مهم ترین معیارهای فراموش شده
کمتر کسی پیدا می شود که وقت ازدواج معیارهایی مثل شغل، درآمد، فرهنگ خانوادگی، تحصیلات و... را در اولویت دوم قرار دهد و به عنوان اولویت اول به چیزی مثل هویت بپردازد. حتی کسانی که شخصیت، اخلاق و مسائل معنوی را به عنوان فاکتور اول ازدواج در نظر می گیرند هم خیلی وقت ها از مساله مهمی مثل «هویت» غافلند؛ فاکتوری که نبود آن می تواند یک زندگی را در کوتاه ترین زمان ممکن به شکست منتهی کند.
برای دانستن از اهمیت هویت بگذارید کمی عقب تر برویم. یعنی به زمانی که هویت هر آدمی در حال شکل گیری است و درونمایه وجودی او را شکل می دهد.
روانشناسان آغاز دوره نوجوانی را زمان شروع بحران هویت و آغاز جوانی را زمان شکلگیری هویت میدانند. بحران هویت معمولا با پرسش من کیستم؟ دیده می شود و از آن به بعد نوجوان تلاش می کند تا خود را کشف کند، ارتقا دهد و به جایی برساند که دوست دارد.بعد از شکلگیری هویت، جوان وارد مرحله بعدی رشد شخصیت میشود و تمایل دارد بدون آنکه مرزهای هویتش را از دست بدهد، هویتش را با کسی به اشتراک بگذارد و ازدواج کند.
احتمال شکست در مدیریت خانواده و اداره زندگی و خوشبخت کردن همسر آینده در مردی که هویت سردرگم دارد یا هنوز در بحران هویت به سر میبرد بیشتر از زنی است که مشکلات هویتی دارد. علت این تفاوت نیز در انتظار زنان از شوهرانشان است
اگر کسی نتواند به تصویر روشنی از هویت خود دست پیدا کند و از نظر هویتی تکلیفش با خودش و آینده خودش روشن نشود، در مرحله بعدی و در جوانی برای ازدواج با مشکلات جدی مواجه خواهد شد. به همین دلیل است که روانشناسان معتقدند جوانانی که هویت سردرگمی دارند یا هنوز در بحران هویت به سر میبرند گزینه های مناسبی برای ازدواج نیستند و در صورت ازدواج به شدت درگیر مشکلاتی مثل خود باختگی، وابستگی بیش از حد، تصمیم گیری های بی منطق، خطرپذیری و آسیب رسانی خواهند شد.
این موضوع برای مردان بیشتر تعیینکننده است. به عبارت دیگر احتمال شکست در مدیریت خانواده و اداره زندگی و خوشبخت کردن همسر آینده در مردی که هویت سردرگم دارد یا هنوز در بحران هویت به سر میبرد بیشتر از زنی است که مشکلات هویتی دارد. علت این تفاوت نیز در انتظار زنان از شوهرانشان است.
زنان دوست دارند با مردانی زندگی کنند که بتوانند به آنها تکیه کنند و شخصیت آنها را محکم و استوار (مردی هویتیافته در جهت نظام ارزشی آنها) بدانند. زنان دوست ندارند به مردی تکیه کنند که خود مانند دیوار شکستهای به نظر میرسد و هر لحظه ممکن است فرو بریزد.
اما بخش دیگری از موفقیت در ازدواج به تشابه هویتی برمی گردد. برای داشتن یک ازدواج موفق همین که هر دو نفر هویت شکل گرفته ای داشته باشند کافی نیست. آنها باید در 4 مورد حیاتی با هم شباهت داشته باشند:
1- اولین تشابه زن و شوهر تشابه «نظام ارزشی» است. اگر برای زن کسب ثروت و زندگی در رفاه ارزش اول باشد و برای شوهرش ادامه تحصیل و فعالیت علمی میتوان گفت بین آنها در نظام ارزشی تشابه هویتی وجود ندارد. همچنین اگر ارزش غالب برای زن فعالیتهای مذهبی و برای مرد ارزش غالب کسب درآمد و ثروت بدون توجه به موازین دینی باشد، اینجا هم تشابه هویتی وجود ندارد.
2- دومین تشابه هویتی به تشابه پایگاه اقتصادی زن و شوهر برمیگردد. هرکس روش هزینه کردن خود را با توجه به پایگاه اقتصادی خود یاد گرفته و الگوی ذهنی او نیز در خرج کردن الگوی خانوادگی است. بنابراین اگر دختری ثروتمند عاشق پسری فقیر یا در سطح متوسط و راضی به ازدواج شود این ازدواج به دلیل عدم تشابه هویت اقتصادی والدین آنها در معرض تهدید و بایکویت خانواده دختر و تلخکامی ابتدای زندگی مشترک خواهد بود. تفاوت پایگاه اقتصادی اغلب زمینه اختلافهای خانوادگی را به وجود میآورد. شک و شبهه نظر داشتن به پول خانواده همسر و نیز عدم امکان خرج کردن پا به پای خانواده همسر پولدار از مواردی است که معمولا به چشم میخورد.
جوانانی که هویت سردرگمی دارند یا هنوز در بحران هویت به سر میبرند گزینه های مناسبی برای ازدواج نیستند و در صورت ازدواج به شدت درگیر مشکلاتی مثل خود باختگی، وابستگی بیش از حد، تصمیم گیری های بی منطق،
خطرپذیری و آسیب رسانی خواهند شد
3- سومین تشابه، تشابه اجتماعی است. مشابهت سطح تحصیلات زن و شوهر یکی از شاخصهای تشابه هویت اجتماعی است. تفاوت زیاد در سطح تحصیلات همسران میتواند به عنوان زمینهای برای بروز اختلافات بعدی مطرح باشد. در این زمینه نیز مردان دوست ندارند از نظر تحصیلات پایینتر از همسرانشان باشند. اغلب ازدواج دانشجویان با یکدیگر شانس موفقیت بیشتری را نشان میدهد. آمارهای غیررسمی حاکی از جداییهای بسیار اندک ازدواجهای دانشجویی در مقایسه با ازدواجهای دیگر جامعه است.
4- چهارمین شاخص تشابه هویتی را میتوان در تشابه فرهنگی دانست. در هر شهر و روستایی آداب و رسوم و الگوهای پذیرفتهشدهای وجود دارد که برای مردم آن منطقه ارزشمند است. معمولا ازدواج با همسری از شهر و دیار دیگر میتواند زمینهساز اختلاف باشد. گاهی عدم درک فرهنگ طرف مقابل و نیز گاهی تصورات غلط برتری شهری بر روستایی یا برتری فرهنگ یک شهر بر شهر دیگر میتواند از عوامل زمینهساز اختلاف زناشویی به شمار برود.
فاطمه ایمانی
بخش کلوب ازدواج تبیان
برگرفته از سلامت، سیمرغ
مقالات مرتبط: