تبیان، دستیار زندگی
نشست نقد و بررسی رمان «سوگ مغان» نوشته‌ی محمدعلی علومی روز پنجشنبه، 19 اسفندماه در چهارمین نشست از سری نشست های نقد آموت با حضور بلقیس سلیمانی (نویسنده و منتقد) و دکتر امیرعلی نجومیان (استاد دانشگاه و منتقد) و نویسنده کتاب برگزار شد. ....
بازدید :
زمان تقریبی مطالعه :

دیهیم و اسپندار در سوگ مغان

رمان «سوگ مغان» محمدعلی علومی نقد شد


دیهیم و اسپندار در سوگ مغان

نشست نقد و بررسی رمان «سوگ مغان» نوشته‌ی محمدعلی علومی روز پنجشنبه، 19 اسفندماه در چهارمین نشست از سری نشست های نقد آموت با حضور بلقیس سلیمانی (نویسنده و منتقد) و دکتر امیرعلی نجومیان (استاد دانشگاه و منتقد) و نویسنده کتاب برگزار شد.


بلقیس سلیمانی اظهار کرد:

علومی چشم امید ما کرمانی‌هاست و خوشحالم پس از چند سال که ایشان شلوغی تهران را ترک کردند، دست پر بازگشتند.

سال آینده، سال محمدعلی علومی است و از او چند کتاب منتشر می‌شود. البته من با این شیوه مخالفم و فکر می‌کنم، نزدیکی فاصله‌ی نشر باعث می‌شود که برخی آثار نویسنده دیده نشود.

دیهیم و اسپندار در سوگ مغان

رمان «سوگ مغان» یکی از آثاری است که در واقع بن‌مایه‌های اسطوره‌یی یک منطقه را دستمایه‌ی کار خود قرار داده است.

باید ببینیم مردم چه نیازی به بازآفرینی اسطوره‌ها دارند. به نظر می‌رسد، نویسنده‌ها وقتی به این موضوع رو می‌آورند که بحث بحران هویت یا در مقابل آن، تقویت روحیه‌ی ملی مطرح باشد. همه‌ی صاحب‌نظران معتقدند که تقویت روحیه‌ی ملی پس از حمله‌ی اعراب، بزرگ‌ترین انگیزه‌ی فردوسی برای سرایش شاهنامه است. فکر می‌کنم اگر از علومی یا دیگر نویسندگان بپرسیم که چرا به اساطیر رجوع کرده‌اند، حتما پاسخی خواهند داد که به مسأله‌ی هویت مربوط است. در این رمان، نویسنده می‌خواهد بگوید پشت شهر زلزله‌زده‌ی بم چه تاریخی هست.

نویسنده به دو طریق خودآگاه و ناخودآگاه به‌سراغ اسطوره می‌رود. در حالت ناخودآگاه ما اثر خلق می‌کنیم، ولی اثرمان بو و رنگ المان‌هایی را دارد که از دودمان‌های دور به ما رسیده و در روان ما ته‌نشین شده است. یعنی گفته می‌شود نویسنده به‌صورت ناخود آگاه برخی از این اسطوره‌ها را به کار برده است؛ اما روش دوم شیوه‌ای است که علومی از آن بهره برده است، یعنی به‌صورت آگاهانه، دو اثر اسطوره‌یی را پایه‌ی رمان خود قرار داده است.

در داستان دو شخصیت داریم، به نام‌های «پشنگ دیهیم» و «شاهین اسپندار». این دو شخصیت دو قطب خوبی و بدی را در داستان ترسیم می‌کنند.

یکی از داستان‌ها، قصه‌ی «هفت واد» و دیگری «تصرف بم به دست اردشیر بابکان» است. هر دو این‌ها هم در شاهنامه آمده است و هم در نامه‌ی اردشیر بابکان. اردشیر بابکان، مؤسس سلسله‌ی ساسانیان است و برای نخستین‌بار یک دین را در ایران رسمی کرد. در دوره‌ی او، ایران گسترش جغرافیایی زیادی پیدا کرد. اردشیر در کشورگشایی خود به منطقه‌ی بم و کرمان رسید و در آنجا در مقابل پایداری «هفت واد» حاکم آنجا قرار گرفت. «هفت واد» یعنی کسی که هفت پسر دارد. «هفت واد» علاوه بر پسران، یک دختر هم دارد که کارش مانند دیگر زنان، نخ‌ریسی است.

داستان نام‌گذاری کرمان و بم را هم باید در افسانه‌ی این دختر پیدا کرد. به‌گونه‌ای که گفته‌اند، او وقتی داشته سیب می‌خورده، از میان این میوه کرمی خارج شده است. او آن را به نشانه‌ی خوش‌یمنی روی دوک نخ‌ریسی‌اش قرار می‌دهد و اتفاقا دستاورد کارش را هم مشاهده می‌کند. هر روز، نخ‌های ریسیده‌شده زیاد می‌شود و کرم هم بزرگ‌تر می‌شود. کرمان از همین کرم گرفته شده است. این کرم را که به اندازه‌ی اژدها شده بود، به یکی از اتاق‌های ارگ انتقال می‌دهند و او از شدت بزرگی با صدای «بم» می‌ترکد. البته این اسطوره به‌خاطر ورود کرم ابریشم به چرخه‌ی اقتصاد بم شکل گرفته و شاخ و برگ یافته است.

درباره‌ی سبک و سیاق نوشته‌ی علومی باید گفت علومی تلاش می‌کند مؤلفه‌های یک رمان پست‌مدرن را در اثرش اعمال کند، از جمله ورود خود به اثر و پایان مفتوح. یکی از مؤلفه‌های رمان پست‌مدرن و همچنین نثر علومی، طنز است. من آقای علومی را به طنز می‌شناختم، ولی اینجا علومی اثر پست‌مدرنی می‌نویسد که طنز در آن غایب است. طرف دیگر، او درهم‌آمیزی شخصیت‌ها را خیلی خوب از آب درآورده است. همچنین سیری از دوره‌ی باستان به دوره‌ی جدید در داستان وجود دارد که از خصوصیات مثبت این رمان است؛ اما در جایی، علومی به نام صدام هم گذر می‌زند که این، خیلی خوب در متن ننشسته است. او از اردشیر بابکان و پشنگ و همچنین پیرمرد مارگیر به‌عنوان شخصیت‌های بد در دوره‌های مختلف می‌گوید. در جایی هم آقامحمدخان قاجار را به‌دلیل فجایعی که در کرمان آفریده است، به زیبایی وارد داستان می‌کند؛ اما شخصیت صدام حضور زیبایی ندارد و به سرعت از او می‌گذرد. صدام اصلا کنش داستانی ندارد.

علومی در رمانش تاریخ را تاریخ وحشت می‌داند و معتقد است، این تاریخ، تاریخ جنگ و دریدن است. سراسر کتاب پر از صحنه‌های وحشتناک و غیرانسانی است. از طرف دیگر، البته آدم‌های خوب هم هستند. صفحه‌های آخر اضافی هستند. چیز دیگری که به نظرم اضافه آمد، صحنه‌ای است که دست‌نوشته‌های دکتر خوانده می‌شود و شخصیت‌ها می‌گویند که او یک انسان دوشخصیتی و مریض بوده است.

درباره‌ی ویژگی‌های نثر «سوگ مغان»، گاهی نثر روی داستان نمی‌نشیند. البته نکته‌ی مثبت در این بین این است که حضور شهر کرمان در این داستان آن‌قدر قوی نیست که آن را به یک رمان اقلیمی تبدیل کند. اکنون عیب بسیاری از آثار داستانی این است که داستان‌های اسطوره‌یی را می‌برند به سمت و سوی اقلیمی که کار زیبایی نیست و رنگ و بوی ایرانی را از آن می‌گیرد؛ اما او ضمن این‌که از اقلیم بهره می‌برد، اثرش دربست در اختیار آن نیست.

استفاده از اسطوره در داستان مدرن نباید مکانیک باشد. تنها در صورتی می‌توان اسطوره را بازسازی کرد که به‌درد دنیای امروز بخورد. علومی نیز در این رمان با اسطوره، ارگانیک برخورد کرده و آن را در دوران معاصر روایت کرده است.

امیرعلی نجومیان به رمان «سوگ مغان» اشاره و بیان کرد:

این رمان، من را به‌یاد فیلم «مطب دکتر کالیگاری» می‌اندازد. این فیلمی است که سینمای اکسپرسیونیسم آلمان را به دنیا معرفی کرد. اکسپرسیونیسم به فعلیت درآوردن دنیای درون است. علومی هم تلاش کرده است، دنیای ذهنی خود را بازنمایی عینی کند، مانند انسانی که کابوس‌هایش را در ما به ازای بیرونی می‌بیند، تمام این مار‌ها و نماد‌های اسطوره‌یی، برگرفته از دنیای درونی این نویسنده است. ادبیات اکسپرسیونیسم در دسته‌ی مکتب مدرن می‌گنجد. پرسشی که مطرح می‌شود این است که آیا «سوگ مغان» یک اثر مدرن است؟ من به این نتیجه رسیدم که این رمان علاوه بر مؤلفه‌های مدرن، خصوصیات اثر پست‌مدرن را هم دارد. من نوعی اختلاط در این رمان دیدم.

نقش اسطوره در ادبیات مدرنیستی نقش بسیار مهمی است. استفاده از اسطوره در ادبیات مدرن برای بیان مسائل روز جامعه است. ادبیات مدرن فقط به‌دنبال کشف هویت گذشته نیست، ولی می‌خواهد پلی بزند میان گذشته و امروز جامعه. سوگ مغان دقیقا این کار را انجام می‌دهد. رمان یک داستان بازگشت به خانه است، اما این پرسش مطرح است که قهرمان در پس این بازگشت به‌دنبال هویت شخصی خود است یا هویت جمعی را جست‌وجو می‌کند. به نظر من، قهرمان به‌دنبال هویت خود به‌تنهایی نیست. ما اینجا با هویت قومی مواجه‌ایم. داستان یک سوگنامه‌ی قومی است؛ اما تفاوت آن با تراژدی‌های کلاسیک در این است که در تراژدی، یک قهرمان داریم که مسیری را طی می‌کند و با یک اشتباه سقوط می‌کند؛ اما در رمان «سوگ مغان» قهرمان به نقطه‌ی تراژدی نمی‌رسد. حتی مرگ او هم مرگی نیست که با داستان‌های تراژیک شبیه باشد. اینجا زلزله‌ی بم استعاره‌ای از یک سقوط فراگیر است. این رمان درباره‌ی زلزله نیست.

در داستان دو شخصیت داریم، به نام‌های «پشنگ دیهیم» و «شاهین اسپندار». این دو شخصیت دو قطب خوبی و بدی را در داستان ترسیم می‌کنند. اسپندار نزدیک‌ترین شخصیت به مغان یا همان سالخوردگان خردمند است. علومی، شخصیت اول داستان، خودش درگیر این تعریف خوب و بد است. در جایی در جایگاه پشنگ است و در جایی دیگر اسپندار. این دو شخصیت در واقع در انسان‌های دیگری نیز ظهور می‌کنند. این موضوع نظریه‌ی من را درباره‌ی رمان اثبات می‌کند که در این داستان با شخصیت‌های فردی خاص مواجه نیستیم. این با تراژدی‌های شکسپیر فرق دارد. این برای من جالب است که با یک هویت متکثر روبه‌رو شوم. این هویت ایران است که با نقب زدن به ادبیات کهن و نو ایران نشان داده می‌شود. این یک رمان بینامتنی است. راوی برای روایت، به متن‌های متفاوتی متوسل می‌شود. دقیقا همین‌جاست که اثر از حوزه‌ی مدرنیسم به پست‌مدرنیسم پهلو می‌زند؛ اما من معتقدم این یک اثر پست‌مدرن نیست. هرچند آخرین فصل اثر تلاش می‌کند که خودآگاه یا ناخودآگاه پست‌مدرن باشد.

این رمان پر از نمایش زشتی‌ها و افسردگی‌ها و جنون و وحشت است، اما ناگهان در آخرین فصل از زیبایی‌ها می‌گوید و تلاش می‌کند از تلخی‌ها کم کند و بگوید که زندگی زیبایی‌هایی هم دارد. این در پایان خواننده را دچار شوک می‌کند، زیرا خواننده‌ای که تا اینجا با جوهر‌ه‌ی وحشت روبه‌رو شده است، به فضای تازه‌ای می‌رسد. این تمهید پست‌مدرنی در داستان خیلی خوب جواب نداده است و اگر من بودم، از خیر این پنج صفحه‌ی آخر می‌گذشتم، زیرا تعبیرهای به کار برده‌شده کمی کلیشه است.

در ادامه‌ی نشست نقد رمان «سوگ مغان»، محمدعلی علومی با تشکر از حضور علاقه‌مندان در این جلسه، گفت:

ادبیات کرمان در حال شکل‌گیری است. ما در موسیقی سابقه‌ای طولانی داریم. رمان‌هایی که تحت تأثیر دوره‌ی رضاخان نوشته می‌شد، بیشتر تبلیغاتی بود. بنابراین داستان‌نویسی به شیوه‌ی حرفه‌یی در کرمان مانند سینما یک هنر نوپاست و ادبیات شفاهی در کرمان غالب بوده است. استفاده از اساطیر برای داستان‌گویی تعمدی است؛ ما در گذشته‌ی خود، متون و ادبیات فاخری داریم که باید از آن استفاده کنیم. غربی‌ها از داشته‌های‌شان استفاده کرده‌اند. ما از اسطوره‌ها و بزرگان علمی و فرهنگی‌مان غافل مانده‌ایم و امروز بار سنگینی بر شانه‌های ناتوان ما قلم‌به‌دستان است تا کارهایی را که مدیران نمی‌کنند، ما انجام دهیم. در این میان، طبیعی است که آزمون خطا صورت گیرد.

رمان «سوگ مغان» نوشته‌ی محمدعلی علومی، ماه گذشته در 245 صفحه و قیمت پنج‌هزار تومان به‌وسیله‌ی نشر آموت منتشر شد. از این نویسنده به‌زودی دو رمان «خانه کوچک» و «پریباد» در نشر آموت منتشر می‌شود.

فرآوری: مهسا رضایی

بخش ادبیات تبیان


منبع: خبرگزاری دانشجویان ایران