تبیان، دستیار زندگی
فیلم داستان ری دالی، دختر 17ساله‌ای است که در غیاب پدرش از مادر بیمار و پریشان‌حال و خواهر و برادر کوچک‌ترش مراقبت می‌کند. منطقه اوزارک که داستان در آنجا رخ می‌دهد شامل 2کوهستان به نام‌های بوستون و سن‌فرانسیس است. لهجه انگلیسی مردم این منطقه برای حتی انگل
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

روایتی متفاوت از زندگی

زمستان استخوان ‌سوز

گفت‌وگو با دبرا گرانیك، كارگردان فیلم «زمستان استخوان ‌سوز»

اولین اکران فیلم «زمستان استخوان سوز» در سپتامبر 2010 بود و از همان زمان با استقبال فراوان منتقدان مواجه شد تا اینکه در ماه گذشته برای دریافت 4جایزه اسکار از جمله بهترین فیلم و بهترین هنرپیشه زن کاندیدا شد.

فیلم داستان ری دالی، دختر 17ساله‌ای است که در غیاب پدرش از مادر بیمار و پریشان‌حال و خواهر و برادر کوچک‌ترش مراقبت می‌کند. منطقه اوزارک که داستان در آنجا رخ می‌دهد شامل 2کوهستان به نام‌های بوستون و سن‌فرانسیس است. لهجه انگلیسی مردم این منطقه برای حتی انگلیسی زبان‌های امروز نیز به راحتی قابل درک نیست. زمستان استخوان‌سوز فیلمی مستقل است و به همین خاطر نیز توانسته از بسیاری از کلیشه‌های رایج در سینمای هالیوودی به خصوص قهرمان‌پروری غیرواقعی دوری کند. دبرا گرانیک(کارگردان) در زمینه اعتیاد دارای تحقیقات و تجربیات قابل توجهی است. این نخستین فیلم در کارنامه هنری او است. زمستان استخوان سوز تاکنون موفق به کسب 19 جایزه بین‌المللی شده است.

چه شد که تصمیم به ساخت این فیلم گرفتید؟

2نکته مرا به ساخت این فیلم علاقه‌مند کرد؛ اول قهرمان فیلم بود و من مجذوب جنبه‌های مختلف شخصیت او شدم و در کنار آن نبرد این خانواده برای زندگی و ادامه بقا در منطقه‌ای از آمریکا که برای بسیاری ناشناخته است. دوست داشتم بدانم برای دختری مثل ری با آن خانواده، بزرگ شدن در آن جامعه تا چه حد دشوار است و چه مشکلاتی دارد.

ران دانیل و درل منبع اصلی کارم بود چون نقطه نظر کاملا مشخصی درباره زندگی در این منطقه داشت و نکات زیادی برای شروع کار در آن پیدا می‌شد.

زمستان استخوان ‌سوز

زمانی که خبر کاندیدا شدن فیلم را شنیدید چه احساسی داشتید؟

واقعا شوکه شده بودم و هنوز هم در این شوک به سر می‌برم. برای من مثل یک‌رؤیا بود و مطمئن نیستم بتوانم به‌زودی از آن خارج شوم.

فیلم شما در جشنواره‌های متعددی برنده جایزه شده بود پس می‌شد انتظار داشت فیلم در اسکار هم کاندیدا شود.

فکر نمی‌کنم این طور باشد چون فیلم به‌عنوان یک اثر مستقل از این جشنواره‌ها جایزه گرفت. در سوئد و اسپانیا از فیلم خیلی استقبال شد اما فیلم خیلی زودتر از قضاوت داوران اسکار اکران شده بود و نمی‌شد انتظار داشت در بین فیلم‌هایی باشد که مورد تأیید داوران قرار گرفته است. اسکار همیشه به فیلم‌های تجاری بهای بیشتری داده و من به سینما چنین نگاهی ندارم به همین خاطر از انتخاب فیلم بین 10فیلم کاندیدا شوکه شدم.

بزرگ‌ترین مشکل شما حین ساخت این فیلم چه بود؟

من سخت دوست داشتم سرنوشت تیردراپ در فیلم با چرخه‌ای از انتقام‌جویی‌ها تعیین شود اما در آخرین لحظات منطق را به خواسته شخصی‌ام ترجیح دادم چون درست نبود که مسیر داستان به این شکل ادامه پیدا کند. به همین خاطر چند خطی به فیلمنامه اضافه کردم و بیشتر به شخصیت جان هاوکز پرداختم. مشکل بعدی زمان تدوین گفته‌های جان هاوکز در صحنه نهایی بود و من با همکارانم در اتاق تدوین بحث زیادی درباره آن داشتیم. اما آفونو گانکالوز، تدوینگر فیلم بالاخره راه‌حلی برای این مشکل پیدا کرد و همه از کارش راضی بودند.

در فیلم شما، دنیایی را می‌بینیم که در فیلم و سینمای هزاره جدید کمتر مشابهش را دیده‌ایم. عکس‌العمل تماشاگران به تصویری فقرزده از آمریکا چه بود؟

زمستان استخوان ‌سوز

من از تماشاگران در اروپا بازخوردهای خوبی داشتم و مدام اشاره می‌کردند بخش‌هایی از آمریکا به تصویر کشیده شده که آنها غالبا از آن مناطق غافل بودند و تجربه‌ای از آن نداشتند. به این ترتیب آنها متوجه شدند در آمریکا هم مثل سایر نقاط جهان مردم درمانده و فقیر زیادی وجود دارند و مردم با سختی‌های زیادی دست و پنجه نرم می‌کنند. معمولا فقر و اعتیاد همیشه در کنار هم رشد می‌کنند و اعتیاد و قاچاق مواد ‌مخدر جزئی از زندگی در حاشیه شهرهای بزرگ هستند و به‌‌نظرم برای آمریکا وجود چنین مناطقی و حضور چنین مردم فقیری نگران‌کننده است و این موضوع خیلی بیشتر از آنچه در فیلم به تصویر کشیده شده جدی و خطرناک است.

فیلم شما خیلی به واقعیت نزدیک است و با بودجه 2میلیون دلاری ساخته شده که در مقیاس سینمای تجاری امروز تقریبا مجانی است.کمبود بودجه تأثیری بر روند ساخت فیلم نداشت؟

وقتی اکثر فیلم‌های به نمایش در آمده در سینما با بودجه حداقل 50میلیون دلاری یا بیشتر ساخته می‌شوند، حضور فیلمی کم‌خرج مثل این فیلم می‌تواند برای تماشاگر جذاب باشد و زندگی در آن واقعی‌تر به‌نظر می‌رسد. گاهی اوقات پول بیشتر برای کارگردان نمی‌تواند کمکی محسوب شود و به عکس به فیلم لطمه می‌زند. زمستان استخوان سوز از ابتدا برای این میزان بودجه تنظیم شده بود و سخت است فیلمی با این سوژه را در لوکیشن‌های واقعی داشته باشید و بعد تصور کنید که با بودجه‌ای 10میلیون دلاری یا بیشتر قصد ساخت فیلم را دارید.

زمستان استخوان‌سوز فیلمی مستقل است و به همین خاطر نیز توانسته از بسیاری از کلیشه‌های رایج در سینمای هالیوودی به خصوص قهرمان‌پروری غیرواقعی دوری کند.

دو ستاره فیلم- جنیفر لاورنس و جان هاکز- هم نامزد دریافت اسکار بودند. شما از کار آنها باید خیلی راضی بوده باشید.

جان واقعا بیشتر از چیزی که انتظار داشتم در این فیلم ظاهر شد.

گفته می‌شد جنیفر برای آمادگی در این نقش دوره‌هایی را گذرانده بود.

زمستان استخوان ‌سوز

جنیفر از همان ابتدا می‌دانست نقش دشواری را انتخاب کرده و به این خاطر حاضر شد قبل از شروع فیلمبرداری خودش را آماده کند. او مدتی را با دختر کوچکی که قرار بود در فیلم خواهرش باشد زندگی کرد و هیزم شکستن و شکار مسائل دیگری بود که او کمی در آن تجربه کسب کرد. او زمان زیادی صرف یادگیری این مهارت‌ها کرد و باید به لهجه مردم محلی هم دقت می‌کرد و سعی می‌کرد تا جایی که امکان دارد با آن لهجه صحبت کند.

شخصیت اصلی فیلم (ری) را چطور توصیف می‌کنید؟

به‌نظرم او حتی نمی‌داند که فردی اخلاق‌گراست و وقتی بچه‌ها به او معرفی می‌شوند به مرور به این خصوصیتش پی‌می‌برد. او از سن کم متوجه شده که خواهرانش سخت به او وابسته هستند و پدر و مادرش در شرایطی نیستند که بتوان روی آنها حسابی برای حمایت در ادامه زندگی باز کرد.

از مردم محلی حین فیلمبرداری استفاده کردید؟

فیلم مملو از مردم محلی است چون برایم مهم بود هنرپیشه‌ها مقابل مردم محلی قرار بگیرند. آنها حین کار سعی می‌کردند از اصطلاحات محلی استفاده کنند و به شیوه محلی‌ها با خودشان ارتباط برقرار کنند. خوشبختانه مردم با ما همکاری خوبی داشتند و برخی از جوانان هم در کارهای فنی به ما کمک کردند.

از شکست پیروزی بساز

«زمستان استخوان‌سوز» به قلب ماجرا می‌زند. به فقر و فلاکت و ناگواری‌های زندگی و به ایستادگی انسان در برابر ناملایمات و از همین‌جاست که درام اثر شکل می‌گیرد. دختر جوان «زمستان استخوان‌سوز» می‌کوشد تا خانواده‌ای از دست‌رفته را حفظ کند. پدر خلافکاری است که با گرو گذاشتن سند خانه از زندان بیرون آمده و فرار کرده است. طبق حکم دادگاه خانه باید تخلیه شود. ری دالی - دختر جوان- مانده و مادری که کاری نمی‌تواند انجام دهد و یک خواهر و برادر کوچک‌تر از خود. خط کلی داستان آشناست و نمونه‌های مشابه‌اش را فراوان دیده‌ایم. آنچه به «زمستان استخوان‌سوز» تمایز می‌بخشد اجرای محکم و پرداخت زنده و ملموس کارگردان است.

فقری که در فیلم به تصویر کشیده شده ساختگی و شیک نیست. پشت نماهای فیلم حسی از تجربه یا دست‌کم توانایی در انتقال تجربه‌ای عمیق از زندگی و مشکلاتش به چشم می‌آید. یا بهتر است بگوییم چیزی خیلی به چشم نمی‌آید! چون هنر فیلمساز همین به چشم نیامدن است. «زمستان استخوان‌سوز» در نمایش فقر اغراق نمی‌کند حتی با آنکه فقری تمام و کمال را به تصویر می‌کشد ولی در دام کلیشه‌های رایج نمی‌افتد. فیلم با نمایش تلاش «ری» (با بازی بسیار خوب جنیفر لاورنس) می‌کوشد تا تم بارها مطرح شده پیروزی اراده انسان را به شکلی تأثیرگذار به تصویر بکشد. «زمستان استخوان‌سوز» بی‌آنکه شاهکار باشد و بی‌آنکه از بداعت فنی و تکنیکی خاصی برخوردار باشد می‌تواند درام عمیقی از زندگی را روایت کند.

زمستان استخوان ‌سوز

مهم‌تر از هر چیز لحن درست فیلم است که با آنکه مستعد انحراف مسیر و تشتت ساختاری بوده توازن خود را هرگز از دست نمی‌دهد. فیلم از «ری» قهرمان رویین‌تنی نمی‌سازد که با نیرویی ناشناخته از پس مشکلاتش برمی‌آید. او را با نیازهای ملموس و حتی با ضعف‌ها و در لحظاتی کم‌آوردن‌هایش به تماشاگر می‌شناساند. منبع شجاعت و اعتماد‌به‌نفس «ری» نیازش به بقا و حفظ کیان خانواده است؛ اینکه زندگی با تمام تلخی‌ها و پلشتی‌ها به شکلی بی‌رحمانه ادامه دارد و باید ایستاد و مبارزه کرد. این ایستادگی هم لحن شعاری به خود نمی‌گیرد چون فیلمساز آنقدر تبحر تکنیکی دارد که بتواند همه چیز را با میزانسن تعریف کند. باز با تأکید براینکه کار فوق‌العاده‌ای نمی‌کند و به اندازه‌های اثری درخشان نزدیک نمی‌شود و لایه‌های مفهومی گسترده‌ای را در دل روایت داستانش مطرح نمی‌کند؛ چند سر و گردن از فیلم‌هایی چون «سخنرانی پادشاه» و «شبکه اجتماعی» بالاتر می‌ایستد.

سینما نوجوانانی که بالاتر از سن‌شان نشان می‌دهند و عمل می‌کنند زیاد به خود دیده، «زمستان استخوان‌سوز» هم باری را بر دوش کاراکتر محوری‌اش می‌گذارد که فراتر از توان یک دختر 17ساله است ولی در این کار قواعد بازی را طوری رعایت می‌کند که تماشاگر احساس نکند با اثری غیرواقعی مواجه است. در این میان نباید از سهم و نقش کاراکترهای دیگر نیز گذر کرد که در راس‌شان عموی ری قرار می‌گیرد که جان هاکز نقش‌اش را ایفا می‌کند.«زمستان استخوان‌سوز» فیلمی است که می‌تواند تماشاگر را کاملا با دنیای خود درگیر کند. با قهرمانی هدفمند که آسیب‌پذیر بودنش وجهه انسانی بیشتری به او بخشیده و همین رویین‌تن نبودنش است که باعث می‌شود مخاطب با او در سراسر اثر همراه شود. حفظ عزت نفس به عنوان خصیصه‌ای انسانی در «زمستان استخوان‌سوز» بی‌شعار و ادا، درست متبلور شده. «ری» می‌خواهد که زنده بماند، می‌خواهد که با چنگ و دندان مقابل ناملایمات بایستد، در لحظاتی سرخورده می‌شود و ناامید ولی در نهایت می‌تواند از شکست، پیروزی بسازد.

سینما و تلویزیون تبیان


همشهری