكیك و تجزیه مسائل به عوامل، ارجاع بخش هاى مختلف مسئله به واحدهاى سازمانى مختلف، نوع رفتار بسنده جویى، و محدود شدن جستوجو به نخستین بدیل قابل قبول.

براى تجزیه و تحلیل یك تصمیم گیرى، توجه به آن فقط به عنوان برون داد سازمان هاى مختلف، درست نیست؛ چرا كه در این نوع نگاه به مسئله، توجهى به متغیرهاى تأثیرگذار در تصمیم گیرى كه خارج از سازمان هستند، نشده است.

به خاطر وجود عوامل متعدد تأثیرگذار بر تصمیم گیرى سازمان ها، الگوى سیاست دیوانسالارانه مطرح مى شود كه تصمیمات را حاصل برایند مبادلات سازمان ها، گروه ها و افراد مختلف مى داند.

3. الگوى سیاست دیوانسالارانه

بر اساس الگوى سیاست دیوانسالارانه، سیاست خارجى دولت ها نه به عنوان برونداد سازمان ها تلقّى مى گردد و نه در یك بازیگر واحد خلاصه مى شود، بلكه بازیگران بیشترى كه در تصمیمات سیاست خارجى مؤثرند، مورد بررسى قرار مى گیرند.

بازیگران در الگوى سیاست دیوانسالارانه در یك دوره زمانى محدود بازى نمى كنند، بلكه بیشتر طبق فرضیات ملى گوناگون و چارچوب سازمان ها و هدف هاى شخصى عمل مى كنند؛ بازیگرانى كه تصمیمات حكومتى را نه به تنهایى، بلكه به دنبال انتخاب چاره اى خردمندانه ولى از راه انتقاد و كشش و كوشش در مسیرى كه درست تر به نظرشان مى آید، اتخاذ مى كنند.

کره زمین

4. نظریه سیبرنتیكى تصمیم گیرى

جان استاین برونر به جاى قالب فكرى تحلیلى سنتى، قالب فكرى سیبرنتیكى را به عنوان بنیان نظریه ها و الگوهاى تصمیم گیرى پیشنهاد مى كند.

از نظر برونر، نظریه فایده گرایى كهن همه پدیده هاى تصمیم گیرى را تبیین نمى كند؛ این نظریه در زمینه تصمیم گیرى، كه بر پایه فرض سبك و سنگین كردن عقلایى ارزش ها هزینه ها و ارزش نتایج استوار است، در دهه اخیر مورد انتقاد فزاینده اى قرار گرفته است. وى تردید دارد كه انسان ها در حالت عادى و مطابق فرض نظریه عقلایى، براى تحلیل مسائل پیچیده از طریق تجزیه آن ها به تمامى اجزاى منطقى شان، به تحلیل مسائل بپردازند.

تصمیم گیرنده سیبرنتیكى از طریق حذف تنوع، چشم پوشى از محاسبات پیچیده در مورد محیط و دنبال كردن تعدادى متغیر بازخوران ساده كه موجب تعدیل رفتار مى شوند، با موقعیت هایى سر و كار دارد كه ما آن ها را ساده تر مى خوانیم، ولى با این حال، از پیچیدگى خاص خود برخوردارند.

تصمیم گیرندگان سیبرنتیكى ضمن اعتقاد به ساده بودن فرایند تصمیم گیرى، سعى در به حداقل رساندن محاسبات ریاضى یا ارزشى دارند كه باید اجرا كنند. آن ها دسته كوچكى از متغیرهاى تعیین كننده را زیرنظر مى گیرند. ارزش اساسى كه آنان به دنبالش هستند، كاهش عدم قطعیت از طریق نگه داشتن این متغیرها در داخل محدوده هاى قابل تحمل است. آن ها نیازى به محاسبه نتایج محتمل، كه در هر حال، انجامش توسط ایشان بعید است، نمى بینند.

برونر عقیده دارد كه الگوى سیبرنتیكى را در مورد تصمیمات بسیار پیچیده هم مى توان به كار برد. پیچیدگى بیشتر متضمن تنوع بیشتر است و تحت شرایط پیچیدگى، این مسئله با افزایش تعداد تصمیم گیران در داخل یك جمع حل مى شود. مسائل پیچیده به وسیله تمامى اعضاى گروه تصمیم گیرى مورد تجزیه و تحلیل قرار نمى گیرد. در عوض، این مسائل به تعداد زیادى مسئله، كه هریك داراى ابعاد محدودى هستند، تقسیم شده و هریك به وسیله تصمیم گیرنده یا واحد مجزایى حل و فصل مى شوند.

تصمیم گیرندگان سیبرنتیكى ضمن اعتقاد به ساده بودن فرایند تصمیم گیرى، سعى در به حداقل رساندن محاسبات ریاضى یا ارزشى دارند كه باید اجرا كنند. آن ها دسته كوچكى از متغیرهاى تعیین كننده را زیرنظر مى گیرند.

مسائل پیچیده توسط سازمان ها به اجزاى جداگانه اى تقسیم مى شوند كه هریك با تشكیلات یك واحد فرعى ربط پیدا مى كند و فرایند تصمیم در عالى ترین سطوح نیز به معنى حفظ همین تقسیم هاست.

استاین برونر براى تعمیم دادن قالب فكرى سیبرنتیكى از فرد تصمیم گیرنده اى كه در موقعیت نسبتاً ساده اى عمل مى كند، به تصمیم گیرى جمعى كه هدف از آن فایق آمدن به یك محیط بسیار پیچیده است به نظریه هاى رفتار سازمانى تكیه مى كند.

بخش سیاست تبیان


منبع:باشگاه اندیشه