قرآن معجزهی حسی یا علمی
مساله«اعجاز قرآن»از دیر زمان مورد بحث و نظر دانش مندان بوده است.شایداولین کسی که در این زمینه بحث کرده و مساله را به صورت کتاب یا یک رسالهدر آورده-طبق گفته ابن ندیم 1 -محمد بن زید واسطی(متوفای 307)است.وی ازبزرگان اهل کلام میباشد و کتابهایی در این زمینه به نام«الامامة»و«اعجاز القرآنفی نظمه و تالیفه»نگاشته است.
بدون شک معجزه برای پیامبران-به ویژه اولو العزم 2-یک وسیله اثباتی به شمارمیرود تا سند نبوت و شاهد صدق دعوت آنان قرار گیرد و گواه آن باشد تا که ازجهان غیب پیام آوردهاند.لذا معجزهای که به دست آنان انجام میگیرد باید نشانهایاز«ما ورای الطبیعه»باشد،یعنی کاری انجام گیرد که طبیعت این جهان از عهدهانجام آن عاجز باشد،به همین جهت آن را«خارق العادة»3 توصیف میکنند،یعنیبیرون از شعاع تاثیرات طبیعی مالوف(عوامل طبیعی شناخته شده و معروف)قرارگرفته است.
قرآن معجزه مادی و حسی که تصرف در امور مادی و عناصر طبیعی و بسائط و مرکبات عالم طبیعت مثل کوه، دریا، زمین، خاک، ستارگان، جماد، نبات انسان و حیوان باشد، نیست.
قرآن از جنبه فصاحت و بلاغت معجزه است از این که موضوعش که کلام و بیان است و اسبابش در اختیار هر بشری قرار دارد و موادش را که حروف و کلمات باشد همه میدانند و در سخنان خود استعمال میکنند معذلک از همین مواد و کلمات و چنین کار بشری سهل و آسان که با اسباب مادی انجام میشود معجزه اظهار شده است.
اعجاز علمی قرآن با توجه به مبادی و مبانی علمی که در آن بیان شده و با توجه به آیات الهیات و توحید و نبوت و اخلاق و دعوت به عدالت و حریت و اصول صحیح تشریعات و قصص گذشتگان و اشاره به اوضاع آفرینش و نظام عالم خلقت و واداشتن بشر به تفکر و تعقل و مطالبی که در علوم مختلف مطرح است، ثابت و واضح است.
این اعجاز به خصوص در میدان تشریع در عصر ما – که پیروزیهای صناعی بشر و قدرت او در تصرف در کرات و فضا چشمگیر شده و معذلک از ارائه برنامهای جامع الجهات و کافی تمام جوانب وسیع انسان و مصالح روح و جسم و باطن و ظاهر او عاجز مانده است – آشکارتر شده است و مرور زمان عظمت قرآن را در ناحیه تشریع بیشتر تأیید و استوار میسازد.
اهمیت و برتری این کتاب بر کتابهایی مثل تورات و انجیل که پشتوانه اصل تحریف نشده آنها آن معجزات حسیه بود هر روز ظاهرتر میشود و علماء و دانشمندان رشتههای مختلف از خودی و بیگانه آنرا به صراحت اعلام کرده و قرآن را بزرگترین ثروت علمی و تربیتی و تشریعی و اخلاقی میدانند که در اختیار بشر گذارده شده است.
معذلک این به آن معنی نیست که قرآن فقط جنبه معجزه علمی دارد و برای همگان نیست، قرآن از جهت اعجازش در فصاحت و بلاغت و در خبر از امور غیبی و در خبر از حقایقی که دنیا پس از قرنها به آن دست یافته برای همگان معجزه است و از هر معجزه مادی و حسی روشنتر است.
همانگونه که در زمان موسی سحر رواج کامل داشت و در زمان عیسی علم طب رونق گرفته بود و معجزه موسی را خدا قلب عصا به اژدها و ید بیضاء و معجزه عیسی را شفای بیماران و کور مادرزاد و احیاء اموات قرار داد تا مردم وقتی میبینند همه پزشکان حاذق از معجزات عیسی عاجزند و یا ساحران مشهور را میبینند که از قلب عصا به اژدها با آن کیفیت ناتوانند از عجز و ناتوانی آنها پی ببرند که معجزه موسی و عیسی کار بشری نیست بلکه کار الهی است. در عصر پیغمبر هم بازار ادب و فصاحت و بلاغت رونق کامل داشت و بزرگترین افتخارات آنها سخنوری و شاعری بود و همه سخنشناس و ذوق لطیف و قریحههای حساس داشتند و فنون مختلف کلام را میشناختند و نقل مجالس و محافل آنها بود، خدا قرآن را به پیامبر اسلام صلیاللهعلیهوآلهوسلم عطا کرد که در فصاحت و بلاغت و تأثیر در ارواح و حسن ترکیب و فنون ادبی در مرتبهای است که احدی از بشر نمیتواند مثل سورهای از آنرا بیاورد و رسماً اعلان شد و این اعلان در خود قرآن در آیات متعدده قرار داده شد.
علاوه بر اینکه خود مردم همه اهل ذوق بودند، بلغا و ادبایی که همه در سرودن اشعار و قصاید و خطابهها فوقالعادگی داشتند و استاد بودند از آوردن یک سورهای مانند آن عاجز شده عجز و ناتوانی آنها بر همه روشن شد و دانستند که اگر این کار بشری بود این سخنوران و سخندانان نامی میتوانستند مثل آنرا بیاورند.
این اعلان اعجاز همچنان چهارده قرن است که در قرآن باقی و به قوت خود الی الابد باقی خواهد ماند. پس این معجزه برای همگان است و راه شبهه و تشکیک و اشتباهکاری در آن بسته است و ادبا طبیعی و مسیحی در برابر آن سر تعظیم فرو آوردهاند. خبرهای غیبی قرآن بسیار است و این معجزه نیز برای همگان دلالت بر نبوت دارد. هم چنین حقایقی که پیشرفت علم پس از چهارده قرن آنها را اکتشاف کرده است و قرآن از آن اطلاع داده است برای همگان معجزه و قابل درک و اذعان است و رشتههای دیگر که شرح آن در اینجا بیش از این مناسب نیست.
این که گفته شده: «محمد میکوشد تا کنجکاوی مردم را از امور غیر عادی و کرامات و خوارق عادات به مسائل عقلی و منطقی و علمی و طبیعی و اجتماعی، و اخلاقی متوجه سازد و جهت حساسیت آنرا از (عجایب و غرایب) به (واقعیات و حقایق) بگرداند»،
اگر غرض این است که گوینده میخواهد مردم را از معجزه منصرف سازد یعنی به آنها بفهماند که درخواست معجزه از پیغمبر سزاوار نیست حتی پیش از اثبات نبوت به معجزه، این سخن صحیح نیست و بدون معجزه شناختن پیغمبر ممکن نیست زیرا اگر معجزه نباشد پیغمبر شناخته نمیشود. چگونه پیغمبر چنین هدفی داشت در حالی که در آیات بسیار از قرآن مردم را به معجزات متوجه کرده و این سنت الهی را تأکید و تأیید فرموده است. خوارق عادات اگر چه از عجایب و غرائب است واقعیات و حقایق است.
اگر غرض این است که پس از اثبات پیغمبری و اظهار معجزه تکرار درخواست معجزات صحیح نیست و یا اینکه هر موضوعی را نباید به عنوان معجزه طلب کرد چون بسا با ناموس خلقت و نظام جهان مغایر باشد، سخن تمام و صحیحی است زیرا پس از اثبات نبوت باید ایمان آورد و عمل کرد و تکرار درخواست معجزه بهانهگیری یا استهزاء است و صحیح نیست و پیغمبر هم نمیتواند از جانب خود هر تقاضایی را قبول کند لذا "سُبْحَانَ رَبِّی هَلْ کُنتُ إلّا بَشَرًا رَّسُولاً" 36 میفرماید و هم چنین قبل از اثبات هم هر نوع معجزه را طلبیدن پذیرفته نیست و پیغمبر خود میتواند (ابتداءاً و بدون درخواست) خرق عاداتی را به عنوان معجزه اظهار کند و هر کجا هم مناسب باشد طبق درخواست قوم معجزهای نشان دهد.
بنابراین بعضی از خواستههای قوم جواب مثبت ندارد مثل اینکه درخواست کنند کوهها از زمین برداشته شود یا صفا و مروه طلا شود و یا از مردم مکه رفع احتیاج گردد و یا آنها را از قیمت اجناس پیش از وقت آگاه سازد یا مخازن تحتالارض بر روی زمین ظاهر شود یا شام را عراق و عراق را شام بسازد.
این پیشنهادها به علل متعدد نباید پذیرفته شود و پیشنهاد آن به پیغمبر غلط و حاکی از روح لجاج و عناد یا کمال نادانی است. باید مردم را متوجه کرد که ناموس معجزه هم مثل سایر نوامیس تحت حکمت و مشیت الهی قرار دارد و پیمبران بشر بودهاند و فرستاده، و فرستاده حق تحکم بر فرستنده خود و تصرف در شئون او ندارد. پیغمبر تحت امر فرمان خداست و در معجزه هم مطیع فرمان اوست و برانگیخته نشده است که اینگونه کارها را انجام دهد و نظام عالم خلقت را عوض کند «سُبْحَانَ رَبَّی هَلْ کُنتُ إلَّا بَشَراّ رَسُولاً».
اگر غرض گوینده این است که پیغمبر میخواست مردم را از معجزات محسوس به معقول متوجه سازد این هم صحیح نیست زیرا تفاوتی ندارد که خرق عادت حسّی باشد و مادّی یا عقلی و علمی.
بلی ممکن است پیغمبر بخواهد افکار را از اینکه همه چیز از مجاری معجزه و عمل خرق عادت و غیر اسباب طبیعی انجام گیرد و بنای زندگی خود را بر آن قرار دهند منصرف سازد و متوجه به فکر و عمل و کار و کوشش و غور در مسائل علمی و اجتماعی و کشف اسرار کائنات و اسباب طبیعی سازد. این کار از راهنمائیهای مهم و لازم است و اسلام به آن توجه کامل کرده و در آیات و احادیث درباره آن تأکید و هدایت کافی شده است تا مردم بدانند که معجزه و امثال آن جریان عمومی و ثابت عالم را عوض نمیکند و نباید به انتظار اینکه معجزهای بشود یک قوم یا یک فرد دست از تحصیل، صنعت، علم، کشاورزی، دامداری و کوششهای دیگر بردارد.
این صحیح است که افکاری روی ناآشنایی به غیب این عالم و اینکه این عالم ظاهر و محسوس را مظهر حکمت و علم خدای حکیم عالم نمیدانند میخواهند خارق عادتی بشود و بسا که در هر موضوع چیزی و روحی را مؤثر بشناسند و بسا که بعض پدیدهها را که جنبه اعجاز هم ندارد از سادگی و ضعف فکری معجزه و کرامت پندارند و گمراه شوند و پیغمبر میخواهد مردم از این طرز تفکر آزاد شوند و رشد پیدا کنند و توجه آنها به کار و فعالیت و سعی و عمل خود باشد. اینها مسائلی است که تعلیمات اسلام همه را در بر گرفته، و در هر موردش بشر را راهنمائی کرده است.
ولی این با اینکه معجزه حسّی باشد یا فقط عقلی و علمی، ارتباط ندارد و چنانکه گفتیم با اینکه در قرآن این همه از معجزات حسّی انبیاء بیان شده است دلیلی ندارد که پیغمبر بخواهد مردم را از کرامات و معجزات حسی و مادی منصرف سازد و با اینکه از خود آن حضرت این معجزات – به شهادت همین سیره ابن هشام و طبری و همه تواریخ و تفاسیر و کتب حدیث – بسیار صادر شده است و پس از آن حضرت نیز از اهل بیتش از این خوارق عادات زیاد دیده شد. این خوارق عادات که از انبیاء و ائمهعلیهمالسلام صادر میشود علاوه بر اثبات حقانیت آنها دلیل و راهنما به سوی عالم غیب و توجه انسان به خدا و قدرت او و مالکّیت و نفوذ امر او است. فانه علی کل شیء قدیر و هو القادر المتعال.
فرآوری: شکوری
بخش قرآن تبیان
پی نوشت ها:
1- ر.ک:الفهرست،ص 63 آن جا که از علوم قرآنی سخن میگوید و ص 259 آن جا که از مذاهب اهل اعتزال بحث میکند.(چاپ قاهره-الاستقامة)
2- - پیامبران اولو العزم پیامبرانیاند که دارای شریعتی نو و کتابی تازه باشند،آنان پنج نفرند:نوح و ابراهیم و موسی و عیسی و محمد صلی الله علیه و آله.
3- یعنی خارج از محدوده عوامل مؤثر که متعارف و شناخته شده است.ولی هرگز بر خلاف ناموس طبیعت نیست،چه این که قانون علیت،طبیعی و خدشه بردار نیست.تنها علت به وجود آمدن معجزه،غیر متعارف بودن آن است ولی برای بشریت امکان شناخت آن بر اساس موازین طبیعی هرگز میسر نیست و گرنه هیچ پدیدهای در صحنه هستی بدون علت متناسب خود،امکان وجود ندارد و علت العلل اراده خداوندی است و چگونگی تاثیر در باب علیت نیز تحت اراده او است که میتواند دگرگون سازد یا سرعتبخشد و معجزه از همین طریق صورت میگیرد.لذا خارق العاده میگویند نه خارق الطبیعه.
منابع:
اعجاز قرآن، محمد هادی معرفت
پایگاه آیت الله صافی گلپایگانی
معرفت، محمد هادی،