تبیان، دستیار زندگی
اجتناب از تملق و ثنا پذیری در سیره علما
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

ثنا پذیری هرگز

اجتناب از تملق و ثنا پذیری در سیره علما

تملق، چاپلوسی

بسم الله الرحمن الرحیم

گاهی اوقات ما طلبه ها ممکن است  در معرض مدح و ستایش دیگران قرار بگیریم. این ثنا گوییها انگیزههای گوناگونی میتواند داشته باشد؛ گاهی تملق و چاپلوسی است، گاهی به قصد اظهار ارادت است و حتی ممکن است ریشه در حسادت آن شخص داشته باشد چنان که در روایت میخوانیم:

حَمَّادٍ عَنْ أَبِی عَبْدِ اللَّهِ (علیه السلام) قَالَ: قَالَ لُقْمَانُ لِابْنِهِ لِلْحَاسِدِ ثَلَاثُ عَلَامَاتٍ یَغْتَابُ إِذَا غَابَ وَ یَتَمَلَّقُ إِذَا شَهِدَ وَ یَشْمَتُ بِالْمُصِیبَة (1)؛ حماد از امام صادق علیه السّلام روایت میكند كه فرمود: لقمان به پسرش گفت: حسود سه نشانه دارد، هنگامى كه در نزدت نباشد غیبت میكند، و هنگامى كه بنزد تو بیاید تملق میگوید، و هنگامى كه گرفتار مصیبت شوى شماتت مینماید. (2)

اما آنچه ما باید بدان توجه داشته باشیم این است که گول این حرفها را نخوریم. چه بسا آن شخصی که از ما تعریف و تمجید میکند، طبق گمان خود سخنی به زبان رانده، اما در معیار دقیق الهی و در نزد خداوند علام الغیوب که از نهان ما و از ناخالصیهای ما خبر دارد، عمل ما ارزشی نداشته باشد.

شهید مطهری درباره مرحوم آیت الله العظمی بروجردی میگویند:

...در همین کسالت قلبی که ایشان پیدا کرده بودند که منتهی به فوت ایشان شد، ظاهرا سه چهار روز هم بیشتر طول نکشید؛ گفتند یک روزی ایشان در همان حال، خیلی متأثر بود و گفت که من خیلی ناراحتم از اینکه کاری نکرده ام و میروم. آنهایی که دور و بری هستند خیال می کنند در این مسائل هم تملق گفتن خیلی خوب است می گویند: ای آقا، شما چه می فرمایید؟ شما الحمدلله این همه توفیق پیدا کردید، این همه خدمتها که شما کردید کی کرده؟! ای کاش ما هم مثل شما بودیم. شما که الحمدلله کارهایی که کردید خیلی درخشان است.

ایشان اعتنا نکرد به این حرفها و در جواب آنها این جمله را که حدیث است گفت: خلّص العمل فان الناقد بصیر بصیر (3) یعنی عمل را خالص بگردان که آن که نقد می کند، صرافی می کند و عمل را در محک می گذارد، او خیلی آگاه و بیناست، از زیر نظر او کوچکترین عمل مغشوشی بیرون نمی رود، یعنی چه می گویید ما کار کردیم؟! از کجا که این عملهای ما عملی باشد که واقعا خلوص داشته باشد؟ برای خدا بودنش را شما از کجا اینقدر تأمین می کنید؟ (4)

باید توجه داشت که با رفتار خود نباید به ثناگویان میدان دهیم، چنان که در روایتی از پیامبر اسلام صلی الله علیه و آله میخوانیم:

الأمالی للصدوق‏، فِی مَنَاهِی النَّبِیِّ (صلی الله علیه و آله) أَنَّهُ نَهَى عَنِ الْمَدْحِ وَ قَالَ احْثُوا فِی وُجُوهِ الْمَدَّاحِینَ التُّرَابَ (5)؛ در منهیات حضرت رسول صلى اللَّه علیه و آله آمده که ایشان از مدح نهی کرده و فرمودند: در چهره ستایشگران خاك بپاشید.

در حضور کس از او اینطور تمجید کنند، ممکن است که باور کند، غفلت کند و فاجعه به بار بیاورد

آیت الله کوهستانی 

حکایت صبر و صلابت امام خمینی (ره)
نمونه هایی از سیره امام خمینی (ره)

1. یکی از وعاظ میگوید:

چند جلسه ای در بیت حضرت امام(ره) صحبت کردم و به رسم رایج آن روز، حضرت امام(ره) مبلغی را که درون پاکتی بود، در ازای آن چند جلسه به من عطا کردند. پس از یکی دو روز، وقتی هنگام نیاز به پول، در پاکت را گشودم، دیدم که مبلغ داخل آن، بسیار ناچیز است. تعجب کردم... که نکند این پاکت پول مربوط به مورد و شخص دیگری بوده و در آن اشتباهی صورت گرفته است...! مدتی از این ماجرا گذشته بود که روزی به مناسبتی با مرحوم حاج آقا مصطفی، فرزند بزرگوار امام(ره) - که با هم دوست بودیم - صحبتی داشتیم، در آن فرصت، به این موضوع نیز اشاره کردم. البته در آن زمان به مبلغ پولی که مرسوم بود و برای چند جلسه می دادند، نیاز جدی نداشتم و برایم مهم نبود، فقط می خواستم حقیقت قضیه را بفهمم. مرحوم حاج آقا مصطفی از مبلغ پول داخل پاکت پرسید و من به ایشان گفتم که:... ریال. ایشان هم بسیار تعجب کردند و فرمودند: از آقا بپرسم ببینم ماجرا چه بوده. از ایشان تقاضا کردم طوری مطرح نکند که حضرت امام(ره) تصور کنند به کمی مبلغ معترضم. ایشان هم قول دادند که موضوع را ماهرانه طرح کنند تا برای من بد نشود. پس از مدتی حاج آقا مصطفی به من فرمودند: فلانی! جریان پاکت را از آقا سوال کردم و به ایشان گفتم: آقا جان! گویا در پاکت پولی که به آقای «....» بابت جلسات روضه دادید اشتباهی صورت گرفته و مبلغ آن بسیار ناچیز بود، شاید با پاکت دیگری اشتباه شده است. آقا فرمودند: «نه، اشتباهی در کار نبود. ما از ایشان دعوت کردیم تا در وصف ائمه و معصومین - علیهم السلام - سخن بگوید، نه اینکه از خمینی تعریف کند. منبری که در آن از خمینی تعریف شود، بیش از این نمی ارزد!». (6)

ما از ایشان دعوت کردیم تا در وصف ائمه و معصومین - علیهم السلام - سخن بگوید، نه اینکه از خمینی تعریف کند. منبری که در آن از خمینی تعریف شود، بیش از این نمی ارزد!

2. ایشان درباره اشعاری که در مدح ایشان سروده شده بود، فرمود: "این شعرها که خواندید، شعرش خوب بود اما برای من اینها صحیح نیست ...شما ثناء خدا را بکنید که یک همچو توفیقی نصیب ما شد." (7)

3. در جائی دیگر که نسبت به ایشان، در حضورشان سخنان ستایش آمیزی ایراد شده بود، چنین واکنش نشان داد: "این مبالغات را که راجع به من فرموده اند، من نمی پذیرم ...ایشان خوب بیان می کنند لکن راجع به من را یک قدری باید عرض کنم تندروی فرمودند و خصوصا در حضور کس از او این طور تمجید کنند، ممکن است که باور کند، غفلت کند و فاجعه به بار بیاورد." (8)

4. حضرت امام به نوع انتشار اخبار مربوط به خود، در رادیو و تلویزیون و مطبوعات نیز اعتراض داشتند و در این باره میفرمودند: "من نظری به دیگران ندارم، راجع به خودم می گویم از این وضع رادیو تلویزیون خوشم نمی آید. واقع آن است که آن قدر که پا برهنه به رادیو تلویزیون حق دارند ما نداریم ...من مدت هاست که وقتی می بینم رادیو تلویزیون را هر وقت بازش می کنم از من اسم می برد، خوشم نمی آید." (9)

بروجردی
اجتناب از تملق و تظاهر در سیره آیت الله بروجردی

مرحوم آیة‏اللّه العظمی بروجردی با درایت خاص خود اهمیت این موضوع خطرناك را دریافت كرده بودند. از این رو از چنین اشخاصی متنفّر و بیزار بودند و تنفّر خود را هم به شدّت اظهار می‏كردند.

آیت الله صافی گلپایگانی نقل می کنند:

ایشان اگر درباره کسی سخن می گفت، هیچ گاه افراط و تفریط نمی کرد. هم خودش تملق نمی کرد و هم از تملق دیگران خوشش نمی آمد.

به عنوان مثال:

آقایی که فرد ملایی بود و در تعبیر خواب هم وارد، گفت: کسی خواب دیده است:

«تمام صفحات قرآن از بین رفته است و تنها یک صفحه مانده است.»

من تعبیر کرده ام:

«آن صفحه باقی مانده جناب عالی هستید!»

مرحوم آیت الله بروجردی، بسیار نارحت شدند، به طوری که با آن آقا دعوا کردند و فرمودند: «چرا این حرفها را میزنید؟»

یا شاعری درباره امیرالمؤمنین(علیه السلام) شعری گفته بود و چند بیتی هم درباره آیت الله بروجردی سروده بود؛ سروده اش را آورده بود خدمت ایشان. روش آیت الله بروجردی این بود که: به شاعرانی که برای ائمه(علیهم السلام) شعر میگفتند صله می دادند.

او خود نقل می‏كرد:

«اشعار را در محضر مرحوم آیة‏اللّه بروجردی خواندم، ولی علی‏رغم انتظار من، احساس كردم كه ایشان سخت ناراحت شدند و من با خود گفتم: ما آمدیم ایشان را شاد كنیم قضیه به عكس شد.»

این آقا شعرش را که خواند، آیت الله بروجردی، به او صله ندادند. با این که برای امیرالمؤمنین(علیه السلام) شعر خوبی گفته بود. چند بار، خدمتشان عرض کردم: ایشان شعر خوبی گفته اند.

آقا با عصبانیت، فرمود:

«این دروغها چیست که درباره من گفته است؟ کجا من گفتم اینها را بگوید؟»

عرض کردم: شما فقط برای شعر امیرالمؤمنین(علیه السلام) صله بدهید، چون انصافاً شعر خوبی است.

خلاصه با زحمت زیاد، ایشان را قانع کردیم که به این آقا هم صله ای بدهند.

خیلی در این امور دقت داشتند که تعبیرها، هیچ وقت، خلاف واقع نباشد.

یادم هست: یک وقتی من و آقای اخوی، به همراه ایشان، در داخل حیاط نشسته بودیم. خدمتکار آمد گفت: عده ای از مردم آمده اند خدمت شما برسند.

آقا فرمودند: «من حال ندارم خسته ام.»

عرض کردم: بروند بگویند: آقا مسرور شدند و سلام رساندند. ولی الآن نمی توانند بیایند.

آقا فرمود: «مسرور نشدم که بگویند مسرور شدم!»

شخصی تقویمی چاپ می کند و عکس آن بزرگوار را روی جلد آن به چاپ می رساند. این شخص برای کاری خدمت آیت الله می رسد. گویا تقویم را به گونه ای در دست می گیرد یا صورتی پیش می آید که ایشان متوجه چاپ عکس خود، در تقویم می شوند. در این هنگام به آن شخص می فرمایند:

«خیال می کنی می توانی با این کارها مرا بازی بدهی؟ خیر این طور نیست.»

آیت الله جعفر سبحانی نقل می کنند:

از خصوصیات اخلاقی ایشان این بود که: تظاهر به تقدس نمی کرد. یک بار ندیدم ایشان در جلسه ای بنشیند و تسبیح در دست بگیرد و ذکر بگوید.

البته مقصود این نیست که هر کس تسبیح در دست می گیرد و ذکر می گوید تظاهر به مقدسی می کند؛ زیرا ممکن است، خالصانه باشد. (10)

آیت الله کوهستانی

روش آیت الله کوهستانی

هرگاه جمعیت زیادی برای زیارت آیت الله کوهستانی شرفیاب می شدند، برخی در آن میان می خواستند آقا را مدح و ثنا گویند یا برای سلامتی وی صلوات بفرستند خوشش نمی آمد و میفرمود:

«برای سلامتی آقا امام زمان علیه السلام صلوات بفرستید.»

هرگاه مردم ازدحام می کردند و تجلیل فراوانی از ایشان به عمل می آمد، همان جمله حضرت امیر علیه السلام را زمزمه می نمود:

«خدایا تو مرا از من و مردم بهتر می شناسی و من نیز خودم را از مردم بهتر می شناسم.»

و مکرر می فرمود:

«و اغفرلی مما یظنون»؛ خدایا از آن چه که مردم درباره من گمان می برند مرا بیامرز.

وقتی مردم متفرق می شدند و معظم له به اندرون بازمی گشت با خود می گفت:

«خدایا مگر محمد صغیر چه کرد؟! مگر چه کرد؟»

و بدین گونه نفس خود را متوجه می ساخت که تمامی این عزت و احترام ها از جانب اوست.

«تعز من تشاء و تذل من تشاء»

همچنین یک بار که مردم به اشتیاق دیدارش به اندرونی آمده بودند و بر اثر ازدحام و شلوغی جمعیت نرده چوبی سکّو شکست. فردا که ایشان متوجه شکستگی نرده شد، پرسید:

«نرده را چه کسی شکست؟»

گفتند: در اثر فشار جمعیت این طور شد.

با کمال خون سردی و متواضعانه با خود گفت:

«مردم چه می گویند؟ خیال می کنند ما آدمیم!»

یکی دیگر از شاگردان می گوید:

روزی در محضر ایشان بالای منبر از وی به بزرگی و عظمت یاد کردم و گمانم این بود که آقا از من تشکر خواهد کرد، وقتی از منبر پایین آمدم با کمال آرامش و اطمینان رو به من کرد و آهسته به من فرمود:

«خودت را خراب نکن» (11)

پی نوشت ها:

(1) الخصال، ج1، ص60

(2) ترجمه الإیمان و الكفر بحار الانوار، ج‏2، ص613، 131 در حسد

(3) بحار، ج13، ص431 با اندکی اختلاف

(4) کتابخانه طهور

(5) امالى صدوق، ص256؛ بحار الأنوار، ج‏70، ص294، باب 134 النهی عن المدح و الرضا به

(6) روزنامه جمهوری اسلامی 29/08/1386

(7) صحیفه نور، ج۴، ص۲۲۶

(8) همان، ج۳، ص۳۹۲

(9) همان، ج۱۹، ص۲۰۶ و ص۲۱۵

(10) پایگاه اطلاع رسانی حضرت آیت الله العظمی بروجردی؛ سایت تبیان

(11) کتاب بر قله پارسایی


رهنما، گروه حوزه علمیه تبیان