تبیان، دستیار زندگی
این مقاله, ابتدا آزادى سیاسى را تعریف مى کند و براى اثبات آن در نظام اسلامى دو دلیل کلى مىآورد.
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

آزادی سیاسی در نظام اسلامی

آزادی سیاسی در نظام اسلامی

تعریف ها

براى آزادى سیاسى تعریف هاى مختلف ارائه شده است از جمله:

1ـ آزادى سیاسى این نیست که هرکس هرچه دلش مى خواهد بکند, بلکه در جامعه و حکومتى که قوانین حکمفرماست, آزادى معناى دیگرى دارد. آزادى آن است که افراد آن چه را باید بخواهند, بخواهند و بکنند و آن چه موظف به خواستن آن نیستند مجبور نباشند انجام دهند.

2ـ منظور از آزادى سیاسى به طور ساده عبارت از آزادى انجام دادن انواع کارهاى مختلفى است که حکومت مردمى اقتضا مى کند. این کارها اصولا شامل آزادى استفاده از ابزارهایى است که از طریق آن ها شهروند بتواند صداى خود را به گوش دیگران برساند, و در حکومت تاثیر عملى داشته باشد.

3ـ آزادى سیاسى حق فرد در مشارکت در کارهاى دولت است از طریق حق راى دادن و انتخاب شدن و آزادى بیان و روزنامه نگارى و اجتماع.

4ـ آزادى سیاسى قسمتى از حقوق افراد است که به موجب آن مى توانند حق حاکمیت داشته باشند, خواه به طور مستقیم و خواه از طریق انتخاب نمایندگان.

با تعیین گسترهء آزادى مردم در بیان و عمل خویش و محدودهء مجاز اعمال قدرت حاکمان سیاسى در حکومت اسلامى, قلمرو آزادى سیاسى در نظام اسلامى مشخص مى شود.

5ـ آزادى هاى عمومى آزادى هایى است که وسیلهء مقاومت مردم در برابر تجاوزهاى دولت است. با تضمین این آزادى ها دولت نمى تواند به حقوق افراد تجاوز کند و در صورت تجاوز, مردم با استفاده از این حقوق به مقاومت بر مى خیزند. مهم ترین اقسام این آزادى ها عبارت است از: آزادى مطبوعات و بیان, آزادى تشکل حزب و جمعیت, آزادى تظاهرات, آزادى تشکیل سندیکاها و اتحادیه هاى صنفى, آزادى انتشار کتاب.

6ـ آزادى سیاسى آن است که فرد بتواند در زندگى سیاسى و اجتماعى کشور خود از راه انتخاب زمامداران و مقامات سیاسى شرکت جوید و یا در مجامع, آزادانه, عقاید و افکار خود را به نحو مقتضى ابراز نماید.

در تعریف اول, جملهء آن چه افراد باید بخواهند مبهم و محدود است و در تعریف چهارم, آزادى سیاسى به حق حاکمیت افراد منحصر شده است. تعریف هاى دیگر به نسبت, جامع است.

به نظر مى رسد آزادى سیاسى, آزادى فرد در صحنهء سیاست و به بیان دیگر, نبود فشار سیاسى است. حکمرانان, تنها محدود کنندگان آزادى سیاسى مردم اند و سعه و ضیق دایرهء آن, بسته به میزان اعمال قدرت آنان مى باشد. اگر قدرتمندان سیاسى, مردم را در مواجهه و مقابله با خود رها کنند, آزادى سیاسى به طور مطلق بر قرار مى شود, و اگر به تضییق این دایره بپردازند, آزادى سیاسى محدود مى شود. با تعیین گسترهء آزادى مردم در بیان و عمل خویش و محدودهء مجاز اعمال قدرت حاکمان سیاسى در حکومت اسلامى, قلمرو آزادى سیاسى در نظام اسلامى مشخص مى شود.

دلیل ها

آیا آزادى سیاسى در نظام اسلامى حق مردم است؟ و آیا در استفاده از آن موظفند؟ پاسخ به سوال اول وظیفهء حکومت اسلامى را مشخص مى کند, و پاسخ به پرسش بعدى, تکلیف حکومت و مردم را مى نمایاند. براى این دو مى توان به دو دلیل کلى تمسک کرد:

1ـ اهتمام به امور مسلمانان

امور مسلمانان مراتب مختلف دارد اهتمام به بعضى از آن ها مستحب است و اهتمام به امور مهم آنان ـ از جمله اموال, اعراض و نفوس - واجب است. حکومت, که عهده دار رسیدگى به این امور مهم است, از اهم مسائل مسلمانان به شمار مى رود و اهتمام به آن واجب است. اهتمام به حکومت هم به معناى تشکیل آن است و هم استمرار مشروعیت و کارآمدى آن را در بر مى گیرد. لازمهء این اهتمام, حضور مستمر مردم در صحنهء سیاست و استفادهء درست از آزادى سیاسى خویش است.

دلایلى که اصلاح امر مسلمانان را لازم مى شمارد نیز بیانگر این است که در بعضى از مراتب, اصلاح امور مسلمانان جز با بهره گیرى آنان از حق سیاسى خود میسرنیست.

2ـ مسئولیت حاکم در قبال مردم

مسئول بودن حاکم یک اصل از اصول قانونى کشور در عصر جدید است که اسلام آن را ابداع کرده و کسى بر آن سبقت نگرفته است. فرمانروا مسئول است و مسئولیت کامل قانونى دارد, نه تنها در برابر انتخاب کنندگان خود و کسانى که با او بیعت کرده اند بلکه در برابر آحاد مردم. امام سجاد(ع) مى گوید:فرمانروا به خاطر مسئولیتى که در برابر مردمش بر دوش دارد و انجام کارهاى واجبى که بر اوست آزموده مى شود هم چنین مردم به وسیلهء فرمانروا آزمایش مى شوند, زیرا آنان بر فرمانروا حقوقى دارند که پاسدارى از آنها لازم است. بنابراین هریک به وسیلهء دیگرى آزموده مى شود و سستى در هریک از دو طرف, مایهء واکنش منفى در برابر دیگرى مى گردد. محمد بن ابابکر نیز که از طرف حضرت امیر(ع) والى مصر بود به مردم گفت: اگر دیدید کارگزارى ناحق و نادرست است او را به سوى من آورید و مرا در مورد او سرزنش کنید. همانا من به آن خوشحال مى شوم.

مسئول بودن حاکم یک اصل از اصول قانونى کشور در عصر جدید است که اسلام آن را ابداع کرده و کسى بر آن سبقت نگرفته است. فرمانروا مسئول است و مسئولیت کامل قانونى دارد, نه تنها در برابر انتخاب کنندگان خود و کسانى که با او بیعت کرده اند بلکه در برابر آحاد مردم

این سخن پیامبر(ص) که همه شما راعى هستید و همه شما در مقابل رعیت خود مسئول مى باشید, مسئولیت همه نسبت به همه را اثبات نمى کند, ولى بر مسئولیت هر راعى نسبت به رعیتش دلالت دارد که مصداق بارز آن مسئولیت حاکم در قبال مردم است. جملهء (همهء شما راعى هستید) نیز نمى تواند مسئولیت همگانى را ثابت کند چون همه نسبت به هم راعى نیستند پدر نسبت به فرزندانش راعى است و حاکم نسبت به مردم. طبق این روایت, مسولیت هر راعى نسبت به رعیتش مطلق است یعنى هم خدا از او سوال مى کند که آیا وظیفه ات را نسبت به رعیتت انجام داده اى؟ وهم رعیت و دیگران مى توانند از او بپرسند. بنابر مبناى ولایت انتخابى میتوان گفت: مردم راعیان حقیقى, و حکمرانان رعیت و خدمتگزار واقعى مردم اند همان طور که حاکم باید وظایفش را نسبت به مردم انجام دهد, آنان نیز از جانب خدا, حاکم و دیگران مورد سوال قرارمى گیرند که آیا مواظب حکومت بوده اند و وظیفشان را در قبال او انجام داده اند؟ این مسئولیت, آزادى حضور مستمر مردم در صحنه سیاست و نظارت و عملکرد مناسب در قبال حکومت را مى رساند. اگر سخن پیامبر(ص) جملهء اخبارى باشد بالملازمه بر آزادى سیاسى مردم دلالت دارد و اگر انشا در قالب اخباراست مردم را به سوال از حاکم موظف مى کند.

بخش سیاست تبیان


منبع:دیپلماسی ایرانی